(یعنی به خانه ها از درشان وارد شوید)
سوره بقره – آیه ١٨٩
+ آقاجان/خانم گرامی/مهندس/باسواد/عزیزم
هر کاری راهی داره
هر مقصدی راهی داره
هر خانه ای دری داره
از درش وارد شو!
حواست باشه چه میکنی؟نمیشه زیرآبی بری.نمیشه بپیچی به بازی.باید از درش بیای تو.
راه رسیدن رو خودش گفته انجام واجب ترک حرام.
بال بال نزن.دنبال ورد و ذکر خاص نباش ذکر خوبه ولی راه در داره از در بیا تو.
خدا خودش کارت رو درست میکنه.بالات میبره.فقط کلک نزن.
رو راست بیا!همه چیز حله!
برگرفته از سخنرانی حضرت استاد آذری
خدا از تو
چیزی جز شدنت نمیخواهد!
پس بشو!
....................
طالب
+خداوند از تو انتظاری غیر از رشد همین چیزی که هستی ندارد.هی به این در و اون در نزن.نگو اگر من فلان استعداد را داشتم چه میشد... اگر مرد بودم چه میشد... اگر تیز هوش بودم... اگر پدرم عالم بود... اگر و صدها اگر دیگر. خدا دوست داره با همین چیزی که هستی به بالاترین نقطه توی رده ی خودت برسی. برفرض من بی استعداد اگر تمام سعیم را برای قرب به حضرت حق کنم و چیزی کم نذارم.فرقی با آیت الله قاضی ها ندارم من همینم و تمام وجودم را برای رسیدن به کمال خرج کردم.من یک قاضیم برای خدای خودم.فقط نباید کم گذاشت و کلک نزد.
حواسمان باشد این دلیلی برای کم کاری و عدم تلاش نیست . فقط میگوید هیچ حجتی بر تو نیست که بگویی من استعداد ندارم.استاد ندارم.شرایط ندارم و... .
نامه ایست که به دلشکسته اى رحمة اللّه علیه نوشته ایم:
بسم اللّه خیر الأسماء
یار مفروش بدنیا که بسى سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
ندانم خواجه در چه حال و منوال است آیا به همان شیوه پیشین و رسم دیرین خود شاد است و یا از خود سفرى کرد و خبرى یافت. جسارتا عرض میشود هنوز ملک زاده است یا عبد اللّه است!؟ دردمندان بسیار دیدم و از آنان ناله هاى زار زار شنیدم که آن نیکبختان از روزگار به غفلت گذشته خود می سوختند، و از التهاب حرمان می جوشیدند، و از درد هجران می خروشیدند، و از سوزوگداز آه آتشین از کوره دل بر می کشیدند.
خواجه به انتظار کسى نشسته و به امید چه کسى دل بسته است؟ روزگار که بگذشت و ایام جوانى و کامرانى و بالیدن به زخارف دنیوى و مقامات اعتبارى بسر آمد، و اگر تقسیم هم بشود به آقا و بنده بیش از این بلکه تا این اندازه هم نمی رسد.
آقا باید آگاه باشد که اگر آب در یک جا بماند بو می گیرد مگر دریا شود و یا به دریا پیوندد و به قول عارف معروف مجدود بن آدم سنائى غزنوى:
چو ماکیان به در خانه چند بینى جور چرا سفر نکنى چون کبوتر طیّار
خالصانه دست به دعا برآور و با دل شکسته بگو الهى:
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیشپایى به چراغ تو ببینم چه شود
و دست توسّل به دامن حجت حق ولى عصر امام زمان دراز کن و صمیمانه بگو:
بروى ما زن از ساغر گلابى که خواب آلودهایم اى بخت بیدار
الهی مرگم را
در نماز زیر قبه ی حسینی برسان.
میخواهم در اوج
خداحافظی کنم.
................................
طالب
حضرت آیتالله قرهی: مُحَاسِبِینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَعَیِّبِینَ لَهَا» از نفس های خودشان مدام حساب می کشند و هیچ موقع هم راضی نیستند و تازه نفسشان را سرزنش هم می کنند. علّامه محمّد حسین حسینی طهرانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به نقل از آسیّد هاشم حدّاد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) می فرمودند: آیت الله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را ندیدیم که یک بار بگویند: بس است، مدام می گفتند: کم کار کردم! تمام اولیاء خدا این طور هستند، آیت الله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) روزهای آخر عمر شریفشان گریه می کردند و می فرمودند: کم کار کردم! با این که چه زحماتی کشیدند و کتابخانه عظیمی جمع آوری کردند و به علم چقدر خدمت کردند که هنوز خدمات علمی ایشان در پرده است. انسان هرکدام از این اولیاء خدا را می دید، در روزهای آخر بیشتر ناراحت بودند؛ چون تاریخ مرگ خودشان میدانستند و می ترسیدند نکند این نفس دون در آن لحظات آخر فریبشان بدهد و می گفتند: به اندازه ای که باید، کار نکردیم. لذا ولو به لحظه ای اولیاء خدا از اعمال خود راضی نبودند و همیشه احساس می کردند کم کار کردند. این ها آن عالم را می بینند و نسبت به آن عالم سنجش می کنند و می بینند هر چه کار کردند، کم است.
آیت الله بهجت:
انسان میتواند مقامات مطلق انبیاء غیر از مقام مختصه انبیاء خاص را حایز گردد.
+در محضر بهجت ج1 ص35
مرتبط است با مطلب موسی شو.
از انسان
سر برود
سحر نرود.
+از کتاب شریف نامه برنامه ها/ص 18
ادم چه قدر میتواند کر باشد؟
تمام عالم یک چیز را صدا بزنند
و او نشنود؟
...............................
طالب
کاسه ات را بالا بگیر
شاید همین حالا
باران ببارد.
.......................
طالب