طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

بنشین و نظاره کن تنهاییم را...
برنمی تابم...
راهی ندارم جز...
پس...
دعایم کن.

+دل نگارهایم بر اساس دریافت ها , درک مطالب خوانده شده ی کتب , شنیده ها و... است.
بنابراین احتمال خطا در انها وجود داره.ممنون میشم اگه اشتباهی دید تذکر بدید.
به امید خدا بقیه مطالب با سند و مدرک ارائه می شوند.



Reba.ir

آخرین مطالب

pic position

pic position

پیوندها

۵۵ مطلب با موضوع «مطالب مشاوره ای.راهکارها» ثبت شده است

بالاخره این سه قوه در ما است قوه عاقله(قوه عقل)، قوه شهوت  و قوه غضب. این دو قوه شهوت و غضب در اختیار این عقل (عاقله) یعنی اگر عاقله انسان را تصرف کند ، انسان زندگی سعادتمندی پیدا می کند ، و الا خطرناک است.

مثلا اگر یک نفر سوار بر اسبی شد و یک سگی است را بهش که بستند اگر اختیارمان را در اختیار سگ بگذاریم که مثل غضب است که آخرش این است که هر سه شان  هلاک می شوند ، اگر اختیار به اسب بدهند که نمونه شهوت است هر سه شان  هلاک می شوند، ولی اگر اختیار را به سواره بدهیم که نمونه عقل است همه شان به مقصد می رسند . اگر قوه شهوت و غضب در اختیار عقل باشد آنوقت انسان به هرجائی که بخواهد می رسد  و الا خداوند به همه انسانها عقل داده است ، کسی که بی عقل نیست همه شما می دانید همه  دنیا می فهمند عقل آن چیزی است که می فهمند.

اگر انسان تابع شهوت و غضب باشد تاریک می شود و تاریک یعنی اینکه خوبیها را نمی فهمد و جز بدی چیزی را نمی فهمد ،ولی اگر رئیس شد یعنی اینکه نگهداری کرد شهوت و غضب را درحد خودش ، این خودش را به یک جائی می رسد .

طالب 1
۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۷:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دل آدمی بزرگتر از این زندگی است. و این راز تنهایی اوست. او چیزی بیشتر از تنوع و عصیان را می خواهد. او محتاج تحرک است و حرکت ، با محدودیت سازگار نیست ،که محدودیت ها عامل تنهایی و محرومیت ماست.
….من بیشتر از این محدوده هفتاد سال هستم. استعدادهای اضافی من دلیل ادامه من هستند، همانطوری که استعدادها و اندام های اضافی جنین دلیل ادامه آن هستند.
با این درک تقدیر، من نه به زندگی تکراری می توانم دلخوش باشم و نه می توانم خودم را هفتادساله به حساب بیاورم؛ که من بیش از هفتاد سال و بیشتر از این خوردن ها و خوابیدن ها نیرو دارم.
برای این مرحله از زندگی و برای خوردن و خوش بودن، فکر و عقل و وجدان و خودآگاهی و آزادی و این همه نیرو و امکان زیادی و بی فایده و حتی مزاحم است . این فکر من همیشه سوال ها دارد و عقل من مدام محاسبه دارد که چرا ایستاده ای و در خاک مانده ای….
هنگامی که در کنار موج های بی آرام دریا مبهوت می شوم،گویا موج ها به من هجوم می آورند که چرا تو مانده ای؟ ما با این همه شور برای تو بی آرامیم و تو این گونه راکد و ماندگار….؟؟!!
انسان از بی نهایت سرمایه برخوردار است ، پس بی نهایت ادامه خواهد داشت و برای این بی نهایت راه باید استعدادهایش را بارور کند.


طالب 1
۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۲:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

من همان چیزی هستم که آن را میخواهم و همان قدر هستم که احساس نیازش را می کنم. پس چرا خودم را نشناسم و به کمتر از خودم مشغول شوم!

 بشنو از نی، ص24 

طالب 1
۲۶ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم‌ا...الرحمن الرحیم و به نستعین. با عرض سلام و احترام خدمت دانشجویان عزیز؛ زوجین بزرگواری که یکی از انتخاب‌های مهم زندگی‌شان را انتخاب کردند و به هر جهت تحت عنوان ازدواج یک پیمان انشاءا... ابدی را با همسرشان شکل داده‌اند.

امروز می‌خواهم راجع به خانواده موفق و خانواده متعالی برایتان صحبت کنم.

یکی از مؤلفه‌هایی که اگر ویژگی‌های آن را بدانیم خیلی می‌تواند در آرامش‌بخشی و اصطلاحاً احساس خوشایندی که زوجین باید داشته باشند؛ به آن انشاءا... دست پیدا کنند.

سرفصل‌هایی که به نظرم می‌رسد در این برنامه باید خدمت‌تان تقدیم کنم این است:

ما ابتدا مؤلفه‌های خانواده‌های موفق را توضیح خواهیم داد

و بعد از آن راهکارهایی که می‌تواند ما را به این خانواده موفق برساند

و در نهایت عواملی که در خانواده موفق و متعالی را تهدید می‌کند.

در این سه سرفصل بنده نکاتی را راجع به خانواده موفق خدمت‌تان تقدیم خواهم کرد.

یکی از نکات مهمی که دوستان باید خوب به آن توجه کنند فلسفه ازدواج است که وقتی ما در آیات قرآن مجید و فرمایشات دینی دقت می‌کنیم و حتی صحبت‌های متخصصین در خصوص حوزه خانواده؛ این ویژگی یکی از مؤلفه‌ها و یکی از خروجی‌ها و اهداف مهم ازدواج بحث "آرامش‌دهی" هست که قرار است دختر و پسر تحت عنوان آن موضوع ازدواج؛ به آن آرامش دست پیدا کنند. بنابراین مسئله ازدواج در حقیقت باید خروجی آن آرامش و کمال و رشد فردی و اجتماعی رساندن خودمان باشد.

در این زمینه احساس می‌کنم اگر دوستان بتوانند در خصوص ویژگی‌هایی که می‌تواند در بین زوجین شکل بگیرد و با مؤلفه‌هایی که عرض کردیم بوجود بیاید تا انسان و زوجین بتوانند به آن آرامش دست پیدا کنند؛ می‌توانیم تحت عنوان ویژگی‌های خانواده موفق و متعالی از آن نام ببریم.

می‌گویند یکی از مؤلفه‌ها و ویژگی‌های خانواده موفق، الگو و ویژگی‌ای هست به نام ویژگی عشق و صمیمیت در برابر الگوی دل‌زدگی و در اصطلاح ما می‌گوییم میل. پس یکی از مؤلفه‌های خانواده موفق وجود یا مراقبت از الگوی عشق یا دل‌دادگی است که در کنار آن زوجین بزرگوار و جوانی که از دو بستر متفاوت فرهنگی؛ اجتماعی، تحصیلاتی و حتی سنی، بنابراین یکی از اهدافی که خانواده موفق باید بدان دست پیدا کند داشتن الگوی عشق است. من چند مؤلفه در خصوص الگوی عشق توضیح می‌دهم که اگر این را دوستان بدانند خیلی کمک می‌کند که زندگی از آن حالت Disenchantment یا دل‌زدگی، یا دلسردی خانواده موفق دور بشود. یکی از ویژگی‌هایی که خانواده موفق دارد در حقیقت مراقبت از الگوی عشق و صمیمیت است. تعریفی که از عشق می‌کنند، ما در تعالیم دینی خودمان هم داریم در سورة مبارکه روم/21 که آنجا خدای متعال می‌فرماید دوتا از مؤلفه‌های خانواده موفق، خانواده‌هایی که ما می‌گوییم آیت الهی هستند یکی رحمت و یکی محبّت است که جالب است این را دوستان بدانند که من این را در سخنرانی‌هایم برای خانواده‌های بزرگوار عرض می‌کنم که علامه طباطبایی(ره) تفسیری در ذیل این آیه دارند (سوره روم / آیه 21) که می‌فرمایند محبّت یک ارتباط دوطرفه هست، یعنی همانقدر که شما محبّت می‌دهید انتظار دارید که بازخورد مثبت پس داده شود. قرآن می‌فرماید که زن و شوهرهای موفق، زن و شوهرهایی که متعالی هستند در کنار محبّتی به یکدیگر دارند – که عرض کردیم محبّت یک رابطه دوطرفه هست همانقدر که من خوب با همسرم صحبت می‌کنم انتظار دارم ایشان هم با من خوب صحبت کند، همان ادبیات مثبتی که من با همسرم صحبت می‌کنم همسرم هم همان ادبیات مثبت را بازخورد بدهد- اما قرآن یک نگاه خیلی قشنگ و متعالی‌ای نسبت به مقوله ارتباط و ویژگی‌های خانواده موفق دارد. که من همین‌جا خواهش می‌کنم دانشجویان بزرگوار و دوستان عزیزی که قرار است سنگ‌بنای زندگی‌شان را می‌گذارند، فرمودند «العلم فی الصَّغر کالنقش فی الحجر» آن بحث جدی‌تر ما که سنگ‌ها از ابتدا، اگر این دیوارها از ابتدا خوب، مستحکم و درست گذاشته شود، قاعدتاً دیوارها تا آسمان خیلی پاک و مطهر و سالم رشد می‌کند. آن هم این است که دقت کنید در کنار محبت که گفتیم یک رابطه دوطرفه هست، یک ویژگی هم قرآن مجید به دوستانی که قرار است تشکیل خانواده بدهند می‌فرماید و روی آن تأکید می‌کند و آن "رحمت" است «و جعل بینکم موّدتاً و رحمه». رحمت بسیار تعریف ظریفی دارد که دوستان بدان توجه کنند، به اصطلاح می‌گویند محبّت یکطرفه. بعد بیشتر حالت بخشندگی دارد. ما در رحمت یاد می‌گیریم که ببخشیم و انتظار جبران نداشته باشیم. در عشق که عرض کردم یکی از ویژگی‌های خانواده موفق و زوجین موفق است، خود مقولة عشق و صمیمت است و اصطلاحاً دوست داشتن بی‌قید و شرط یکدیگر است. یعنی ما باید یاد بگیریم که همسرمان را، یعنی زن باید یاد بگیرد که مردش را اینگونه دوست داشته باشد و مرد نیز باید یاد بگیرد که زنش را طوری دوست داشته باشد که به او عشق بورزد، این عشق هم ببینید سه مؤلفه دارد، عشق سالم، عشق پاک که در قرآن هم به مودّت و رحمت تأکید می‌کند. دوستی دوطرفه و زیاد را "عشق" می‌گوییم که "عشق سالم" سه مؤلفه دارد. دوستان عزیز! ما گاهی اوقات "میل" را با "عشق" اشتباه می‌گیریم. می‌گویند میل یک جریان احساسی و زودگذر است و در حقیقت یک کشش سطحی است و خیلی عمق ندارد و بیشتر جذابیت‌های ظاهری در آن نقش دارد. مثلاً صورت زیبا، امکانات مادی دختر یا پسر، یا حتی تحصیلات. می‌گویند "عشق" مقوله‌ای متفاوت از "میل" است. عشق درونی است. "عشق سالم" سه ویژگی دارد که باید بزرگواران دقت کنند و این را در خود تقویت کنند، و روی این فکر کنیم و کار کنیم و از این الگوی عشق مراقبت کنیم. یکی تعهد عشق است. یعنی در عشق زوجین، دختر و پسر به هم متعهد هستند، نسبت به یکدیگر باوفا هستند، می‌گویند مقوله شناخت عشق بُعد تعهد آن قرار دارد. یک عشق سالم و پاک که ما انتظار داریم در خانواده متعالی آن را بیشتر ببینیم بُعد احساسی عشق و صمیمیت وجود دارد، یعنی بارز است، یعنی احساسات بسیار پاکی نسبت به یکدیگر دارند. اینکه می‌گویند احساسات خودتان را به یکدیگر ابراز کنید، در خانواده متعالی و موفق بُعد احساسی صمیمیت بارز است یعنی فقط بُعد شناختی صِرف نیست، فقط بُعد اخلاقیِ صرف نیست، پس باید مراقب بُعد احساسات هم باشیم، باید به یکدیگر عواطف‌مان را بروز دهیم، باید صحبت‌های قشنگ با یکدیگر داشته باشند.

امروز متخصصین روانشناس یک بحثی را در حوزه ارتباط مؤثر دارند و در حقیقت می‌گویند "ارتباطات غیرکلامی" مهم‌تر از "ارتباطات کلامی" و verbal است. یعنی اگر امروز من همسرم را وقتی که منزل می‌روم یا بچه‌هایم را مقداری در آغوش بگیرم، به آنها دست بدهم، بیشتر محبت بدنی به آنها بکنم، آنها بیشتر از من راضی هستند و خوشحال می‌شوند و آرامش پیدا می‌کنند تا من بخواهم در ظاهر به آنها بگویم بچه‌های خوب من شما را دوست دارم. بنابراین بُعد دوم عشق شد احساس؛ و بُعد سوم که بسیار مهم است و آن را باید در خانواده موفق در خودمان تقویت کنیم "احترام" به یکدیگر است، به یکدیگر زیاد احترام می‌گذارند. احترام تعریفی دارد، احترام این است که ما افراد را همانطور که هستند بپذیریم نه آنطوری که ما در ذهن‌مان دوست داریم که این بسیار نکته مهمی است و نکته طلایی است. ما در بحث خانواده، به دانشجویان و خانواده‌ها عرض می‌کنیم که این مقوله را جدی بگیریم. ما در جامعه هم این مشکل را داریم، متأسفانه ما از طریق ذهن‌خوانی با مردم رابطه برقرار می‌کنیم، یعنی هرچیزی را که من فکر می‌کنم درست است همان را از همسرم انتظار دارم، بنابراین، این رابطه دچار یک تناقض می‌شود، دچار اصطلاحاً یک‌سوگرایی می‌شود، چون خانواده موفق دو بُعد دارد دو همسر در این رابطه هستند، زن و شوهر، مرد و زن، رابطه دو سر دارد. بنابراین اینکه احترام باید به یکدیگر بگذارند، در الگوی عشق که عرض کردم، در حقیقت افراد به ویژگی‌های شخصیتی همدیگر احترام می‌گذارند، یکدیگر را تحقیر نمی‌کنند. به عبارتی همان‌طوریکه هستند به افراد احترام می‌گذارند، نه آنطوری که در ذهن‌شان دوست دارند. اصطلاحاً ایده‌ال، همان که انتخابش کردی به آن توجه دارند.

پس اولین الگوی خانواده موفق که دوست داشتم به دوستان عرض کنم بُعد صمیمیت و الگوی عشق بود که عرض کردم دوستان مراقب باشند اگر می‌خواهید خانواده موفق و بالنده‌ای باشید و خانواده‌ای شوید که به نظر من، اسمش خانواده قرآنی هم هست، در قرآن هم ما راجع به این مقوله عرض کردم در سوره روم فرمایشات خیلی خوبی وجود دارد که مراقبت از الگوی عشق است. می‌دانید که عکس الگوی عشق و صمیمیت می‌شود الگوی دل‌زدگی. الگویی که افراد متأسفانه از یکدیگر سیر می‌شوند و اصطلاحاً خیلی از همدیگر راضی نیستند، یک دل‌زدگی بین رابطه‌شان شکل می‌گیرد و شما ببینید اگر از ابتدای ازدواج این الگوی دل‌زدگی حاکم شود بر روابط شما بزرگواران چقدر انرژی شما صرف می‌شود، چقدر ما دچار تنش و تضاد و دچار ناراحتی‌های فکری و روانی می‌شویم و لذا اولین مقوله، مراقبت از عشق هست که عرض کردم.

نکته دوم که در خانواده موفق می‌توانیم ذکر کنیم و بسیار هم نکته مهمی است، پذیرش یکدیگر هست. ما یک اشتباهی داریم که متأسفانه در جامعه در بحث مشاوره ما این را بین دخترها و پسرها داریم، بیرون از محیط‌های دانشگاه، غیر از دانشگاه این مشکل وجود دارد بین زن و شوهرها و دختر و پسر. این‌ها در حقیقت قبل از اینکه عقد و عروسی کنند، اصطلاحاً چشم‌ها را می‌بندند، بعد از عقد و عروسی نسبت به هم چشم‌ها را باز می‌کنند! این مقوله متأسفانه باعث نارضایتی از انتخاب می‌شود. ما باید یاد بگیریم قبل از عقد و عروسی چشم‌ها قطعاً باید باز می‌بود و باز باشد، یعنی در انتخاب، خودتان انتخاب کردید، خودتان ملاک‌های ازدواج را داشتید، حالا که ازدواج کردید، انتخاب کردید، حالا می‌گویند باید یک مقدار چشم‌ها را ببندید، حالا دیگر نباید خیلی عیوب همدیگر را جستجو کنیم، شرطی همدیگر را دوست داشته باشیم! یا مثلاً اگر من با آن دانشجوی مهندسی ازدواج کرده بودم زندگیم شرایطش متفاوت می‌شد، یا مثلاً اگر این دختری که سنش از همسر فعلی‌ام کمتر بود، اگر ازدواج می‌کردم و... یعنی دوستان بزرگوار بعضی‌ها شرطی زندگی می‌کنند، آدم‌هایی که شرطی زندگی می‌کنند به نظر ما روانشناسان آدم‌های stable با ثباتی از لحاظ شخصیتی و هیجانی نیستند. یعنی مسلط روی خودشان نیستند. بنابراین دومین مؤلفه خانواده بالنده، زن و شوهرهایی که اصطلاحاً می‌گوییم که خیلی رابطه متعالی دارند، خیلی رشد یافته هستند، زندگی‌شان رو به کمال است، این هست که زن و مرد همدیگر را می‌پذیرند، پذیرش‌شان بالاست. پذیرش تعریفش این است: یعنی اینکه زن و شوهر نزد همدیگر مقبول هستند. تعریف "پذیرش" و "مقبولیت" یعنی اینکه ما با خوبی‌ها و بدی‌های یکدیگر، ببینید این بدی‌ها هم هست، فکر نکنید زن‌مان یا شوهرمان باید فقط خوب باشد تا من دوستش داشته باشم. ما قطعاً ازدواج را در یک فرآیند نسبی داریم ازدواج می‌کنیم، ما در قوانین مطلق که ازدواج نمی‌کنیم، یعنی ما محیط، امکانات، شرایط، موقعیت‌ها، خیلی می‌تواند حس و حال ما را تغییر دهد، می‌تواند ما را ضعیف بکند، می‌تواند ما را قوی بکند. ببینید شما در ایام محرم و صفر، در ایام ماه مبارک رمضان، روحیات، خلقیات، عواطف ما متفاوت می‌شود و تغییر می‌کند. بنابراین باید یکدیگر را یاد بگیریم که همانطور که هستیم همدیگر را بپذیریم. با صفات منفی و صفات مثبت. اگر یک مردی بداخلاق است، اگر مردی از لحاظ مالی ضعیف است، اگر دختری یک مشکل خاصی دارد، از لحاظ شخصیتی، از لحاظ رفتاری و... پس نباید به چالش و به تحقیر فکر کنیم، چون یکی از آسیب‌هایی که خانواده‌های ما را تهدید می‌کند- اگر دوستان این را بدانند شاید کمک کند به بحث- این هست که خیلی از مشکلات خانواده‌های ما "تغییر" یکدیگر است! خیلی از خانواده‌ها که برای مشاوره می‌آیند می‌گویند آقای دکتر! کمک کنید همسرم را بتوانم تغییر بدهم. و لذا ما به آنها می‌گوییم که دنبال تغییر آدم‌ها نباشید کار بسیار سختی است. معصوم(ع) فرمود، فکر می‌کنم امام موسی کاظم(ع) باشند، فرمودند اگر شما بخواهید کوه‌ها را جابه‌جا بکنید می‌توانید، خیلی راحت است کوه‌ها را جابه‌جا کردن؛ ولی نگرش کسی را بخواهید تغییر بدهید، افکار انسانی را بخواهید عوض کنید، یک کاری کنید که شما را دوست داشته باشد کار بسیار سنگین و ثقیلی است. و لذا در یک پروسه‌ای قرار نگیریم که آخرش هم به بن‌بست برسیم، انرژی‌مان صرف شود، اما یک نکته طلایی باز اینجا وجود دارد و توصیه ما به دوستان جوان این است که اگر می‌خواهید زندگی‌تان انشاءا... پررونق باشد، پویا و داینامیک باشد، این است که یاد بگیرید – این نکته خیلی مهم است خواهش می‌کنم دوستان توجه بیشتری به آن بکنید- این است که ما باید یاد بگیریم با رفتارها و گفتار و احساسات‌مان روی دیگران اثر بگذاریم. پس این روحیه را در خودم تقویت کنم، من مثلاً اگر همسر خوب می‌خواهم، اگر همسر مؤمن می‌خواهم، اگر همسر باصفا می‌خواهم، اگر همسر اجتماعی می‌خواهم که ثبات شخصیتی و عاطفی داشته باشد، ثبات فکری داشته باشد، اثرش این است که ما باید روی خودمان را کار کنیم، یعنی به جای  اینکه بخواهیم دیگران را تغییر بدهیم خودمان را عوض کنیم و نگاه خودمان را تغییر بدهیم؛ یقیناً – خارجی‌ها ضرب‌المثل قشنگی دارند می‌گویند Give to Get بدهید تا بدست بیاورید- اگر شما بتوانید این محبت را بدهید و همسرمان را بپذیریم قطعاً بازخوردش هم، بازخورد مثبتی خواهد بود. بنابراین دومین مؤلفه خانواده موفق، "پذیرش" هست.

سومین مؤلفه خانواده موفق و زوجین موفق "درک‌شدگی" هست که بتوانند یکدیگر را درک بکنند. ببینید مقوله درک شدن تعریفش این است، دوستان دقت کنید ما این درک‌شدگی را می‌گوییم نیازهای همدیگر را باید بشناسیم، بهترین زن و شوهرهای خوب، زن و شوهرهایی که ما می‌گوییم خانواده موفق هستند نیاز یکدیگر را می‌شناسند. ببینید ما این را قبول داریم که با دو فرهنگ متفاوت داریم ازدواج می‌کنیم، دو انسان هستیم که امروز هم یاد گرفتیم کار تغییر انسان‌ها کار بسیار سختی بود. کار بسیار سنگینی است، شما ببینید پیامبران الهی، مثلاً حضرت نوح، پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، چقدر در فرآیند تبلیغی‌شان زحمت کشیدند، چقدر تلاش کردند، چقدر توانستند افراد را به سمت هدایت و محبّت و انسانیت و دین رهنمون کنند؟ خیلی کم بوده است، تلاش زیاد، منتهی خروجی کم. اما نکته‌ای که دوستان باید به آن در بحث خانواده موفق به آن توجه کنند، اینکه همدیگر را درک بکنیم، درک‌شدگی یعنی اینکه ما نیازهای همدیگر را بشناسیم. یعنی من به عنوان شوهر خلقیات همسرم را بشناسم. همسرم به عنوان زن نیازهای بنده را بشناسد. برای اینکه دوستان انشاءا... کاربردی از این بحث‌ها استفاده کنند، ببینید ما اعتقاد داریم که انسان، موجودی چندبُعدی است، (16:55)

انسان یک موجودی است ابعاد زیستی دارد، ابعاد اجتماعی دارد،‌ ابعاد روانی دارد و ابعاد معنوی انسان دارد. دوستان یادتان باشد یکی از مؤلفه‌های خوب دین مبین اسلام همین نگاه چند جانبه به انسان است. این‌های دیگر به نظرم نگاه‌شان تک‌بعدی به انسان است، یا جسم را خیلی قوی می‌بینند یا به هرجهت فقط می‌خواهند به آخرت توجه کنند. انسان یک دین محبتی و کامل است که به صورت ترکیبی نگاه می‌کند.

الآن شما ببینید همین جمله‌ای که امروز یاد گرفتید، قرار شد ما همسرمان را درک بکنیم، خانواده موفق یکدیگر را درک می‌کنند، یعنی نیازهای یکدیگر را می‌شناسند. با این سرفصلی که خدمت‌تان عرض کردم و با این شاه‌کلیدی که خدمتتان دادم این که انسان ابعاد مختلف وجودی دارد، نیازهای زیستی، یعنی چه؟ یعنی اینکه ما باید به غذاهای همدیگر توجه کنیم، انسان باید به جسم خودش توجه کند، یعنی همسر خوب، همسری است که به جسم همسرش توجه کند، به سلامتی جسمانی یکدیگر باید توجه کنیم، چه غذایی می‌خوریم، چه لباسی می‌خواهیم بپوشیم؟ حتی مسافرت‌هایی اگر می‌خواهیم برویم.

نکته بعدی به سلامت روانی و بخش روانی همدیگر باید توجه کنیم. یعنی نیازهای روانی داریم. ببینید امروزه می‌گویند متخصصین روانشناس نیاز به محبّت، نیاز به دوست داشتن، نیاز به احترام گذاشتن، نیاز به بیان عواطف و... این‌ها نیازی است که یک مرد یا یک زن را خوشحال می‌کند، پس این هم نیازهای روانی ما هست. نیاز به تعلّق. ببینید بسیار این جمله مهم است – حالا من در بخش دیگر تفاوت بین زن و مرد را عرض خواهم کرد- که می‌گویند از اینکه از مردان تعریف شود بسیار خوشحال می‌شوند مخصوصاً جلوی دیگران، یعنی اگر ما می‌خواهیم یک مردی را نیازش را ارضاء کنیم این است که از او تعریف کنید، توانمندی‌هایش را بیشتر ببینید مخصوصاً جلوی دیگران، و برعکس خانم‌های ما، همسران پرتلاش و بزرگواران ما بسیار دوست دارند که یک مرد از آنان نظرخواهی کند، یعنی از آنها یک مرد مشاوره بگیرد، نه اینکه یک مرد خودش تصمیم بگیرد، خودش کارهایش را انجام دهد، خب این‌ها تنش و تعارض درست می‌کند. پس درک‌شدگی.

و بالآخره ما نیاز اجتماعی داریم. نیاز  اجتماعی چیست؟ نیاز اجتماعی یعنی اینکه ما در خانواده، در ارتباطات باید انسان‌های اجتماعی باشیم، روابط اجتماعی و انسانی، با اطرافیان‌مان باید رابطه برقرار کنیم، مثلاً اینکه یک دانشجویی، یک دختری بگوید نه عزیزم من فقط تو را می‌خواهم! او هم بگوید من هم فقط تو را می‌خواهم! با تو خوشبختم! این جمله، جمله ناپخته‌ای است. دقت کنید ما با جمع رشد می‌کنیم، ما با جمع موفق می‌شویم، ما اگر با جمع باشیم محبّت الهی شامل حال‌مان می‌شود. بنابراین رشد اجتماعی و در نهایت عرض کردم که بُعد معنوی را باید دقت کنیم. مردها و خانم‌های ما، به نیازهای معنوی، بعضی اوقات نیاز به یک خلوتی انسان داشته باشد، با خالق هستی رابطه برقرار کند.

بنابراین در این بخش خانواده موفق، سعی کردیم به دوستان مؤلفه‌های خانواده موفق با بگوییم، متأسفانه سه مورد بیشتر نتوانستیم بگوییم، انشاءا... در برنامه بعدی سعی می‌کنیم این را باز کنیم، عرض کردم خانواده موفق خانواده‌ای هست که قرار است به آرامش دست پیدا کند. با سه مؤلفه:

1)     گرامی داشتن و استفاده از الگوی عشق

2)     توجه به الگوی پذیرش همدیگر

3)     و بالاخره نکته سوم بحث درک‌شدگی بود که انشاءا... امیدوارم بتوانید به این مؤلفه‌ها توجه کنید

 

 

طالب 1
۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

سلامی چو بوی خوش آشنایی.

امروز قرار است با هم به "سن ازدواج" برسیم، خب می‌دانید بعضی از خانواده‌ها فکر می‌کنند که رسشِ سنی بیشتر به سن تقویمی رجوع می‌کنند، در حالی که ما جوان داریم که سن تقویمی او بیست و پنج سال است، ولی صادقانه هنوز سن عقلی او روی پانزده، چهارده سال و بعضی موقع‌ها روی ده سال دور می‌زند! متأسفانه من جوان می‌بینم که دماغش آنقدر برایش ارزش پیدا کرده که هنوز دِماغش آن اندازه برایش ارزش پیدا نکرده! خب من روی صحبتم با آن‌ها نیست چون شما آنقدر اهلیت داشتید که آمدید نهاد خانواده را تشخیص دادید، ولی با این اهلیت هم اگر دانش لازم را کسب نکنید و دانش را به فهم تبدیل نکنید و فهم را کاربردی نسازید و تجزیه و تحلیل نکنید نگران این هستم که نکند صلاحیت خوب خودتان را به دلیل اینکه باغبان‌های خوبی نباشید، کمی از دست بدهید و آن‌ها دچار آسیب بشود و علف هرزه در اطراف‌تان زیاد شود.

تشخیص شما در اینکه چه منبعی بتواند به شما بگوید سن‌تان چقدر است؟ اصلاً به شناسنامه‌تان نگاه نکنید. اصلاً به این نگاه نکنیم که سن تقویمی ما بیست سال است! از خودتان بپرسید آیا ارزش‌های من هنوز در لباس دیگران است، هرچه آنها می‌پوشند من باید بپوشم؟! اگر اینطوری بود شما از نظر اجتماعی سن‌تان هنوز کودک است. آیا انتخاب من بستگی به فیلم‌های تلویزیون دارد؟ اگر فیلم‌های تلویزیون برایتان ترسیم کرد که چی درست است و چه غلط است، هنوز شما از لحاظ ارزشی فرد بالغی نشدید! فرد پخته‌ای نشدید! فرد وارسته‌ای نشدید. ولی وقتی با خانم‌تان نشستید و گفتید راستی ما چه سبک زندگی را می‌پرستیم و دوستش داریم و دوست داریم که در این سبک زندگی وارد شویم. سبک زندگی ما این است که مبل ما چقدر قیمت داشته باشد؟ سبک زندگی ما این است که اگر میهمان برایمان آمد چند نوع خورشت برای او درست کنیم؟ سبک زندگی ما این است که اگر من می‌خواهم خانمم را خوشحال کنم مبلغ چیزی که برایش می‌خرم باید مبلغ آن، او را خوشحال کنم یا اینکه به یادش هستم و روی یک کاغذی، حتی کاغذ پاره‌ای نوشتم باقی بقایت، جانم فدایت، از سوی هستی گردم برایت... این شعر قشنگ است، پیام خوب، اینکه نگاه مثبت، اینکه من می‌روم بیرون، لقمه‌ای نانی می‌خورم ساندویجی می‌خورم نصف آن را بیاورم و بگویم خانم دلم نیامد این را کامل بخورم، گفتم شب که می‌آیم خانه با شما بخورم. چقدر خوب است انسان‌ها یادشان به معنای یکدیگر باشد نه به بهای یکدیگر. گاهی اوقات من خانه‌هایی می‌روم که واقعاً از نظر در و دیوار خیلی وارسته هستند ولی صادقانه اصلاً نگاهی به خانه ندارد، زن سوی خودش، مرد سوی خودش، و بچه هم در سوی بیابان‌های خودش غرقاب چیزهایی هست! خب اینها سن‌شان از نظر سن مفهومی یک سن معنوی درست برای ازدواج نبوده است. چون کسی سن معنوی‌اش درست است که کلمه «من» را کنار بگذارد، حالا می‌شود «ما» دیگر نمی‌گویم خانه من! نمی‌گویم ماشین من! نمی‌گویم خواسته من! می‌گویم خانه ما، ماشین ما، سفرة ما، غذای ما، اگر آقای محترمی بلند شود و ظرفی را می‌شوید به خانمش برنمی‌گردد بگوید برای تو ظرف تو را شستم! یک کمی با خودش فکر می‌کند و می‌گوید چه کسی ظرف را کثیف کرد؟ همانقدر که خانمم ظرف را کثیف کرده من هم کثیف کردم، بعد کم‌کم این نگاه در او ایجاد می‌شود که آیا واقعاً من حرف دارم با او به عنوان یک جنس خدمتگزار نگاه کنم، یا آن جنسی است که در کنار من کمال دینی شدن تجربه می‌کند، و من در کنار او کمال دینی شدن را تجربه می‌کنم. این حال را که نگاه می‌کنیم کم‌کم حس می‌کنیم

ناز من و نیاز من از عشق، قبله منم و نماز از عشق     از لاله نماز صبح خیزد، از چشم شقایقش ریزد

بوی تو طراوت از زبانم، یک چیزی به نام یاد خدا به خانه‌ام می‌آید.

بچه‌ها! فکر نکنید اگر خانه‌تان به جا بود، فرش‌تان راه بود، کمدتان پر از بشقاب بود، یخچال‌تان پر از میوه بود، خوشبخت هستید! ما این‌ها را با همه حیوانات شریک هستیم. همه حیوانات همه چیزی را که ما میخوریم می‌گوید

خور و خواب و خشم و شهوت                 شعب از جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

قرار است در این ازدواج، شما ثابت کنید چقدر به آقا زمان(عج) نزدیک هستید، قرار است ثابت بکنید چقدر شیعة واقعی علی‌بن‌ابیطالب(ع) هستید. خانم محترم! قرار است نشان دهید چقدر زهرایی هستید. نسبت شما با حضرت زهرا(س) به سادگی شماست. ساده دو کلمه است. نگاه کنید «سا» یعنی آرامش، «ده» یعنی دهنده. ساده آرامش‌بخش است. زنی که با توقعات زیادی‌اش در مردش اضطراب ایجاد می‌کند ساده نیست. اضطراب‌ برانگیز است. این اضطراب‌ها مثل خوره تصویر ذهنی شما را در ذهن مردتان خراب می‌کند. مردی که نمی‌تواند به همسرش بگوید نفسم، عزیزم، جانم، قوت قلبم، هستی من، وقتی خانم محترمش رفته آرایشگاه بگوید وای! ماشاءا... چقدر زیبا شدی. این مرد است؟! بیشتر مصداق درد است، باید برود دور جهان بگردد، شاید بفهمد که اصل اساس همین درد است که در جان همین بنده خدا لانه کرده است! هیچ چیزی بهتر از سادگی و صداقت در زندگی به دردتان نمی‌خورد. زنی که اولین دروغ گفت دروغ دوم را راحت‌تر می‌گوید. مردی که اولین پنهان کاری را کرد دومین را پنهان‌کاری می‌کند. خیلی ساده غلط‌هایتان را هم بنشینید با هم مرور کنید که مثلاً من امروز داشتم می‌رفتم این اشتباه اتفاق افتاده، دوست نداشتم اتفاق بیافتد. ولی وقتی این غلط را پنهان کردید، صدتا غلط دیگر باید بکنید تا آن غلط را پنهان کنید! خب چرا بیاییم خرابش کنیم. اگر من سن اعتقادی‌ام رشد کرده باشد و فهمیده باشم که من سه جایگاه دارم، یا مجتهدم، یا مقلَّدم، یا مقلِّدم. خب اگر مجتهد نیستیم و می‌دانم که اطلاعاتم هم آنقدر نیست که یک چیزهایی را بفهمم مثل آدم بگویم خانم مرجع من این است، خانم هم می‌گوید آقاجان مرجع من هم این است، بنشینیم پای حرف‌مان مرجع‌مان، کسی که ما را هدایت می‌کند، ببینیم چه به ما می‌گوید، تکلیف من را چگونه مشخص کرده است؟ شما خودت برای خودت خیاطی می‌کنی، خودت برای خودت می‌آیی خانه‌ات را بسازی؟ بنای معنوی و معمار معنوی تو آن انسان است، چگونه برای ساختمانی که خاک و گِل است می‌رویم بهترین مهندس و معمار را گیر می‌آوریم که ساختمان‌مان از قواره نیافتد، ساختمان‌مان شکل خوبی داشته باشد، بهترین نقاش‌ها را می‌آوریم که ساختمان‌مان قشنگ باشد، حیف نیست که ساختمان روح‌مان بی‌قواره باشد با عمل کردن نادرست به تکالیفی که داریم؟ این هم جزء سن توست. وقتی این را پیدا می‌کنی از ظاهرگرایی و صورت‌گرایی گذر می‌کنیم و باطن‌گرایی و سیرت‌گرایی می‌رسی. بعد برایت مهم نیست که خانمت چقدر لباسش گرانقیمت است، برایت مهم است که حتی اگر خانمت ارزان‌ترین و بدشکل‌ترین و زشت‌ترین لباس‌ها را بپوشد چون خانم توست عزیز است، برای تو مهم نیست که مردت برایت چه می‌خرد که نشان دهد تو چقدر ارزش داری؟ مهم این است که مردت در هر لحظه که هست به یاد تو هست، و حتی از بیرون یک خودکار هم می‌خرد برایت می‌آورد تو به یاد «ن و القلم و ما یستطرن» می‌بینی چه چیز گرانبهایی، چه هدیه ارزشمندی تو برای من خریدی.

از مرحله خودپرستی، به خداپرستی انتقال پیدا می‌کنی و سن تشخیص داده شده ازدواج، یک سن مناسب پسندیدة معنویِ صریح باشد. حتی اگر هم انتخابت را کردی، گریز از این سن‌ها باید بازسازی مجدد بکنی ازدواج خودت را. حواست باشد، ازدواج هم مثل هر بنایی ممکن است اولش با یکسری نقص‌ها شکل بگیرد، هیچ بنایی از اول کامل نبوده، اول یک زمین افتاده در یک گوشه، پستی دارد، بلندی دارد، می‌روند این را اول تسطیحش می‌کنند، تو هم باید دل زنت را تسطیح کنی، تو هم باید دل مردت را تسطیح کنی. می‌روند نگاه می‌کنند به چه شکلی می‌توانند یک حال خوش در او ایجاد کنند، تو هم باید این حال خوش را در او ایجاد کنی.

چهار حال به تناسب این سن‌ها در ازدواج شما شکل می‌گیرد، یک حال مخموری است که اصلاً به درد نمی‌خورد. این دفعه باید یک گرم طلا بیاورد، فردا باید یک کیلو بیاورد، بعد هم هیچ ارزشی برایت پیدا نمی‌کند. این دفعه باید چادر کَلوکه برای تو بگیرد، فردا باید برایت چادر تریبِرا برایت بگیرد، باز هم برایت ارزش پیدا نمی‌کند. ولی اگر حالت یک کمی رشد کرد، گرچه این حال دوم هم خیلی حال جانانه‌ای نیست، می‌شود «حال محصوری» یعنی یاد او دل تو را شاد می‌کند و این البته وابستگی می‌آورد که باید به وارستگی تبدیل شود. یعنی شما باید همین را هم مدیریت بکنید. بعد کم‌کم این حال محصوری هم به یک «حال منشوری» تبدیل می‌شود به محض اینکه همسرت از در وارد می‌شود با اشتیاق جلو می‌روی و میگویی سلام خوش آمدی همه کس من. نه اینکه بعضی از مردها از بی‌کسی می‌گویند مریم، مریم، مریم برایت می‌کنم! مریم تو کجایی مفقودالاثر! خب این شاید مادر بنده خدا گفته اینطوری خودتان را پیش او عزیز کنید، ولی دقیقاً خودتان را مریض می‌کنید و از چشم او هم می‌افتی. یا بعضی از مادرها به دخترهایشان توصیه می‌کنند وقتی شوهرت می‌آید به خانه، شروع کن به کار کردن! آن مادر که متخصص مطالعات خانواده نیست، او مادر برای پدر قدیمی است که هشت ساعت کار می‌کرد و دیگر بیکار بود، هشت ساعت تفریح می‌کرد و هشت ساعت هم استراحت می‌کرد. پدرِ الآن باید هشت ساعت کار کند، هشت ساعت اضافه کاری، هشت ساعت کابوس کار اضافه‌کاری، دیگر رفت آن دوره. حالا این دوره همدلی است که جان می‌دهد. یک ساعت با هم هستید حرف‌هایی بزنید که اساس و ریشه دارد، اصولی دارد، قشنگ است، مقدس است. این پیچ تلویزیون هم خاموش کن. هر سریالی، هر برنامه‌ای که می‌آید دزد چشم‌تان هست، دزد حال‌تان هست، دزد عاطفه‌تان هست، گرچه من مبلغ تلویزیون هستم خیلی هم دوستش دارم و به تناسب رسانه‌های کفر و به تناسب رسانه‌های ضالّه خیلی هم کارش خوب است، ولی چون خانه کارش خوب نیست نباید خانواده را تعطیل کنم! رادیو خیلی در خانواده فرهنگی‌تر است، چون چشم‌تان را کور نمی‌کند می‌توانی به او گوش کنی و به همسرتان هم بگویید نفسم، عمرم، جانم، قوت قلبم، همه کس من، زندگی من. حرام خیابان از بی‌عرضه‌گی محرم خانه است. اگر محرم خانه عرضه داشته باشد حرام خیابان خودبه‌خود از بین می‌رود، نه کسی اشتیاق دارد به حرام نگاه کند چون دلش سیر است، نه کسی مرض دارد حرام را به نمایش بگذارد چون جانش سیر است، جان فقیر، گدا، گرسنه بیمار است که در خیابان می‌شود چراگاه‌ زشتی‌ها و پلیدی‌ها و نبایدها.

خب شما یک حالتی هم در حیرت پیدا می‌کنید به نام «گذار از مرحله منیّت به مرحله معنویت». چه چیزی در خانه‌تان ایجاد می‌شود که اینگونه می‌شود؟ آن سن تقویمی که عرض کردم باید بگذرد تا تشخیص بدهید، عقلی که عرض کردم بگذرد تشخیص بدهید به اجتماعی ارزشی و سن اعتقادی می‌رسد. در سن اعتقادی خانمت از بیدار کردن تو برای نماز لذت می‌برد، نه اینکه تو با عصبانیت بگویی تو نمی‌دانی من خوابم؟ تو نمی‌دانی من خسته‌ام؟ خانمت فکر کرد تو هم مثل همه بنده‌های خدا شوق داری برای خداوندت، زشت نیست برای موهایتان بیشتر از خداوند وقت بگذارید؟! بعد خجالت نمی‌کشید آن دنیا خدا نامه اعمال‌تان را باز کند و به شما نشان دهد! دخترم، پسرم از خرِ شیطان پیاده شو. وعده‌ای که خدا داده، که شما دارای یک چیزهایی هستید که خدا می‌داند و از خلقت شما به خودش تبریک گفته، به تسلیت تبدیلش نکنید، یکطوری رفتار کنید که در زندگی‌تان خدا حضور داشته باشد، این تشخیصی که شما می‌دهید کم‌کم به شما رسیدن به توکل را ایجاد می‌کند. هرچه سن‌تان معنوی‌تر باشد، توکل‌ در شما بیشتر می‌شود و هرکس خداوکیل است چرا باید نگران باشد، بهترین وکیل جهان است. اصلاً پول که نمی‌گیرد هیچ؛ حق‌الوکاله که نمی‌گیرد هیچ، به شما مطالبات‌تان را هم می‌دهد، یعنی هرچه دوست دارید به شما می‌دهد. رسیدن به رزاق بودن خداست. وقتی سن ما، عقل ما، رسش داشته باشد باور می‌کنیم که خداوند رزّاق ماست. فکر نمی‌کنیم چون وسیله می‌شود رئیس کارخانه، پس اوست که به ما روزی می‌دهد! اصلاً او نیست که به ما روزی می‌دهد، چون کس دیگری وسیله می‌شود و به ما می‌رسد پس اوست که به ما روزی می‌دهد! اصلاً آنها نیستند، می‌گویند ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری به غفلت نخوری؛ بدانید این نان برای این چیزها نیست، نان برای نانوایی نیست، برای آن دهقانی است که با توکل به خدا جانش را در این نان کرده، نان، نان نیست جان است؛ اگر این را بفهمیم دیگر سی‌وسه‌ درصدش را دور نمی‌ریزیم! می‌گوییم آقا گناه دارد که جان یک دهقان را دور بریزیم.

من خودم با چشم خودم خواندم کتاب «آفتاب بروجرد» در مورد زندگینامه علامه بحرالعلوم بروجردی است. می‌گوید ایشان نشسته بود و دانه‌های ساقه‌های یک سبزی را که خانواده‌شان پاک کرده بودند دانه دانه می‌کردند. گفتند حاج‌آقا شما مرجع جهان اسلام هستید، اینها را ول کنید کس دیگری انجام دهد، گفت یعنی ما «نور السموات فی‌الارض» را اجازه بدهم به تاریکی برسد. بابا عشق شما «نور السّموات فی‌الأرض» است، محبّت‌تان نور خداست، این نور خدا را قشنگ با هم شریک کنید، خوب استفاده کنید تا برسید به نیاز به اینکه من باید انسانی خداپسند را تربیت بکنم. من باید همسرم را خداپسند تأمین بکنم، من بایستی مصداق این باشم در کلام رسول‌ اکرم(ص) که نشستن مرد مؤمن در کنار همسرش از اعتکاف در مسجد من، برای من مهم‌تر است. مصداق کسی باشم که در حدیث نبوی می‌گوید مردی که به زنش خدمت می‌کند و در آن خدمت ترش‌رویی نمی‌کند و با محبّت این کار را می‌کند در فهرست شهداست. خب دین ما، چقدر به ما اعتبار بدهد؟! دین ما چقدر به ما امتیاز بدهد؟!

شاید یک کمی باید برگردیم و حال خودمان را دوباره مرور کنیم. پسر من! دختر من! خلاصه بحث را خدمت‌تان عرض کنم، ازدواج در هر سنی که باشد تشخیص زمانش به این است که ما بدانیم سن تقویمی‌مان درست است، سن عقلی‌مان درست است، سن نگرشی‌مان درست است، سن معنوی‌مان و سن اجتماعی‌مان و... همه اینها باعث می‌شود که سن اقتصادی‌مان هم درست شود. من ایمان دارم کار هست، ولی چون عار نیست، خیلی‌ها  از کارهای معمول عارشان می‌شود، و به نسبت آن به دیدة انکار و انحراف و بد نگاه می‌کنند.

ما در ایران غنی‌ترین فرصت‌های شغلی را داریم، منتهی یک اشکالی پیش آمده، همه دنبال آب‌ باریکة دولتی‌ هستیم و این آب باریکه هم مشکل پیدا کرده، چون جوی آن را با توکل الی‌ا... نبسته‌اند وسط آن دچار حفره شده! اگر ما با توکل خدا برویم این جوی دائمی است و برای شما هم می‌رسد و انشاءا... رزاق هستی هم به شما به رزق و روزی واصل می‌کند.                  والسلام علیکم و رحمه‌ا... و برکاته

 

طالب 1
۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

روانشناسان خانواده را به 3 بخش تقسیم می‌کنند:

  1. خانواده متلاشی: خانواده‌ای که دچار طلاق شده است و از هم پاشیده شده است.
  2. خانواده متزلزل: خانواده‌ای که اختلافات زیادی دارند، ناسازگاری زیاد است.
  3. خانواده متعادل: با هم روابط متعادل و شیرینی دارند.

 

تعریف خانواده متعادل از نظر قرآن: خانواده متعالی است.

خانواده متعادل از دید روانشناسی:

  1. خانواده‌ای که با هم صمیمیت دارند.
  2. خانواده‌ای که به هم تعهد دارند.
  3. خانواده‌ای که روابط جنسی سالم دارند.

 

-        خانواده متعالی از دید قرآن: در یک مثلث زن ـ مرد ـ خدا قرار دارند که خداوند بالا سرشان است که علاوه بر آن 3 عنصر، عنصر چهارمی که همان خداوند است در بین روابطشان وجود دارد.

-        تمام مکاتب برای فرد الگوسازی می‌کنند ویژگی اسلام آنست که علاوه بر فرد برای خانواده هم الگوسازی می‌کند که نام این الگو را اهل بیت گذاشته است.

طبق این آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب/ 33)

خانواده‌ در قرآن ـ اهل بیت(حضرت امیرالمؤمنین(ع) ـ حضرت فاطمه زهرا(س) ـ امام حسن(ع) ـ امام حسین(ع))

ویژگی این خانواده در قرآن آنست که ایشان مطهرند: پس ویژگی خانواده متعالی طهارت است.

-        نکته در مورد تعریف الگو: اینکه الگو باید خالی از هرگونه ضعفی باشد هرچند دیگران نتوانند به طور کامل به آن دست یابند.

-        مانند متر که فلزی از یک آلیاژ مخصوص است که در موزه نگهداری می‌شود که نباید ناخالصی و ضعفی داشته باشد و تمام مترهای عالم را با آن مقایسه کنند.

خانواده متعالی قرآنی از هرگونه رجس بدور هستند.

معرفی رجس در قرآن:

-        شراب رجس است. در خانه ای که شراب بیاید خانواده از طهارت می‌افتد.

انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجسٌ من عمل الشیطان(مائده/ 90)

-        قمار: رجس است(مَیسر)

ریشه بسیاری از دشمنی‌ها همین‌ها هستند: «انما یریدالشیطان ان یوقع بینکم العداوه والبغضاء فی‌الخمر والمَیسر» (مائده/91)

شیطان می‌خواهد با شراب و قمار بین شما کینه و دشمنی افکند.

-        به طور کلی هر وسیله‌ای که در خانواده زمینه ورود شیطان را فراهم کند رجس است.

مانند: آنتن ماهواره رجس است که باعث هم تأثیر مخرب در رفتار ما می‌شود و هم در افکار و اندیشه‌ها تا جائیکه ما را بنده خویش می‌سازد. آنگونه که علی(ع) فرموده‌اند:

مَن عَلَمَّنی حرفاً فقد یسّرنی عبداً

که 2 استفاده می‌شود کرد:

  1. استفاده تربیتی و اخلاقی است
  2. استفاده تأثیرگذاری فراوان آموزشهای تصویری و صوتی است. که باعث تغییر در سبک زندگی افراد می‌گردد.

-        غیبت کردن مصداق رجس است.

-        موسیقی‌های مبتذل مصداق رجس است.

نکته: مهمترین طمع شیطان روی اصل بنیان خانواده است. خوشی و جشن شیطان زمانی است که بین یک زن و شوهر اختلاف بیاندازد چرا که:

از بین رفتن خانواده:

  1. باعث از بین رفتن فرد
  2. باعث از بین رفتن اجتماع می‌شود.

 

-        همانطور که رسانه‌های ماهواره‌ای هم از بین بردن خانواده را نشانه گرفته‌اند.

-        بخش دیگری از رجس‌ها، رذایل اخلاقی هستند خصلتهای زشت اخلاقی

-        بخش دیگر کینه‌ها هستند.

-        بخش دیگر غصه‌ها هستند که باید از دل بیرون ریخته شوند.

-        رأس تمام رجس‌ها شک است که رفع آنهم با عبادت و بندگی خدا بدست می‌آید.

واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین(حجر/99)

انس با قرآن و اهل بیت، رجس‌‌ها را از بین می‌برد و پای ملائکه را به خانه باز می‌کند، در روایت هست که در خانه‌ای اگر سگ نگهداری شود ملائکه رفت و آمد نمی‌کنند.


طالب 1
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر


   وقتی یک تخم مرغ با یک نیروی بیرونی می شکند یک زندگی نابود می شود وقتی همان تخم مرغ با نیروی درونی می شکند یک زندگی آغاز می شود به این ترتیب تغییرات بزرگ ازدرون آغاز می شوند.



طالب 1
۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

خلاقیت هدیه ی خداوند به ماست با استفاده از خلاقیت خویش، این هدیه را به خدا تقدیم می کنیم.
بسیاری از ما آرزو میکنیم که خلاق تر بودیم، بسیاری از ما احساس می کنیم که بسیار خلاقیم، اما نمی توانیم آن خلاقیت را به طور موثر عیان سازیم. گویی ما اغلب به این باور رسیده ایم که خلاقیت امری ذاتی و فطری است و در همه ما چشمه های جوشان خلاقیت وجود دارد که فقط به دلیل موانع غیر طبیعی، این چشمه ها خشکیده است.

کتاب راه هنرمند نوشته جولیا کامرون، ترجمه گیتی خوشدل به شما کمک میکند که :
۱- برای نوشتن منابع بی کران خلاقیت درون با کودک درونتان آشتی کنید.
۲- موانع خلاقیت را بشناسید و آنها را دور بریزید.
۳- با مفاهیم خلاقیت آشنا شوید و خلاقیت درونی خودتان را تقویت کنید .
۴- حس های ناب وجودی تان را که تمامی خلاقیت ها از آنها منشا می گیرند را با دستورهای عملی دوباره بازسازی کنید( حس هایی همچون: حس امنیت، حس هویت، حس قدرت، حس، امکانات، حس فراوانی، حس اتصال ،حس ایمان و..)

خواندن این کتاب را به همه دوستان بالخصوص به دانشجویان عزیز توصیه می کنیم.
نام کتاب: راه هنرمند(بازیابی خلاقیت)
مولف: جولیا کامرون
ترجمه: گیتی خوشدل
ناشر: پیکان

طالب 1
۱۲ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر


1. نسبت به رفتار دیگران خیلی سریع عکس العمل نشان ندهید. کمی فکر کنید سپس بهترین راه حل را انتخاب کنید.

۲. با نشاط برخورد کنید, خودتان را از زاویه نگاه مستقیم دیگران خارج کنید.

۳. قدرت تجسم و تخیل خودتان را تقویت کنید. تمرین های تجسم خلاق و تصویر سازی ذهنی انجام دهید.

۴. به خاطر داشته باشید که برای حل یک مسئله, همیشه راه حل هایی وجود دارد, و شما باید بهترین راه حل ها را انتخاب کنید.

۵. برروی یک قطعه کاغذ, همه چیزهایی را که در فکر شما میگذرد بنویسید. نوشتن و تخلیه ذهنی راه مناسبی برای ایجاد تفکر خلاق است.

۶. از قضاوت کردن روی اعمال دیگران بپرهیزید. شما از انگیزه های درونی آن‌ها اطلاع کافی ندارید پس قضاوت نکنید.

۷. احساسات خود را نسبت به دیگران نمایش ندهید, فقط آن ها را به آرامی بیان کنید. در این صورت تسلط بهتری بر رفتارتان خواهید داشت.

 

ارسال شده توسط: خانم سوزنچی

در کتاب پردازان
طالب 1
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

کسی که عالَم دینی دارد، می‌داند چه چیزی او را از عالَمش بیرون می‌آورد و چه چیزی باعث استقرار و استحکام او در عالَمش می‌شود. هم زشتی گناه را احساس می‌کند و هم از آن متنفر است. بدون واردشدن در عالَم دینی نمی‌توان جایگاه بسیاری از احکام دین را درست درک کرد. صدها کتاب و نوشته هم که مطالعه شود، بدون ورود به عالَم دینی، آن ‌نتیجه‌ای که باید به دست نمی‌آید. با مطالعه‌ی کتاب‌ها اطلاعاتی از دین حاصل می‌شود اما آن احساس حقیقی و درک حضوری که باید، پیش نمی‌آید.

استاد طاهرزاده

 

طالب 1
۰۵ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اصل آرامش در قرآن و هدف اصلی از ازدواج

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه انّ فی ذلک لایات لقوم یتفکرون» (روم/ 21)

 

از هدفهای اصلی از ازدواج آرامش است.

برای حفظ این آرامش خداوند 2 هدیه به زوجین می‌دهد:

«وجعل بینکم موده و رحمه«

نکات موده و رحمه:

مودت و رحمت مکمل هم‌اند.

مودت: دوستی دوطرفه را گویند.

رحمت: دوستی یک طرفه را گویند.

ویژگی‌های مودت:

  1. ابراز شود، اظهار شود.

روایت داریم که علاقه‌تان را به همسرتان اظهار کنید، زبانی باشد.

نکته: خانم‌ها، زبانی هستند یعنی علاقه‌های گفتاری برایشان مؤثر است.

آقایان: رفتاری هستند یعنی علاقه‌مندی رفتاری برایشان مؤثر است.

  1. مسئولیت‌پذیر باشد.

لذاهوس و اظهار محبت هوس‌آلوده مسئولیت‌پذیرانه نیست.

  1. ذاتی باشد.

دوست داشتن خود فرد نه ظاهر او و نه امکانات او

دوست آن باشد که گیرد دست دوست                  در پریشان حالی و درماندگی

  • مانند عشق و علاقه مادر و فرزند.
  1. هرچه شناخت از همدیگر بیشتر می‌شود، مودت هم بیشتر می‌شود.

نکته بسیار مهم: داشتن این 4 ویژگی از بهترین مهارتهای زندگی هستند.

رحمت: علاقه‌مندی یکطرفه(در جائیکه طرف مقابل کم می‌گذارد)

تعریف رحمت در خانواده: عشق و علاقه یکطرفه‌ای که طرف مقابل علاقه‌ای نشان نمی‌دهد و حتی استحقاقی‌ هم ندارد.

توضیح رحمت در سوره تغابن آیه 14:

«و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فانّ الله غفور رحیم»

و اگر یکدیگر را بخشیده و چشم‌پوشی کنید و بیامرزید پس خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

عفو: بخشش

صفح: چشم‌پوشی

طبق آیه «الا تحبون ان یغفرالله لکم» (نور/ 22)

تفسیر آیه:

-        آیا نمی‌خواهید خداوند شما را ببخشد، شما دیگران را ببخشید.

-        این بخشش شما دیگران را باعث بخشش تمام گناهان شما می‌شود.

غفران: جبران کاستی و کم‌کاری دیگری

پیامبر اکرم(ص): معالی(درجات و قله‌ها) اخلاق چند چیز است:

  1. صِل من قطعک: کسی که با تو قهر کرده با او آشتی کن
  2. اُعفُ عمّن ظلمک: کسی که به تو ظلمی کرده او را عفو کن
  3. اِعطِ عمّن حَرَمکَ: کسی که تو را محروم کرده به او عطا کن

 

  • زندگی زناشویی مانند کوهنوردی و قله‌نوردی است که دو نفر با طناب مودت و رحمت بالا می‌روند. اگر یکی در راه ماند،‌دیگری با طناب رحمت او را بالا بکشد.
  • خداوند برای انسان همانطور که اعضایش را جفت آفریده در این مسئله هم مودت و رحمت را برای زندگی لازم می‌داند.
  • لازم نیست مسائل پیچیده و دقیق روانشناسی خانواده را بدانیم، سعی کنیم حداقل‌های زندگی را رعایت کنیم. مراقب این آب و روغن زندگی باشیم یعنی همین مودت و رحمت.
  • در جامعه و خانواده بزرگ اسلامی هم خداوند با مودت و رحمت آنرا حفظ می‌کند.

قالت فاطمه الزهرا(س): و طاعتنا نظاماً للمله و امامتنا امانا من الفرقه(خطبه فدکیه)

قال تبارک و تعالی: قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی(شوری/ 23)

قال علیه‌السلام: و بموالاتکم وائتلفت الفرقه( جامعه کبیره


طالب 1
۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

معمولاً دانشجویان که از اقشار جوان و آرمان­‌گرا در هر جامعه خصوصاً جمهوری اسلامی ایران می­‌باشند با دیدن برخی معضلات و ناکامی­ در نیل به برخی اهداف ممکن است دچار ناامیدی یا افسردگی شوند. مقام معظم رهبری با درک دقیقی که از روحیات این نسل پرشور دارند و با علاقه‌ی قلبی خاص به ایشان همواره در دیدارهای خود با این گروه چند نکته را مورد توجه و تأکید قرار می­‌دهند از جمله:

الف. تحلیل­‌های صحیح و منصفانه که در آن از بزرگ­‌نمایی و سیاه­‌نمایی مسائل کشور خودداری شود.۱۰

ب. تشریح پیشرفت­‌های صورت‌گرفته در موضوعات مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقایسه با دوران ستم­شاهی پهلوی و یا وضع دیگر کشورها.۱۱

ج. همدلی و تأیید نگرانی­‌ها و آرمان­‌خواهی نسل جوان.۱۲

د. امیدبخشی واقع­‌بینانه به جوانان و ترسیم آینده­‌ای روشن با اتکال به خدا، تداوم تلاش و بصیرت به موضوعات مختلف.۱۳

ه. به رسمیت شناختن اختلاف سلیقه در مسائل سیاسی - اجتماعی و عدم هراس از اختلافات سلیقه­‌ای و روشی۱۴

و. آرامش­‌بخشی و عدم نگرانی از صراحت و رک­‌گویی جوانان در ابراز عقیده۱۵

ز. استفاده از عنصر طنز و مزاح برای تلطیف فضا و القای روحیه‌ی نشاط به جمع و نیز تذکر به دانشجویان، از جمله:
* در پاسخ به برخی پرسش­‌های کتبی به اغلاط املایی و یا بد خط بودن برخی دانشجویان و یا برخی نکات دیگر اشاره کرده‌اند.۱۶
* معظم‌له وقتی پرسش کتبی یکی از دانشجویان را قرائت می­‌کنند، در سطر آخر آن می­‌بینند که آن دانشجو نوشته: «... خواهشمندم این درخواست را در بین جمع ارائه نفرمایید» ایشان در پاسخ می­‌فرمایند: «من اول که این پایین را نمی­‌خوانم ... حقش بود بالایش می­‌نوشتند» و بعد با این‌که معلوم است که خطا از آن دانشجو بوده که در ابتدای نامه‌ی خود، محرمانه بودن آن را درج نکرده، معظم‌له با بزرگواری از آن دانشجو معذرت می­‌خواهند.۱۷بدین ترتیب هم از رنجش آن دانشجو جلوگیری شده، هم جمع حاضران با نمونه­‌ای از حسن سلوک اخلاقی به‌صورت عملی آشنا شده­‌اند.

آزادی و احساس امنیت دانشجویان در طرح­ پرسش­‌های متنوع سیاسی - اجتماعی، فرهنگی و حتی شخصی و یا درباره‌ی زندگی شخصی و مبارزات مقام معظم رهبری، زمینه‌ی طرح بسیاری از مطالب خواندنی در موضوعات مختلف و حاوی نکته­‌های ناب را فراهم کرده است


ح. آزادی و احساس امنیت دانشجویان در طرح­ پرسش­‌های متنوع سیاسی - اجتماعی، فرهنگی و حتی شخصی و یا درباره‌ی زندگی شخصی و مبارزات مقام معظم رهبری، زمینه‌ی طرح بسیاری از مطالب خواندنی در موضوعات مختلف و حاوی نکته­‌های ناب را فراهم کرده است که مروری مختصر بر فهرست پرسش­‌ها به‌خوبی نشان­‌دهنده‌ی این نکات جالب توجه و متنوع است. برای نمونه:
- ویژگی­‌ها و خصوصیات دوران جوانی و جوان مسلمان
- الگوگیری دختران جوان از زندگی حضرت فاطمه‌ی زهراسلام‌الله‌علیها
- خاطرات معظم‌له از دوران جوانی و علایق ایشان
- تبیین مفهوم و محدوده‌ی آزادی، جمهوریت و انتقاد
- تحلیل علل وقوع انقلاب اسلامی
- مبارزه با فساد اداری و اقتصادی
- نوگرایی، مد، نیاز به هیجان و حجاب
- مسائل مربوط به ولایت فقیه، نظارت بر رهبری، میزان و نحوه‌ی آگاهی مقام معظم رهبری از مسائل کشور و نحوه‌ی اطلاع از دیدگاه معظم‌له
- تهاجم فرهنگی، جمود و تحجر
- روحانیت و دادگاه ویژه‌ی روحانیت
از نکات قابل توجه در این دیدارها بیانات ابتدایی مقام معظم رهبری در برخی از دیدارها است. همچنین گاه بدون طرح سؤالی از سوی دانشجویان، معظم‌له به دلیل اهمیت برخی از مطالب مستقلاً به آن پرداخته­‌اند؛ به‌عنوان نمونه ایشان در پایان دیدار با جمعی از جوانان در تاریخ ۱۳۷۷/۱۱/۱۳ با توجه به عدم طرح پرسش در موضوع نماز به بیان بحثی درباره‌ی اهمیت نماز پرداخته‌اند.۱۶

طالب 1
۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
یادداشتی از دکتر بانکی پور فرد

سیره‌ی گفتاری و رفتاری پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و اولیا‌ء دین، آَسان‌گیری در ازدواج است. پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آلهمی‌فرمایند: بهترین ازدواج‌ها آن است که آسان انجام شود. (نهج‌الفصاحة، ۱۳۸۵، ص ۴۳)

 رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند:

«موانع فرهنگی ازدواج را دست کم نگیرید. البته موانعی هم وجود دارد، ولی همه اقتصادی نیست. موانع اقتصادی بخشی از مشکل است، عمده‌ موانع فرهنگی است؛ عادت‌ها، تفاخرها، تکاثر، چشم و هم‌چشمی‌ها، تجمل‌طلبی‌ها[...] این‌هاست که یک مقدار نمی‌گذارد آن کاری که باید انجام بگیرد، صورت پذیرد. باید شما و خانواده‌هایتان این گره‌ها را باز کنید.» (۹ اسفند ۱۳۷۹، www.khemenei.ir)

سیره‌ی گفتاری و رفتاری پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و اولیا‌ء دین، آَسان‌گیری در ازدواج است. پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند: بهترین ازدواج‌ها آن است که آسان انجام شود.


«بدیهی است که توسعه‌ی شهرنشینی و تمرکز بر رفاه فردی یا فردگرایی، در رفتار‌های مربوط به ازدواج جوانان تغییر ایجاد نموده، اما مشکل مالی نمی‌تواند به عنوان عامل بازدارنده باشد، زیرا افرادِ متعلق به پایگاه‌های اقتصادی-اجتماعی بالاتر نیز به این مشکل اشاره کرده‌اند. بنابراین مشکلات مالی یک امر نسبی بوده و سطح انتظار فرد از زندگی می‌تواند تعیین‌کننده‌ی تشخیص فرد از مشکلات مالی باشد.» (کاظمی‌پور، ۱۳۸۷: ۲۷۷)


 

 نداشتن خواستگار مناسب
مسأله تحول زندگی‌های کنونی به‌خصوص در شهرهای بزرگ، مهاجرت‌ها، گسستگی‌های قومی و فرهنگی و عدم ارتباط‌های محلی باعث شده که فرصت‌های شناخت خانوادگی در بین خانواده‌ها کم شود. بنابراین خواستگارهای مناسب با شرایط خانوادگی دختران  کم می‌شود.
تغییر معیار‌های گزینش همسر، خارج شدن شیوه‌ی همسرگزینی از شکل سنتی و تغییر نگرش جوانان نسبت به ازدواج و ترس و نگرانی ناشی از سوء سابقه‌ی ذهنی نیز از جمله موانع انتخاب مناسب است

 سن
کم‌بودن سن و بالا بودن آن گاهی مانع است. البته صرف پایین‌بودن سن  نشانه‌ی عدم رشد عقلی نیست، بلکه سن کم اغلب باعث انعطاف‌پذیری، گذشت و نشاط روحی بیشتر  به همراه توقعات پایین‌تر و آسیب‌پذیری کمتر و سازگاری بیشتر با همسر و نهایتاً آرامش بیشتر زندگی خواهد شد.

«در بالا رفتن سن به‌خصوص در دخترانی که از سن بچه‌دار شدن آنها گذشته است نیز اکراه اطرافیان وجود دارد. در این‌جا این نکته را باید در نظر داشت که گاهی بالا رفتن سن منجر به کسب تجربه‌ی بیشتر در رسیدن به پختگی می‌شود و باید توجه داشت که «زوجیت» مستقل از فرزندآوری است. چه‌بسا افرادی در سنین پایین نیز از موهبت بچه‌دار شدن محروم هستند، اما بیشترین آرامش را در زندگی مشترک خود تجربه خواهند کرد.» (بانکی‌پور فرد، ۱۳۸۹: ۱۰)
طالب 1
۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

ثبت نام در طرح آموزش مجازی نهاد نمایندگی رهبری "ضیافت اندیشه"

باسلام

قابل توجه دانشجویان عزیز و بزرگوار

آن دسته از دوستانی که تمایل دارند در فضای مجازی، فرآیند آموزش و فراگیری دوره های مختلف معارف را به همراه دریافت مدرک و پشت سرگذاشتن واحدهای درسی دانشگاهی، دنبال کنند، میتوانند با مراجعه به سایت مرکز آموزش مجازی دانشگاهیان نهاد نمایندگی رهبری (+اینجا) و تکمیل مراحل ثبت نام، از این فضای بسیار خوب و مغتنم، بهره مند گردند. لازم به ذکر است که شما میتوانید با معرفی از دانشگاه خود، مدرک دوره های پشت سرگذاشته را با واحدهای درسی خود، تطبیق داده و معادل سازی کنید.

یاعلی

و من الله التوفیق فی جمیع الامور


طالب 1
۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۵:۴۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
  • هر کسی به اندازه معرفتش ایمان دارد و هر کسی به اندازه ایمانش درجه ای از بهشت را دارد. آنکس که ایمانش قوی است، همانطور که قلبش مالامال از محبت به خداست، معرفتش هم مالامال از نور حق است. خللی در معرفت او نیست، چه اینکه کمبودی در محبت او نیست. هم در معرفت هم در محبت تامّ و تمام است. آنکس که در معرفت ناقص دارد، آن خلاء و کمبود را جهل جبران می‌کند. وقتی جهل جبران کرد در ایمان هم آن خلاء را ایمان پر نمی‌کند، بلکه در آن ایمان شرک راه دارد. لذا ذات اقدس اله درباره اکثر مومنین فرمود وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّـهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِکُونَ. در مسائل محبت و عقل و عمل و عزم و اراده و تسلیم، خلاء دارند و مشرک عملی‌اند. این که انسان در ناحیه عمل مشرک است برای این است که در ناحیه اعتقاد و معرفت مشکلی دارد. تا وقتی انسان مشکلش را در ناحیه علم حل نکند، همواره در ناحیه عمل این گرفتاری را دارد، هر لحظه باید او را نصیحت و تذکر کرد.
طالب 1
۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
  • مردم عالَمی دارند که اعمال و رفتار و گفتارشان بر اساس آن عالَم است و ایده‌ال‌های خود را در آن جستجو می‌کنند. این عالَم یا خیالی و وَهْمی و باطل است یا واقعی. کسی که در عالَم کبر به سر می‌برد و خود را بدون دلیل برتر از بقیه می‌داند، در پوچی‌ها حرکت می‌کند، بدون‌آن‌که دروغ‌بودن کبر خود را بفهمد. عالَم دینی یک عالَم واقعی است، چون انسان در زندگی دینی، به جنبه‌ی واحد عالَم نظر می‌کند. چون بر اساس فلسفه، هر جا پای وحدت به میان است، پای وجود در میان است. و چون هر انسانی که عالَمش، عالَم دین است به جنبه‌ی اَحَد یا به وجه واحد عالَم نظر دارد، پس در وَهم به‌سر نمی‌برد. جنبه‌ی واحد عالَم همان جنبه‌ی حق آن است که همان جنبه‌ی وجودی و واقعی آن است. چون حق یعنی چیزی که واقع است و دروغ نیست.
  • استاد طاهرزاده                                                                                                                                               .
طالب 1
۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۵:۰۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر
دستور العمل:
برادران عزیز من ! اوقات عمرتان را سه بخش کنید:
بخشى از آن را در تحصیل علوم ، معارف و کسب کمالات و فضایل معروف دارید.
بخشى دیگر را به عبادات و طاعات از روى اخلاص و توجه به خدا به کار گیرد.
و مقدار باقى مانده آن را در راه ساماندهى به امورات مادّى زندگى و تحصیل معاش به کار گیرید زیرا؛
«من لا معاش له لا معاد له»
« آن را که زندگى به کفاف نباشد، در توفیق بر بهروزى معاد نخواهد بود».
منبع:
فصلنامه حوزه شماره65
 
پیام­ها:
1.    نیازهای انسان در سه حوزه مطرح می­گردد؛
الف: نیاز به علم و دانش و خو شکوفایی
ب: نیاز به معنویت و تعالی
ج: نیازهای طبیعی و مادی
2.  نه می­توان از نیازهای طبیعی و غریزی صرف­نظر کرد و نه می­توان آنها را اصل قرار داد بلکه رفع این قسم نیاز، باید در جهت ایجاد زمینه­های لازم برای رفع نیازهای دیگر در دو حوزه علم و معنویت باشد.
 
طالب 1
۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر
نگارنده: سید احمد کربلایی
مخاطب: یکی از دوستان نزدیک
 
  زنده باد حضرت دوست و مرده باد هر چه غیر اوست؛...
  فدای حقیقت شوم که از او خبر نداری! دستورالعمل آن است که از خود و خود رأیی دست برداری، جان من به لب آمد از گفتن این که راه نجات و خلاص در استغراق ذکر الهی و تفکر در معرفت نفس و خودشناسی است و ذکر و فکر خود راهنمای تو خواهد شد. «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء»
 
«دوائک فیک و لا تبصر و دائک منک و لا تشعر»
«درد تو در درون خود توست و نمی‌بینی و داروی تو هم نزد خود تو است و درک نمی‌کنی»
 
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
 
جناب عالی در همه چیز اهتمام دارید مگر در همین یک کلمه، پس حالا که چنین است:
                       تو و تسبیح و مصلی و ره زهــــــد و ورع  
                       من و میخانه و ناقوس و ره دیر و کنشت
 
 باری جناب حاج میرزا؛ ان شاء الله از آب و گل بیرون آمده است و رشته معرفت نفس به دست آورده و آقا میرزا هم ماشاء الله خوب مشغول است به حسب ظاهر، امید پیش آمد به زودی ان اشاء الله در او هست. باری نوشته بودی در تضرع و ابتهال هم چیزی بنویس تا نوشتجات ناقص نماند. نمی‌دانم بر این حرف خنده کنم یا گریه. ای کاش بر دل مبارکت زده می‌شد و نوشته می‌شد و الا بر کاغذ خیلی زده‌اند و نوشته‌اند.
  فدایت، این مسأله و باقی مسائل راه آخرت آموختنی نیست. بلکه نوشیدنی است، تضرع و ابتهال از درد و سوز دل بر‌می‌خیزد، درد پیدا کن. آن خود تضرع و ابتهال می‌آورد.
 
         آب کم جو تشنگی آور به دست        تا بجوشد آبت از بالا و پست
 
  هرگز شنیده شده که زنِ بچه مرده را گریه تعلیم کنند؟...
  اگر کسی خود را فعلاً و حقیقتاً در جهنم دید، محتاج به آموختن تضرع نخواهد بود:
     «هُم و النّارُ کَمن قد رآها فَهُم مُعَّذبون»
«پرهیزگاران نسبت به عذاب جهنم چنانند که گویا آن را می‌بینند که اهل آن در آن عذاب می‌شوند»
 
پیام‌ها و نکته‌ها:
1-   پای در راه سلوک نهادن چیزی است و خبر از سالکان و مقامات داشتن امری دیگر. چند شعر عرفانی دانستن، آه کشیدن و ابرو درهم کشیدن و روی ترش کردن و از مراحل و مقامات عرفان داد سخن دادن، سیر الی الله نیست. سالک کسی است که قدم در راه نهاده خودی را انداخته رو به خدا کرده است و به خود و درمان اندرون خود مشغول است.
2-   آنچه ابلیس را از درگاه الهی راند، خودبینی او بود، خودبینی همان گونه که مانع سلوک الی الله است مانع و ترقی و پیشرفت فردی و اجتماعی انسان است و او را از ارتباط و تعامل یا هم نوعان خود باز می‌دارد. او را از همه بیزار می‌کند و همه را نیز از او متنفر می‌گرداند.
 
منبع نامه:
 آیت الله بید آبادی،‌ تذکرة المتقین، قم، نهاوندی، 1380، صص 187-185.

طالب 1
۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۲:۳۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

                                                     

به دلیل ویژگی های جوان و بحران هایی که او با آن مواجه است، ارتباط با جوان امری چندان ساده و آسان نیست . منظور از ارتباط سخن گفتن با او یا شنیدن سخن او نیست ؛ زیرا سخن گفتن همیشه نشانه ی ایجاد ارتباط نیست و چه بسا ارتباط یکسویه پدید آورد. به همین دلیل مراد ما از ارتباط، ارتباط بین الطرفینی ، مداوم ، تأثیر گذار و نتیجه بخش است که بدون شناخت دنیای جوان امکان ناپذیر است.


درک موقعیت جوان

مهمترین راهکار برای ارتباط با جوان، شناخت و درک و دریافت درست موقعیت اوست. ما همواره به کسی که مشکل ما را جدی نمی انگارد یا رفتار ما را توجیه ناپذیر می شمارد، می گوییم «اگر به جای من بودی چه می کردی ؟»

این به جای من بودن یعنی درک موقعیت من که درک موقعیت، خود باعث می شود، رفتارهای فرد را بهتر تحلیل و تبیین نماییم . جوان نیز در موقعیت خاصی زندگی می کند. اگر بخواهیم با جوان صمیمی و مرتبط باشیم و رفتارهای وی را غیر عقلانی قلمداد نکنیم و مدام بر او خرده نگیریم ، باید از دریچه ی دنیای او به قضایا بنگریم .

  شناخت نیازهای جوان و برآوردن آن

جوان نیازهای متفاوتی دارد. هر یک از نیازهای او به یکی از حوزه های شخصیتی او مربوط می شود. اگر جوان به محبت احساس نیاز می کند، این نشانگر آن است که در حوزه شخصیتی دچار احساس خلأ می باشد. نیازهای عاطفی یکی از اساسی ترین نیازهای اوست. هر یک از ما اگر نتوانیم سایر نیازهای جوان را برآورده سازیم، دست کم می توانیم از نظر عاطفه او را از احساس خلأ رهایی بخشیم . در هر صورت شناخت نیاز جوان و در صورت امکان برآوردن آن نیازها می تواند به ایجاد ارتباط با او مۆثر باشد.

سخن گفتن با جوان
خیلی ها با شنیدن واژه ی ارتباط به یاد حرف زدن می افتند؛ یعنی ارتباط و سخن گفتن را با یکدیگر مترادف می یابند و یا آن دو را با هم تداعی می کنند. در حالی که حرف زدن تنها بخشی از ارتباط است و شاید کم اهمیت ترین بخش ارتباط به حساب آید.

حال که سخن گفتن و شنیدن در ایجاد ارتباط تأثیر گذارند، باید در نحوه ی حرف زدن ، نحوه ی شنیدن، انتخاب کلمات، موقعیت گفتاری و شنیداری ، علائق مخاطب و هر چیزی که شنیدن را خوشایند و گفتن را دلپذیر می سازد، دقت کرد.

بسیاری از والدین و معلمان در نحوه ی سخن گفتن دچار مشکل هستند و از این رو مخاطبانشان یعنی فرزندان و فراگیران یا علاقه ای به شنیدن ندارند و یا به گونه ای می شنوند که با خواست و رضایت آنان همگون نیست.


طالب 1
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

این موانع می تواند ما را از مسیر موفقیت دور کند:

۱ -پشت گوش اندازی

افرادی که علامت مزمن این «بـیـمـاری» در آنها دیده می شود، مایلند با این جملات توجیه کننده که «تمام کردنش کاری نخواهد داشت» و یا «نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است»، کارها و وظایف شان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند. اگر کاری در حد و اندازه قابلیت هایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکرشـده از انجام آن ممانعت به عمل آوردید، قطعا پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع شود. احساس می کنید که زمان در اختیار شماسـت، اما هنگامی کـه وقـت موعود نزدیک می شود، برای اتمام کار به سرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر بازخواهید ماند.

۲ -ترس از موفقیت

مانع اصلی دیگر برای رسیدن به پیروزی واهمه داشتن از موفقیت است. با اینکه چنین افرادی دقیقا می دانند که برای موفق شدن به چه چیزی نیاز دارنـد، امـا به دلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند. در نـظـر ایـشـان راه پـیـش رو، مـخـوف و رعـب آور است. نگرانی از آینده و همه مسایلی که در نهایت گریبانگیر او خواهد شد، منجر به فقدان بصیرت و بازماندن آنها می شود؛ مـخـاطرات ذاتـی روند تجارت، رام نشدنی به نظر خواهد رسید. تشخیص و حل این مشکل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازی است. فردی که از پذیرش مسوولیت هایی کــه موفقیـتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، بـا کمی هم محوری و اندکی صبر و شکیبایی می تواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد.

۳ -وسواس

افراد موفق دارای خصوصیتی مشترک هستند و آن قابـلیـت تمرکز بر اندیشه های بـزرگ است. برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشکل است چراکه خود را کاملا محدود و متعهد به انجام کارهای جزیی و کوچک می کنند. تلاش زیاد برای انجام کارهای جزیی زیان آور است چراکه زاویه دید را محدود خواهد کرد. اگر برای اتمام هر کار کوچکی مصر باقی بمانید، هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا کنید. این گونه افراد، سخت کوشی و تلاش زیاد را لازمه زندگی شان دانسته اما عزم و اراده خود را برای کاربرها و مصارف مفید به کار نمی بندند. تنظیم دقیق مهارت های مدیریـت زمـانـی در برطرف کردن این مشکل کمک فراوانی خواهد کرد.

۴ -احساس ناامنی

افراد ضعیف و سست بنیان به علت داشتن احساس ناامنی، در کارشان پیشرفتی حاصل نمی شود. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت این گونه انسان ها در بی میلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نیست؛ فقدان اطمیـنان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها می شود.


طالب 1
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۱۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر