طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

بنشین و نظاره کن تنهاییم را...
برنمی تابم...
راهی ندارم جز...
پس...
دعایم کن.

+دل نگارهایم بر اساس دریافت ها , درک مطالب خوانده شده ی کتب , شنیده ها و... است.
بنابراین احتمال خطا در انها وجود داره.ممنون میشم اگه اشتباهی دید تذکر بدید.
به امید خدا بقیه مطالب با سند و مدرک ارائه می شوند.



Reba.ir

آخرین مطالب

pic position

pic position

پیوندها

۲۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است


در کتابى خوانده ‏ام که جناب آصف علیه السلام به اسم مبارک «یا حى یا قیوم» تخت بلقیس را به طرفة العین از یمن به شام نزد حضرت سلیمان نبیّ صلوات الله علیه حاضر کرده است، از نکته 479 هزار و یک نکته دانسته مى ‏شود که «یا حىّ یا قیوم» اسم اعظم الهى است. ولکن باید توجه داشت که به قول حافظ:
گر انگشت سلیمانى نباشد             چه خاصیت دهد نقش نگینى‏
از افادات جناب استاد عزیز ما علامه بزرگوار حاج میرزا ابو الحسن شعرانى به قلم مبارکش در این مقام این‏که:
اسم اعظم لفظ نیست بلکه سایر اسماء نیز، و آنچه ما بر زبان مى ‏آوریم اسم الاسم است به روایت کافى. و دعوت خداوند به اسم اعظم یا اسم دیگر به آن است که داعى در اسم فانى شود، و چون فانى در آن شد خاصیّت اسم در او ظاهر گردد و دعا مستجاب گردد. و در دعاى سمات است: «باسمک الذى اذا دعیت به على مغالق ابواب السماء للفتح بالرحمة انفحت» الى غیر ذلک. و اسم اعظم داراى خاصیت همه اسماء است که أئمه- علیهم السلام- وقتى بدان اسم خدا را مى‏ خواندند و بدان متحقق مى ‏شدند هر معجزه اظهار مى‏ کردند از مرده زنده کردن و شفا دادن بیماران و خرق قواعد طبیعت، و همان مى‏ شد که مى‏ خواستند، و آن از اسرار امامت بود که کیفیت آن بر ما مجهول است و إنیّت آن معلوم، زیرا که ما نسبت به حقیقت ولایت چنانیم که عامى نسبت به معنى اجتهاد، و همچنان که تعریف اجتهاد براى عوام ممکن نیست ولایت براى ما همچنان است. انتهى کلامه قدّس سرّه الشریف.
بدان که سخن در کمال تأثیر است وگرنه هریک از اسماء لفظى و کتبى و ذهنى را که مرآت و حاکى خارجى ‏اند در عالم خودش و در حدّ خودش احکامى خاص و تأثیراتى است به تفصیلى که در نثر الدّرارى على نظم اللآلى (ص 93- 103 ط 1)، و در انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه بیان کرده ‏ایم.

کلمه 223 هزار و یک کلمه



برگرفته شده از tajaliazam.blog.ir

طالب 1
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى
الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلَاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ


طالب 1
۲۸ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

من همان چیزی هستم که آن را میخواهم و همان قدر هستم که احساس نیازش را می کنم. پس چرا خودم را نشناسم و به کمتر از خودم مشغول شوم!

 بشنو از نی، ص24 

طالب 1
۲۶ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام


طرحی دیده شده تا طبق فرمایش ایت الله بهجت که میفرمودند 40 روز قبل محرم برای خود امادگی ایجاد کنید.تا روزی خوبی در محرم داشته باشید و محرم شوید.


شرح طرح:

دوستان از امروز که 40 روز تا محرم است هر روز یک زیارت عاشورا میخوانند یا اگر وقت نداشتند یک سلام میدهند . و عدد یک را برای خواندن زیارت عاشورا وارد نظرات میکنند و عدد 2 را برای سلام.

مثلا:روز اول است و من زیارت عاشورا خواندم در نظرات 1 را ثبت میکنم.

دوستان میتونن ای دی لاین بنده رو هم ادد کنن.و از اون طریق هم ...

id:taleb1


پیوست:

بعضی دوستان خصوصی گذاشتن.که توصیه میکنم برای افزایش روحیه همدلی علنی اعلام کنن که بقیه بدونن 
دوستانی هستن که براشون دعا میکنن.


اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود

طالب 1
۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۳ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۴۳ نظر
  • حرم امام رضا رفتن مهم و اصل نیست بلکه حرم در دل شماست.
  • آستان قدس رضوی (ع)از عرش برتر است . ای عزیز خدا! از شما هیچ چیز نمی خواهیم .خود شما را می خواهیم.دست از طلب ندارم تا کام من برآید / یا جان رسد به جانان یاجان زتن برآید/حسن لیلی جزیکی مجنون نداشت/ عالمی مجنون لیلای من است/بکم فتح الله و بکم یختم .بکم یسلک الی الرضوان .

 

  • شخصی آمدحرم امام رضا (ع)و عرض کرد:من هزارتومان می خواهم (چند دهه  قبل که هزارتومان معادل چند ده میلیون تومان امروز بود) و گفت تا ده می شمارم .اگر ندادی سرم رامحکم می کوبم به دیوار تا متلاشی شود!و شروع به شمردن کرد،رسید که به 9،عرض کرداگرندهی سرم رامی کوبم و شوخی ندارم .ناگهان یک شمش طلا در دستش قرار گرفت.امام رضا (ع) رافتشان حاضراست.                                                                                                                                         
  • به علامه طباطبایی عرض کردم که چگونه برویم حرم ،فرمودند:"در حرم جز خدا مشاهده نمی شود".

    • آقاجان ! ما کرامت (طی الارض و...)نمی خواهیم .دو دیده  بینا می خواهیم  و بعد همه چیز. دلمان می خواهد امام رضا (ع) در دلمان بنشیند.یا اباجواد (ع)! دیگر لحظات آخر عمرمان را داریم طی می کنیم  ناکام هستیم .

     

    • در مشهد مقدس به همراه عیال و فرزندانم مشرف بودیم .بعد از چند روز بی پول شدن به  حضرت رضا (ع)عرض کردم :من حتی یک قران ندارم ودلم نمی خواهد کسی بفهمد .(با این که با علمای زیادی آشنا و در ارتباط بودم ومی توانستم قرض بگیرم اما  دلم نمی خواست )فوراً از چند ناحیه پول برایم رسید.

     

طالب 1
۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم‌ا...الرحمن الرحیم و به نستعین. با عرض سلام و احترام خدمت دانشجویان عزیز؛ زوجین بزرگواری که یکی از انتخاب‌های مهم زندگی‌شان را انتخاب کردند و به هر جهت تحت عنوان ازدواج یک پیمان انشاءا... ابدی را با همسرشان شکل داده‌اند.

امروز می‌خواهم راجع به خانواده موفق و خانواده متعالی برایتان صحبت کنم.

یکی از مؤلفه‌هایی که اگر ویژگی‌های آن را بدانیم خیلی می‌تواند در آرامش‌بخشی و اصطلاحاً احساس خوشایندی که زوجین باید داشته باشند؛ به آن انشاءا... دست پیدا کنند.

سرفصل‌هایی که به نظرم می‌رسد در این برنامه باید خدمت‌تان تقدیم کنم این است:

ما ابتدا مؤلفه‌های خانواده‌های موفق را توضیح خواهیم داد

و بعد از آن راهکارهایی که می‌تواند ما را به این خانواده موفق برساند

و در نهایت عواملی که در خانواده موفق و متعالی را تهدید می‌کند.

در این سه سرفصل بنده نکاتی را راجع به خانواده موفق خدمت‌تان تقدیم خواهم کرد.

یکی از نکات مهمی که دوستان باید خوب به آن توجه کنند فلسفه ازدواج است که وقتی ما در آیات قرآن مجید و فرمایشات دینی دقت می‌کنیم و حتی صحبت‌های متخصصین در خصوص حوزه خانواده؛ این ویژگی یکی از مؤلفه‌ها و یکی از خروجی‌ها و اهداف مهم ازدواج بحث "آرامش‌دهی" هست که قرار است دختر و پسر تحت عنوان آن موضوع ازدواج؛ به آن آرامش دست پیدا کنند. بنابراین مسئله ازدواج در حقیقت باید خروجی آن آرامش و کمال و رشد فردی و اجتماعی رساندن خودمان باشد.

در این زمینه احساس می‌کنم اگر دوستان بتوانند در خصوص ویژگی‌هایی که می‌تواند در بین زوجین شکل بگیرد و با مؤلفه‌هایی که عرض کردیم بوجود بیاید تا انسان و زوجین بتوانند به آن آرامش دست پیدا کنند؛ می‌توانیم تحت عنوان ویژگی‌های خانواده موفق و متعالی از آن نام ببریم.

می‌گویند یکی از مؤلفه‌ها و ویژگی‌های خانواده موفق، الگو و ویژگی‌ای هست به نام ویژگی عشق و صمیمیت در برابر الگوی دل‌زدگی و در اصطلاح ما می‌گوییم میل. پس یکی از مؤلفه‌های خانواده موفق وجود یا مراقبت از الگوی عشق یا دل‌دادگی است که در کنار آن زوجین بزرگوار و جوانی که از دو بستر متفاوت فرهنگی؛ اجتماعی، تحصیلاتی و حتی سنی، بنابراین یکی از اهدافی که خانواده موفق باید بدان دست پیدا کند داشتن الگوی عشق است. من چند مؤلفه در خصوص الگوی عشق توضیح می‌دهم که اگر این را دوستان بدانند خیلی کمک می‌کند که زندگی از آن حالت Disenchantment یا دل‌زدگی، یا دلسردی خانواده موفق دور بشود. یکی از ویژگی‌هایی که خانواده موفق دارد در حقیقت مراقبت از الگوی عشق و صمیمیت است. تعریفی که از عشق می‌کنند، ما در تعالیم دینی خودمان هم داریم در سورة مبارکه روم/21 که آنجا خدای متعال می‌فرماید دوتا از مؤلفه‌های خانواده موفق، خانواده‌هایی که ما می‌گوییم آیت الهی هستند یکی رحمت و یکی محبّت است که جالب است این را دوستان بدانند که من این را در سخنرانی‌هایم برای خانواده‌های بزرگوار عرض می‌کنم که علامه طباطبایی(ره) تفسیری در ذیل این آیه دارند (سوره روم / آیه 21) که می‌فرمایند محبّت یک ارتباط دوطرفه هست، یعنی همانقدر که شما محبّت می‌دهید انتظار دارید که بازخورد مثبت پس داده شود. قرآن می‌فرماید که زن و شوهرهای موفق، زن و شوهرهایی که متعالی هستند در کنار محبّتی به یکدیگر دارند – که عرض کردیم محبّت یک رابطه دوطرفه هست همانقدر که من خوب با همسرم صحبت می‌کنم انتظار دارم ایشان هم با من خوب صحبت کند، همان ادبیات مثبتی که من با همسرم صحبت می‌کنم همسرم هم همان ادبیات مثبت را بازخورد بدهد- اما قرآن یک نگاه خیلی قشنگ و متعالی‌ای نسبت به مقوله ارتباط و ویژگی‌های خانواده موفق دارد. که من همین‌جا خواهش می‌کنم دانشجویان بزرگوار و دوستان عزیزی که قرار است سنگ‌بنای زندگی‌شان را می‌گذارند، فرمودند «العلم فی الصَّغر کالنقش فی الحجر» آن بحث جدی‌تر ما که سنگ‌ها از ابتدا، اگر این دیوارها از ابتدا خوب، مستحکم و درست گذاشته شود، قاعدتاً دیوارها تا آسمان خیلی پاک و مطهر و سالم رشد می‌کند. آن هم این است که دقت کنید در کنار محبت که گفتیم یک رابطه دوطرفه هست، یک ویژگی هم قرآن مجید به دوستانی که قرار است تشکیل خانواده بدهند می‌فرماید و روی آن تأکید می‌کند و آن "رحمت" است «و جعل بینکم موّدتاً و رحمه». رحمت بسیار تعریف ظریفی دارد که دوستان بدان توجه کنند، به اصطلاح می‌گویند محبّت یکطرفه. بعد بیشتر حالت بخشندگی دارد. ما در رحمت یاد می‌گیریم که ببخشیم و انتظار جبران نداشته باشیم. در عشق که عرض کردم یکی از ویژگی‌های خانواده موفق و زوجین موفق است، خود مقولة عشق و صمیمت است و اصطلاحاً دوست داشتن بی‌قید و شرط یکدیگر است. یعنی ما باید یاد بگیریم که همسرمان را، یعنی زن باید یاد بگیرد که مردش را اینگونه دوست داشته باشد و مرد نیز باید یاد بگیرد که زنش را طوری دوست داشته باشد که به او عشق بورزد، این عشق هم ببینید سه مؤلفه دارد، عشق سالم، عشق پاک که در قرآن هم به مودّت و رحمت تأکید می‌کند. دوستی دوطرفه و زیاد را "عشق" می‌گوییم که "عشق سالم" سه مؤلفه دارد. دوستان عزیز! ما گاهی اوقات "میل" را با "عشق" اشتباه می‌گیریم. می‌گویند میل یک جریان احساسی و زودگذر است و در حقیقت یک کشش سطحی است و خیلی عمق ندارد و بیشتر جذابیت‌های ظاهری در آن نقش دارد. مثلاً صورت زیبا، امکانات مادی دختر یا پسر، یا حتی تحصیلات. می‌گویند "عشق" مقوله‌ای متفاوت از "میل" است. عشق درونی است. "عشق سالم" سه ویژگی دارد که باید بزرگواران دقت کنند و این را در خود تقویت کنند، و روی این فکر کنیم و کار کنیم و از این الگوی عشق مراقبت کنیم. یکی تعهد عشق است. یعنی در عشق زوجین، دختر و پسر به هم متعهد هستند، نسبت به یکدیگر باوفا هستند، می‌گویند مقوله شناخت عشق بُعد تعهد آن قرار دارد. یک عشق سالم و پاک که ما انتظار داریم در خانواده متعالی آن را بیشتر ببینیم بُعد احساسی عشق و صمیمیت وجود دارد، یعنی بارز است، یعنی احساسات بسیار پاکی نسبت به یکدیگر دارند. اینکه می‌گویند احساسات خودتان را به یکدیگر ابراز کنید، در خانواده متعالی و موفق بُعد احساسی صمیمیت بارز است یعنی فقط بُعد شناختی صِرف نیست، فقط بُعد اخلاقیِ صرف نیست، پس باید مراقب بُعد احساسات هم باشیم، باید به یکدیگر عواطف‌مان را بروز دهیم، باید صحبت‌های قشنگ با یکدیگر داشته باشند.

امروز متخصصین روانشناس یک بحثی را در حوزه ارتباط مؤثر دارند و در حقیقت می‌گویند "ارتباطات غیرکلامی" مهم‌تر از "ارتباطات کلامی" و verbal است. یعنی اگر امروز من همسرم را وقتی که منزل می‌روم یا بچه‌هایم را مقداری در آغوش بگیرم، به آنها دست بدهم، بیشتر محبت بدنی به آنها بکنم، آنها بیشتر از من راضی هستند و خوشحال می‌شوند و آرامش پیدا می‌کنند تا من بخواهم در ظاهر به آنها بگویم بچه‌های خوب من شما را دوست دارم. بنابراین بُعد دوم عشق شد احساس؛ و بُعد سوم که بسیار مهم است و آن را باید در خانواده موفق در خودمان تقویت کنیم "احترام" به یکدیگر است، به یکدیگر زیاد احترام می‌گذارند. احترام تعریفی دارد، احترام این است که ما افراد را همانطور که هستند بپذیریم نه آنطوری که ما در ذهن‌مان دوست داریم که این بسیار نکته مهمی است و نکته طلایی است. ما در بحث خانواده، به دانشجویان و خانواده‌ها عرض می‌کنیم که این مقوله را جدی بگیریم. ما در جامعه هم این مشکل را داریم، متأسفانه ما از طریق ذهن‌خوانی با مردم رابطه برقرار می‌کنیم، یعنی هرچیزی را که من فکر می‌کنم درست است همان را از همسرم انتظار دارم، بنابراین، این رابطه دچار یک تناقض می‌شود، دچار اصطلاحاً یک‌سوگرایی می‌شود، چون خانواده موفق دو بُعد دارد دو همسر در این رابطه هستند، زن و شوهر، مرد و زن، رابطه دو سر دارد. بنابراین اینکه احترام باید به یکدیگر بگذارند، در الگوی عشق که عرض کردم، در حقیقت افراد به ویژگی‌های شخصیتی همدیگر احترام می‌گذارند، یکدیگر را تحقیر نمی‌کنند. به عبارتی همان‌طوریکه هستند به افراد احترام می‌گذارند، نه آنطوری که در ذهن‌شان دوست دارند. اصطلاحاً ایده‌ال، همان که انتخابش کردی به آن توجه دارند.

پس اولین الگوی خانواده موفق که دوست داشتم به دوستان عرض کنم بُعد صمیمیت و الگوی عشق بود که عرض کردم دوستان مراقب باشند اگر می‌خواهید خانواده موفق و بالنده‌ای باشید و خانواده‌ای شوید که به نظر من، اسمش خانواده قرآنی هم هست، در قرآن هم ما راجع به این مقوله عرض کردم در سوره روم فرمایشات خیلی خوبی وجود دارد که مراقبت از الگوی عشق است. می‌دانید که عکس الگوی عشق و صمیمیت می‌شود الگوی دل‌زدگی. الگویی که افراد متأسفانه از یکدیگر سیر می‌شوند و اصطلاحاً خیلی از همدیگر راضی نیستند، یک دل‌زدگی بین رابطه‌شان شکل می‌گیرد و شما ببینید اگر از ابتدای ازدواج این الگوی دل‌زدگی حاکم شود بر روابط شما بزرگواران چقدر انرژی شما صرف می‌شود، چقدر ما دچار تنش و تضاد و دچار ناراحتی‌های فکری و روانی می‌شویم و لذا اولین مقوله، مراقبت از عشق هست که عرض کردم.

نکته دوم که در خانواده موفق می‌توانیم ذکر کنیم و بسیار هم نکته مهمی است، پذیرش یکدیگر هست. ما یک اشتباهی داریم که متأسفانه در جامعه در بحث مشاوره ما این را بین دخترها و پسرها داریم، بیرون از محیط‌های دانشگاه، غیر از دانشگاه این مشکل وجود دارد بین زن و شوهرها و دختر و پسر. این‌ها در حقیقت قبل از اینکه عقد و عروسی کنند، اصطلاحاً چشم‌ها را می‌بندند، بعد از عقد و عروسی نسبت به هم چشم‌ها را باز می‌کنند! این مقوله متأسفانه باعث نارضایتی از انتخاب می‌شود. ما باید یاد بگیریم قبل از عقد و عروسی چشم‌ها قطعاً باید باز می‌بود و باز باشد، یعنی در انتخاب، خودتان انتخاب کردید، خودتان ملاک‌های ازدواج را داشتید، حالا که ازدواج کردید، انتخاب کردید، حالا می‌گویند باید یک مقدار چشم‌ها را ببندید، حالا دیگر نباید خیلی عیوب همدیگر را جستجو کنیم، شرطی همدیگر را دوست داشته باشیم! یا مثلاً اگر من با آن دانشجوی مهندسی ازدواج کرده بودم زندگیم شرایطش متفاوت می‌شد، یا مثلاً اگر این دختری که سنش از همسر فعلی‌ام کمتر بود، اگر ازدواج می‌کردم و... یعنی دوستان بزرگوار بعضی‌ها شرطی زندگی می‌کنند، آدم‌هایی که شرطی زندگی می‌کنند به نظر ما روانشناسان آدم‌های stable با ثباتی از لحاظ شخصیتی و هیجانی نیستند. یعنی مسلط روی خودشان نیستند. بنابراین دومین مؤلفه خانواده بالنده، زن و شوهرهایی که اصطلاحاً می‌گوییم که خیلی رابطه متعالی دارند، خیلی رشد یافته هستند، زندگی‌شان رو به کمال است، این هست که زن و مرد همدیگر را می‌پذیرند، پذیرش‌شان بالاست. پذیرش تعریفش این است: یعنی اینکه زن و شوهر نزد همدیگر مقبول هستند. تعریف "پذیرش" و "مقبولیت" یعنی اینکه ما با خوبی‌ها و بدی‌های یکدیگر، ببینید این بدی‌ها هم هست، فکر نکنید زن‌مان یا شوهرمان باید فقط خوب باشد تا من دوستش داشته باشم. ما قطعاً ازدواج را در یک فرآیند نسبی داریم ازدواج می‌کنیم، ما در قوانین مطلق که ازدواج نمی‌کنیم، یعنی ما محیط، امکانات، شرایط، موقعیت‌ها، خیلی می‌تواند حس و حال ما را تغییر دهد، می‌تواند ما را ضعیف بکند، می‌تواند ما را قوی بکند. ببینید شما در ایام محرم و صفر، در ایام ماه مبارک رمضان، روحیات، خلقیات، عواطف ما متفاوت می‌شود و تغییر می‌کند. بنابراین باید یکدیگر را یاد بگیریم که همانطور که هستیم همدیگر را بپذیریم. با صفات منفی و صفات مثبت. اگر یک مردی بداخلاق است، اگر مردی از لحاظ مالی ضعیف است، اگر دختری یک مشکل خاصی دارد، از لحاظ شخصیتی، از لحاظ رفتاری و... پس نباید به چالش و به تحقیر فکر کنیم، چون یکی از آسیب‌هایی که خانواده‌های ما را تهدید می‌کند- اگر دوستان این را بدانند شاید کمک کند به بحث- این هست که خیلی از مشکلات خانواده‌های ما "تغییر" یکدیگر است! خیلی از خانواده‌ها که برای مشاوره می‌آیند می‌گویند آقای دکتر! کمک کنید همسرم را بتوانم تغییر بدهم. و لذا ما به آنها می‌گوییم که دنبال تغییر آدم‌ها نباشید کار بسیار سختی است. معصوم(ع) فرمود، فکر می‌کنم امام موسی کاظم(ع) باشند، فرمودند اگر شما بخواهید کوه‌ها را جابه‌جا بکنید می‌توانید، خیلی راحت است کوه‌ها را جابه‌جا کردن؛ ولی نگرش کسی را بخواهید تغییر بدهید، افکار انسانی را بخواهید عوض کنید، یک کاری کنید که شما را دوست داشته باشد کار بسیار سنگین و ثقیلی است. و لذا در یک پروسه‌ای قرار نگیریم که آخرش هم به بن‌بست برسیم، انرژی‌مان صرف شود، اما یک نکته طلایی باز اینجا وجود دارد و توصیه ما به دوستان جوان این است که اگر می‌خواهید زندگی‌تان انشاءا... پررونق باشد، پویا و داینامیک باشد، این است که یاد بگیرید – این نکته خیلی مهم است خواهش می‌کنم دوستان توجه بیشتری به آن بکنید- این است که ما باید یاد بگیریم با رفتارها و گفتار و احساسات‌مان روی دیگران اثر بگذاریم. پس این روحیه را در خودم تقویت کنم، من مثلاً اگر همسر خوب می‌خواهم، اگر همسر مؤمن می‌خواهم، اگر همسر باصفا می‌خواهم، اگر همسر اجتماعی می‌خواهم که ثبات شخصیتی و عاطفی داشته باشد، ثبات فکری داشته باشد، اثرش این است که ما باید روی خودمان را کار کنیم، یعنی به جای  اینکه بخواهیم دیگران را تغییر بدهیم خودمان را عوض کنیم و نگاه خودمان را تغییر بدهیم؛ یقیناً – خارجی‌ها ضرب‌المثل قشنگی دارند می‌گویند Give to Get بدهید تا بدست بیاورید- اگر شما بتوانید این محبت را بدهید و همسرمان را بپذیریم قطعاً بازخوردش هم، بازخورد مثبتی خواهد بود. بنابراین دومین مؤلفه خانواده موفق، "پذیرش" هست.

سومین مؤلفه خانواده موفق و زوجین موفق "درک‌شدگی" هست که بتوانند یکدیگر را درک بکنند. ببینید مقوله درک شدن تعریفش این است، دوستان دقت کنید ما این درک‌شدگی را می‌گوییم نیازهای همدیگر را باید بشناسیم، بهترین زن و شوهرهای خوب، زن و شوهرهایی که ما می‌گوییم خانواده موفق هستند نیاز یکدیگر را می‌شناسند. ببینید ما این را قبول داریم که با دو فرهنگ متفاوت داریم ازدواج می‌کنیم، دو انسان هستیم که امروز هم یاد گرفتیم کار تغییر انسان‌ها کار بسیار سختی بود. کار بسیار سنگینی است، شما ببینید پیامبران الهی، مثلاً حضرت نوح، پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، چقدر در فرآیند تبلیغی‌شان زحمت کشیدند، چقدر تلاش کردند، چقدر توانستند افراد را به سمت هدایت و محبّت و انسانیت و دین رهنمون کنند؟ خیلی کم بوده است، تلاش زیاد، منتهی خروجی کم. اما نکته‌ای که دوستان باید به آن در بحث خانواده موفق به آن توجه کنند، اینکه همدیگر را درک بکنیم، درک‌شدگی یعنی اینکه ما نیازهای همدیگر را بشناسیم. یعنی من به عنوان شوهر خلقیات همسرم را بشناسم. همسرم به عنوان زن نیازهای بنده را بشناسد. برای اینکه دوستان انشاءا... کاربردی از این بحث‌ها استفاده کنند، ببینید ما اعتقاد داریم که انسان، موجودی چندبُعدی است، (16:55)

انسان یک موجودی است ابعاد زیستی دارد، ابعاد اجتماعی دارد،‌ ابعاد روانی دارد و ابعاد معنوی انسان دارد. دوستان یادتان باشد یکی از مؤلفه‌های خوب دین مبین اسلام همین نگاه چند جانبه به انسان است. این‌های دیگر به نظرم نگاه‌شان تک‌بعدی به انسان است، یا جسم را خیلی قوی می‌بینند یا به هرجهت فقط می‌خواهند به آخرت توجه کنند. انسان یک دین محبتی و کامل است که به صورت ترکیبی نگاه می‌کند.

الآن شما ببینید همین جمله‌ای که امروز یاد گرفتید، قرار شد ما همسرمان را درک بکنیم، خانواده موفق یکدیگر را درک می‌کنند، یعنی نیازهای یکدیگر را می‌شناسند. با این سرفصلی که خدمت‌تان عرض کردم و با این شاه‌کلیدی که خدمتتان دادم این که انسان ابعاد مختلف وجودی دارد، نیازهای زیستی، یعنی چه؟ یعنی اینکه ما باید به غذاهای همدیگر توجه کنیم، انسان باید به جسم خودش توجه کند، یعنی همسر خوب، همسری است که به جسم همسرش توجه کند، به سلامتی جسمانی یکدیگر باید توجه کنیم، چه غذایی می‌خوریم، چه لباسی می‌خواهیم بپوشیم؟ حتی مسافرت‌هایی اگر می‌خواهیم برویم.

نکته بعدی به سلامت روانی و بخش روانی همدیگر باید توجه کنیم. یعنی نیازهای روانی داریم. ببینید امروزه می‌گویند متخصصین روانشناس نیاز به محبّت، نیاز به دوست داشتن، نیاز به احترام گذاشتن، نیاز به بیان عواطف و... این‌ها نیازی است که یک مرد یا یک زن را خوشحال می‌کند، پس این هم نیازهای روانی ما هست. نیاز به تعلّق. ببینید بسیار این جمله مهم است – حالا من در بخش دیگر تفاوت بین زن و مرد را عرض خواهم کرد- که می‌گویند از اینکه از مردان تعریف شود بسیار خوشحال می‌شوند مخصوصاً جلوی دیگران، یعنی اگر ما می‌خواهیم یک مردی را نیازش را ارضاء کنیم این است که از او تعریف کنید، توانمندی‌هایش را بیشتر ببینید مخصوصاً جلوی دیگران، و برعکس خانم‌های ما، همسران پرتلاش و بزرگواران ما بسیار دوست دارند که یک مرد از آنان نظرخواهی کند، یعنی از آنها یک مرد مشاوره بگیرد، نه اینکه یک مرد خودش تصمیم بگیرد، خودش کارهایش را انجام دهد، خب این‌ها تنش و تعارض درست می‌کند. پس درک‌شدگی.

و بالآخره ما نیاز اجتماعی داریم. نیاز  اجتماعی چیست؟ نیاز اجتماعی یعنی اینکه ما در خانواده، در ارتباطات باید انسان‌های اجتماعی باشیم، روابط اجتماعی و انسانی، با اطرافیان‌مان باید رابطه برقرار کنیم، مثلاً اینکه یک دانشجویی، یک دختری بگوید نه عزیزم من فقط تو را می‌خواهم! او هم بگوید من هم فقط تو را می‌خواهم! با تو خوشبختم! این جمله، جمله ناپخته‌ای است. دقت کنید ما با جمع رشد می‌کنیم، ما با جمع موفق می‌شویم، ما اگر با جمع باشیم محبّت الهی شامل حال‌مان می‌شود. بنابراین رشد اجتماعی و در نهایت عرض کردم که بُعد معنوی را باید دقت کنیم. مردها و خانم‌های ما، به نیازهای معنوی، بعضی اوقات نیاز به یک خلوتی انسان داشته باشد، با خالق هستی رابطه برقرار کند.

بنابراین در این بخش خانواده موفق، سعی کردیم به دوستان مؤلفه‌های خانواده موفق با بگوییم، متأسفانه سه مورد بیشتر نتوانستیم بگوییم، انشاءا... در برنامه بعدی سعی می‌کنیم این را باز کنیم، عرض کردم خانواده موفق خانواده‌ای هست که قرار است به آرامش دست پیدا کند. با سه مؤلفه:

1)     گرامی داشتن و استفاده از الگوی عشق

2)     توجه به الگوی پذیرش همدیگر

3)     و بالاخره نکته سوم بحث درک‌شدگی بود که انشاءا... امیدوارم بتوانید به این مؤلفه‌ها توجه کنید

 

 

طالب 1
۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

سلامی چو بوی خوش آشنایی.

امروز قرار است با هم به "سن ازدواج" برسیم، خب می‌دانید بعضی از خانواده‌ها فکر می‌کنند که رسشِ سنی بیشتر به سن تقویمی رجوع می‌کنند، در حالی که ما جوان داریم که سن تقویمی او بیست و پنج سال است، ولی صادقانه هنوز سن عقلی او روی پانزده، چهارده سال و بعضی موقع‌ها روی ده سال دور می‌زند! متأسفانه من جوان می‌بینم که دماغش آنقدر برایش ارزش پیدا کرده که هنوز دِماغش آن اندازه برایش ارزش پیدا نکرده! خب من روی صحبتم با آن‌ها نیست چون شما آنقدر اهلیت داشتید که آمدید نهاد خانواده را تشخیص دادید، ولی با این اهلیت هم اگر دانش لازم را کسب نکنید و دانش را به فهم تبدیل نکنید و فهم را کاربردی نسازید و تجزیه و تحلیل نکنید نگران این هستم که نکند صلاحیت خوب خودتان را به دلیل اینکه باغبان‌های خوبی نباشید، کمی از دست بدهید و آن‌ها دچار آسیب بشود و علف هرزه در اطراف‌تان زیاد شود.

تشخیص شما در اینکه چه منبعی بتواند به شما بگوید سن‌تان چقدر است؟ اصلاً به شناسنامه‌تان نگاه نکنید. اصلاً به این نگاه نکنیم که سن تقویمی ما بیست سال است! از خودتان بپرسید آیا ارزش‌های من هنوز در لباس دیگران است، هرچه آنها می‌پوشند من باید بپوشم؟! اگر اینطوری بود شما از نظر اجتماعی سن‌تان هنوز کودک است. آیا انتخاب من بستگی به فیلم‌های تلویزیون دارد؟ اگر فیلم‌های تلویزیون برایتان ترسیم کرد که چی درست است و چه غلط است، هنوز شما از لحاظ ارزشی فرد بالغی نشدید! فرد پخته‌ای نشدید! فرد وارسته‌ای نشدید. ولی وقتی با خانم‌تان نشستید و گفتید راستی ما چه سبک زندگی را می‌پرستیم و دوستش داریم و دوست داریم که در این سبک زندگی وارد شویم. سبک زندگی ما این است که مبل ما چقدر قیمت داشته باشد؟ سبک زندگی ما این است که اگر میهمان برایمان آمد چند نوع خورشت برای او درست کنیم؟ سبک زندگی ما این است که اگر من می‌خواهم خانمم را خوشحال کنم مبلغ چیزی که برایش می‌خرم باید مبلغ آن، او را خوشحال کنم یا اینکه به یادش هستم و روی یک کاغذی، حتی کاغذ پاره‌ای نوشتم باقی بقایت، جانم فدایت، از سوی هستی گردم برایت... این شعر قشنگ است، پیام خوب، اینکه نگاه مثبت، اینکه من می‌روم بیرون، لقمه‌ای نانی می‌خورم ساندویجی می‌خورم نصف آن را بیاورم و بگویم خانم دلم نیامد این را کامل بخورم، گفتم شب که می‌آیم خانه با شما بخورم. چقدر خوب است انسان‌ها یادشان به معنای یکدیگر باشد نه به بهای یکدیگر. گاهی اوقات من خانه‌هایی می‌روم که واقعاً از نظر در و دیوار خیلی وارسته هستند ولی صادقانه اصلاً نگاهی به خانه ندارد، زن سوی خودش، مرد سوی خودش، و بچه هم در سوی بیابان‌های خودش غرقاب چیزهایی هست! خب اینها سن‌شان از نظر سن مفهومی یک سن معنوی درست برای ازدواج نبوده است. چون کسی سن معنوی‌اش درست است که کلمه «من» را کنار بگذارد، حالا می‌شود «ما» دیگر نمی‌گویم خانه من! نمی‌گویم ماشین من! نمی‌گویم خواسته من! می‌گویم خانه ما، ماشین ما، سفرة ما، غذای ما، اگر آقای محترمی بلند شود و ظرفی را می‌شوید به خانمش برنمی‌گردد بگوید برای تو ظرف تو را شستم! یک کمی با خودش فکر می‌کند و می‌گوید چه کسی ظرف را کثیف کرد؟ همانقدر که خانمم ظرف را کثیف کرده من هم کثیف کردم، بعد کم‌کم این نگاه در او ایجاد می‌شود که آیا واقعاً من حرف دارم با او به عنوان یک جنس خدمتگزار نگاه کنم، یا آن جنسی است که در کنار من کمال دینی شدن تجربه می‌کند، و من در کنار او کمال دینی شدن را تجربه می‌کنم. این حال را که نگاه می‌کنیم کم‌کم حس می‌کنیم

ناز من و نیاز من از عشق، قبله منم و نماز از عشق     از لاله نماز صبح خیزد، از چشم شقایقش ریزد

بوی تو طراوت از زبانم، یک چیزی به نام یاد خدا به خانه‌ام می‌آید.

بچه‌ها! فکر نکنید اگر خانه‌تان به جا بود، فرش‌تان راه بود، کمدتان پر از بشقاب بود، یخچال‌تان پر از میوه بود، خوشبخت هستید! ما این‌ها را با همه حیوانات شریک هستیم. همه حیوانات همه چیزی را که ما میخوریم می‌گوید

خور و خواب و خشم و شهوت                 شعب از جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

قرار است در این ازدواج، شما ثابت کنید چقدر به آقا زمان(عج) نزدیک هستید، قرار است ثابت بکنید چقدر شیعة واقعی علی‌بن‌ابیطالب(ع) هستید. خانم محترم! قرار است نشان دهید چقدر زهرایی هستید. نسبت شما با حضرت زهرا(س) به سادگی شماست. ساده دو کلمه است. نگاه کنید «سا» یعنی آرامش، «ده» یعنی دهنده. ساده آرامش‌بخش است. زنی که با توقعات زیادی‌اش در مردش اضطراب ایجاد می‌کند ساده نیست. اضطراب‌ برانگیز است. این اضطراب‌ها مثل خوره تصویر ذهنی شما را در ذهن مردتان خراب می‌کند. مردی که نمی‌تواند به همسرش بگوید نفسم، عزیزم، جانم، قوت قلبم، هستی من، وقتی خانم محترمش رفته آرایشگاه بگوید وای! ماشاءا... چقدر زیبا شدی. این مرد است؟! بیشتر مصداق درد است، باید برود دور جهان بگردد، شاید بفهمد که اصل اساس همین درد است که در جان همین بنده خدا لانه کرده است! هیچ چیزی بهتر از سادگی و صداقت در زندگی به دردتان نمی‌خورد. زنی که اولین دروغ گفت دروغ دوم را راحت‌تر می‌گوید. مردی که اولین پنهان کاری را کرد دومین را پنهان‌کاری می‌کند. خیلی ساده غلط‌هایتان را هم بنشینید با هم مرور کنید که مثلاً من امروز داشتم می‌رفتم این اشتباه اتفاق افتاده، دوست نداشتم اتفاق بیافتد. ولی وقتی این غلط را پنهان کردید، صدتا غلط دیگر باید بکنید تا آن غلط را پنهان کنید! خب چرا بیاییم خرابش کنیم. اگر من سن اعتقادی‌ام رشد کرده باشد و فهمیده باشم که من سه جایگاه دارم، یا مجتهدم، یا مقلَّدم، یا مقلِّدم. خب اگر مجتهد نیستیم و می‌دانم که اطلاعاتم هم آنقدر نیست که یک چیزهایی را بفهمم مثل آدم بگویم خانم مرجع من این است، خانم هم می‌گوید آقاجان مرجع من هم این است، بنشینیم پای حرف‌مان مرجع‌مان، کسی که ما را هدایت می‌کند، ببینیم چه به ما می‌گوید، تکلیف من را چگونه مشخص کرده است؟ شما خودت برای خودت خیاطی می‌کنی، خودت برای خودت می‌آیی خانه‌ات را بسازی؟ بنای معنوی و معمار معنوی تو آن انسان است، چگونه برای ساختمانی که خاک و گِل است می‌رویم بهترین مهندس و معمار را گیر می‌آوریم که ساختمان‌مان از قواره نیافتد، ساختمان‌مان شکل خوبی داشته باشد، بهترین نقاش‌ها را می‌آوریم که ساختمان‌مان قشنگ باشد، حیف نیست که ساختمان روح‌مان بی‌قواره باشد با عمل کردن نادرست به تکالیفی که داریم؟ این هم جزء سن توست. وقتی این را پیدا می‌کنی از ظاهرگرایی و صورت‌گرایی گذر می‌کنیم و باطن‌گرایی و سیرت‌گرایی می‌رسی. بعد برایت مهم نیست که خانمت چقدر لباسش گرانقیمت است، برایت مهم است که حتی اگر خانمت ارزان‌ترین و بدشکل‌ترین و زشت‌ترین لباس‌ها را بپوشد چون خانم توست عزیز است، برای تو مهم نیست که مردت برایت چه می‌خرد که نشان دهد تو چقدر ارزش داری؟ مهم این است که مردت در هر لحظه که هست به یاد تو هست، و حتی از بیرون یک خودکار هم می‌خرد برایت می‌آورد تو به یاد «ن و القلم و ما یستطرن» می‌بینی چه چیز گرانبهایی، چه هدیه ارزشمندی تو برای من خریدی.

از مرحله خودپرستی، به خداپرستی انتقال پیدا می‌کنی و سن تشخیص داده شده ازدواج، یک سن مناسب پسندیدة معنویِ صریح باشد. حتی اگر هم انتخابت را کردی، گریز از این سن‌ها باید بازسازی مجدد بکنی ازدواج خودت را. حواست باشد، ازدواج هم مثل هر بنایی ممکن است اولش با یکسری نقص‌ها شکل بگیرد، هیچ بنایی از اول کامل نبوده، اول یک زمین افتاده در یک گوشه، پستی دارد، بلندی دارد، می‌روند این را اول تسطیحش می‌کنند، تو هم باید دل زنت را تسطیح کنی، تو هم باید دل مردت را تسطیح کنی. می‌روند نگاه می‌کنند به چه شکلی می‌توانند یک حال خوش در او ایجاد کنند، تو هم باید این حال خوش را در او ایجاد کنی.

چهار حال به تناسب این سن‌ها در ازدواج شما شکل می‌گیرد، یک حال مخموری است که اصلاً به درد نمی‌خورد. این دفعه باید یک گرم طلا بیاورد، فردا باید یک کیلو بیاورد، بعد هم هیچ ارزشی برایت پیدا نمی‌کند. این دفعه باید چادر کَلوکه برای تو بگیرد، فردا باید برایت چادر تریبِرا برایت بگیرد، باز هم برایت ارزش پیدا نمی‌کند. ولی اگر حالت یک کمی رشد کرد، گرچه این حال دوم هم خیلی حال جانانه‌ای نیست، می‌شود «حال محصوری» یعنی یاد او دل تو را شاد می‌کند و این البته وابستگی می‌آورد که باید به وارستگی تبدیل شود. یعنی شما باید همین را هم مدیریت بکنید. بعد کم‌کم این حال محصوری هم به یک «حال منشوری» تبدیل می‌شود به محض اینکه همسرت از در وارد می‌شود با اشتیاق جلو می‌روی و میگویی سلام خوش آمدی همه کس من. نه اینکه بعضی از مردها از بی‌کسی می‌گویند مریم، مریم، مریم برایت می‌کنم! مریم تو کجایی مفقودالاثر! خب این شاید مادر بنده خدا گفته اینطوری خودتان را پیش او عزیز کنید، ولی دقیقاً خودتان را مریض می‌کنید و از چشم او هم می‌افتی. یا بعضی از مادرها به دخترهایشان توصیه می‌کنند وقتی شوهرت می‌آید به خانه، شروع کن به کار کردن! آن مادر که متخصص مطالعات خانواده نیست، او مادر برای پدر قدیمی است که هشت ساعت کار می‌کرد و دیگر بیکار بود، هشت ساعت تفریح می‌کرد و هشت ساعت هم استراحت می‌کرد. پدرِ الآن باید هشت ساعت کار کند، هشت ساعت اضافه کاری، هشت ساعت کابوس کار اضافه‌کاری، دیگر رفت آن دوره. حالا این دوره همدلی است که جان می‌دهد. یک ساعت با هم هستید حرف‌هایی بزنید که اساس و ریشه دارد، اصولی دارد، قشنگ است، مقدس است. این پیچ تلویزیون هم خاموش کن. هر سریالی، هر برنامه‌ای که می‌آید دزد چشم‌تان هست، دزد حال‌تان هست، دزد عاطفه‌تان هست، گرچه من مبلغ تلویزیون هستم خیلی هم دوستش دارم و به تناسب رسانه‌های کفر و به تناسب رسانه‌های ضالّه خیلی هم کارش خوب است، ولی چون خانه کارش خوب نیست نباید خانواده را تعطیل کنم! رادیو خیلی در خانواده فرهنگی‌تر است، چون چشم‌تان را کور نمی‌کند می‌توانی به او گوش کنی و به همسرتان هم بگویید نفسم، عمرم، جانم، قوت قلبم، همه کس من، زندگی من. حرام خیابان از بی‌عرضه‌گی محرم خانه است. اگر محرم خانه عرضه داشته باشد حرام خیابان خودبه‌خود از بین می‌رود، نه کسی اشتیاق دارد به حرام نگاه کند چون دلش سیر است، نه کسی مرض دارد حرام را به نمایش بگذارد چون جانش سیر است، جان فقیر، گدا، گرسنه بیمار است که در خیابان می‌شود چراگاه‌ زشتی‌ها و پلیدی‌ها و نبایدها.

خب شما یک حالتی هم در حیرت پیدا می‌کنید به نام «گذار از مرحله منیّت به مرحله معنویت». چه چیزی در خانه‌تان ایجاد می‌شود که اینگونه می‌شود؟ آن سن تقویمی که عرض کردم باید بگذرد تا تشخیص بدهید، عقلی که عرض کردم بگذرد تشخیص بدهید به اجتماعی ارزشی و سن اعتقادی می‌رسد. در سن اعتقادی خانمت از بیدار کردن تو برای نماز لذت می‌برد، نه اینکه تو با عصبانیت بگویی تو نمی‌دانی من خوابم؟ تو نمی‌دانی من خسته‌ام؟ خانمت فکر کرد تو هم مثل همه بنده‌های خدا شوق داری برای خداوندت، زشت نیست برای موهایتان بیشتر از خداوند وقت بگذارید؟! بعد خجالت نمی‌کشید آن دنیا خدا نامه اعمال‌تان را باز کند و به شما نشان دهد! دخترم، پسرم از خرِ شیطان پیاده شو. وعده‌ای که خدا داده، که شما دارای یک چیزهایی هستید که خدا می‌داند و از خلقت شما به خودش تبریک گفته، به تسلیت تبدیلش نکنید، یکطوری رفتار کنید که در زندگی‌تان خدا حضور داشته باشد، این تشخیصی که شما می‌دهید کم‌کم به شما رسیدن به توکل را ایجاد می‌کند. هرچه سن‌تان معنوی‌تر باشد، توکل‌ در شما بیشتر می‌شود و هرکس خداوکیل است چرا باید نگران باشد، بهترین وکیل جهان است. اصلاً پول که نمی‌گیرد هیچ؛ حق‌الوکاله که نمی‌گیرد هیچ، به شما مطالبات‌تان را هم می‌دهد، یعنی هرچه دوست دارید به شما می‌دهد. رسیدن به رزاق بودن خداست. وقتی سن ما، عقل ما، رسش داشته باشد باور می‌کنیم که خداوند رزّاق ماست. فکر نمی‌کنیم چون وسیله می‌شود رئیس کارخانه، پس اوست که به ما روزی می‌دهد! اصلاً او نیست که به ما روزی می‌دهد، چون کس دیگری وسیله می‌شود و به ما می‌رسد پس اوست که به ما روزی می‌دهد! اصلاً آنها نیستند، می‌گویند ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری به غفلت نخوری؛ بدانید این نان برای این چیزها نیست، نان برای نانوایی نیست، برای آن دهقانی است که با توکل به خدا جانش را در این نان کرده، نان، نان نیست جان است؛ اگر این را بفهمیم دیگر سی‌وسه‌ درصدش را دور نمی‌ریزیم! می‌گوییم آقا گناه دارد که جان یک دهقان را دور بریزیم.

من خودم با چشم خودم خواندم کتاب «آفتاب بروجرد» در مورد زندگینامه علامه بحرالعلوم بروجردی است. می‌گوید ایشان نشسته بود و دانه‌های ساقه‌های یک سبزی را که خانواده‌شان پاک کرده بودند دانه دانه می‌کردند. گفتند حاج‌آقا شما مرجع جهان اسلام هستید، اینها را ول کنید کس دیگری انجام دهد، گفت یعنی ما «نور السموات فی‌الارض» را اجازه بدهم به تاریکی برسد. بابا عشق شما «نور السّموات فی‌الأرض» است، محبّت‌تان نور خداست، این نور خدا را قشنگ با هم شریک کنید، خوب استفاده کنید تا برسید به نیاز به اینکه من باید انسانی خداپسند را تربیت بکنم. من باید همسرم را خداپسند تأمین بکنم، من بایستی مصداق این باشم در کلام رسول‌ اکرم(ص) که نشستن مرد مؤمن در کنار همسرش از اعتکاف در مسجد من، برای من مهم‌تر است. مصداق کسی باشم که در حدیث نبوی می‌گوید مردی که به زنش خدمت می‌کند و در آن خدمت ترش‌رویی نمی‌کند و با محبّت این کار را می‌کند در فهرست شهداست. خب دین ما، چقدر به ما اعتبار بدهد؟! دین ما چقدر به ما امتیاز بدهد؟!

شاید یک کمی باید برگردیم و حال خودمان را دوباره مرور کنیم. پسر من! دختر من! خلاصه بحث را خدمت‌تان عرض کنم، ازدواج در هر سنی که باشد تشخیص زمانش به این است که ما بدانیم سن تقویمی‌مان درست است، سن عقلی‌مان درست است، سن نگرشی‌مان درست است، سن معنوی‌مان و سن اجتماعی‌مان و... همه اینها باعث می‌شود که سن اقتصادی‌مان هم درست شود. من ایمان دارم کار هست، ولی چون عار نیست، خیلی‌ها  از کارهای معمول عارشان می‌شود، و به نسبت آن به دیدة انکار و انحراف و بد نگاه می‌کنند.

ما در ایران غنی‌ترین فرصت‌های شغلی را داریم، منتهی یک اشکالی پیش آمده، همه دنبال آب‌ باریکة دولتی‌ هستیم و این آب باریکه هم مشکل پیدا کرده، چون جوی آن را با توکل الی‌ا... نبسته‌اند وسط آن دچار حفره شده! اگر ما با توکل خدا برویم این جوی دائمی است و برای شما هم می‌رسد و انشاءا... رزاق هستی هم به شما به رزق و روزی واصل می‌کند.                  والسلام علیکم و رحمه‌ا... و برکاته

 

طالب 1
۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

روانشناسان خانواده را به 3 بخش تقسیم می‌کنند:

  1. خانواده متلاشی: خانواده‌ای که دچار طلاق شده است و از هم پاشیده شده است.
  2. خانواده متزلزل: خانواده‌ای که اختلافات زیادی دارند، ناسازگاری زیاد است.
  3. خانواده متعادل: با هم روابط متعادل و شیرینی دارند.

 

تعریف خانواده متعادل از نظر قرآن: خانواده متعالی است.

خانواده متعادل از دید روانشناسی:

  1. خانواده‌ای که با هم صمیمیت دارند.
  2. خانواده‌ای که به هم تعهد دارند.
  3. خانواده‌ای که روابط جنسی سالم دارند.

 

-        خانواده متعالی از دید قرآن: در یک مثلث زن ـ مرد ـ خدا قرار دارند که خداوند بالا سرشان است که علاوه بر آن 3 عنصر، عنصر چهارمی که همان خداوند است در بین روابطشان وجود دارد.

-        تمام مکاتب برای فرد الگوسازی می‌کنند ویژگی اسلام آنست که علاوه بر فرد برای خانواده هم الگوسازی می‌کند که نام این الگو را اهل بیت گذاشته است.

طبق این آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب/ 33)

خانواده‌ در قرآن ـ اهل بیت(حضرت امیرالمؤمنین(ع) ـ حضرت فاطمه زهرا(س) ـ امام حسن(ع) ـ امام حسین(ع))

ویژگی این خانواده در قرآن آنست که ایشان مطهرند: پس ویژگی خانواده متعالی طهارت است.

-        نکته در مورد تعریف الگو: اینکه الگو باید خالی از هرگونه ضعفی باشد هرچند دیگران نتوانند به طور کامل به آن دست یابند.

-        مانند متر که فلزی از یک آلیاژ مخصوص است که در موزه نگهداری می‌شود که نباید ناخالصی و ضعفی داشته باشد و تمام مترهای عالم را با آن مقایسه کنند.

خانواده متعالی قرآنی از هرگونه رجس بدور هستند.

معرفی رجس در قرآن:

-        شراب رجس است. در خانه ای که شراب بیاید خانواده از طهارت می‌افتد.

انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجسٌ من عمل الشیطان(مائده/ 90)

-        قمار: رجس است(مَیسر)

ریشه بسیاری از دشمنی‌ها همین‌ها هستند: «انما یریدالشیطان ان یوقع بینکم العداوه والبغضاء فی‌الخمر والمَیسر» (مائده/91)

شیطان می‌خواهد با شراب و قمار بین شما کینه و دشمنی افکند.

-        به طور کلی هر وسیله‌ای که در خانواده زمینه ورود شیطان را فراهم کند رجس است.

مانند: آنتن ماهواره رجس است که باعث هم تأثیر مخرب در رفتار ما می‌شود و هم در افکار و اندیشه‌ها تا جائیکه ما را بنده خویش می‌سازد. آنگونه که علی(ع) فرموده‌اند:

مَن عَلَمَّنی حرفاً فقد یسّرنی عبداً

که 2 استفاده می‌شود کرد:

  1. استفاده تربیتی و اخلاقی است
  2. استفاده تأثیرگذاری فراوان آموزشهای تصویری و صوتی است. که باعث تغییر در سبک زندگی افراد می‌گردد.

-        غیبت کردن مصداق رجس است.

-        موسیقی‌های مبتذل مصداق رجس است.

نکته: مهمترین طمع شیطان روی اصل بنیان خانواده است. خوشی و جشن شیطان زمانی است که بین یک زن و شوهر اختلاف بیاندازد چرا که:

از بین رفتن خانواده:

  1. باعث از بین رفتن فرد
  2. باعث از بین رفتن اجتماع می‌شود.

 

-        همانطور که رسانه‌های ماهواره‌ای هم از بین بردن خانواده را نشانه گرفته‌اند.

-        بخش دیگری از رجس‌ها، رذایل اخلاقی هستند خصلتهای زشت اخلاقی

-        بخش دیگر کینه‌ها هستند.

-        بخش دیگر غصه‌ها هستند که باید از دل بیرون ریخته شوند.

-        رأس تمام رجس‌ها شک است که رفع آنهم با عبادت و بندگی خدا بدست می‌آید.

واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین(حجر/99)

انس با قرآن و اهل بیت، رجس‌‌ها را از بین می‌برد و پای ملائکه را به خانه باز می‌کند، در روایت هست که در خانه‌ای اگر سگ نگهداری شود ملائکه رفت و آمد نمی‌کنند.


طالب 1
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

صبح روز دوشنبه خبر عمل جراحی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در رسانه‌ها منتشر شد. از ساعات اولیه‌ی انتشار این خبر، نظرات و پیام‌‌های محبت‌آمیزی از سوی مردم می‌رسید و بسیاری نیز مایل بودند که به دیدار و عیادت معظم‌له بروند. طبعاً ملاقات حضوری، به دلیل محدودیت‌های گوناگون امکانپذیر نیست؛ اما اینجا می‌تواند صفحه‌ای باشد برای عیادت شما از طریق فضای مجازی.
اگر شما به عیادت می‌رفتید چه می‌گفتید؟

طالب 1
۱۸ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۳۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

اگر قساوت قلب برای کسی ملکه شود، این حال، منشأ بسیاری از گناهان دیگر خواهد بود. مرحوم نراقی، در کتاب معراج السعادة درباره قساوت قلب آورده است.

«قلب» از منظر قرآنی، منشأ فهم و ادراک معنوی است؛ البته مراد، قلب باطنی است. قلب، در صورتی می تواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد که بیمار نباشد. قلب باطنی، همانند قلب ظاهری ممکن است به انواع بیماری ها دچار شود. برای قلب باطنی، قساوت و سخت دلی، از شدیدترین نوع بیماری ها محسوب می شود. از حضرت امام صادق(ع) کلامی به نقل از حضرت عیسی(ع) آمده است که می فرمایند:

مَا أَمْرَضَ قَلْبٌ بِأَشَدَّ مِنَ الْقَسْوَةِ؛ هیچ قلبی به چیزی شدیدتر از قساوت، بیمار نشده است.

بیماری مهلک قساوت اگر معالجه نشود، انسان را از سعادت ابدی محروم و به بدترین نوع شقاوت گرفتار می کند. در روایتی از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده که می فرمایند:

مِنْ أَعْظَمِ الشَّقَاوَةِ الْقَسَاوَةُ؛ قساوت از بزرگ ترین [نوع] شقاوت است.

از دیدگاه روایات، سنگدلی، خود علامت حالات مهلکی مانند: شقاوت، دورویی و سفاهت است. اگر قساوت قلب برای کسی ملکه شود، این حال، منشأ بسیاری از گناهان دیگر خواهد بود. مرحوم نراقی; در کتاب معراج السعادة دربارة قساوت قلب آورده است:

و شکی نیست که منشأ این صفت، غلبه سبعیت[=درندگی] است. بسیاری از افعال ذمیمه[=ناپسند]، چون: ظلم و ایذاء کردن و به فریاد مظلومان نرسیدن و دستگیری فقرا و محتاجان را نکردن، از این صفت ناشی می شود.

بنابراین لازم است برای پرهیز از بیماری قساوت قلب، عوامل پیدایش آن بررسی شود، تا بهتر بتوان از آن اجتناب کرد.

عوامل ایجاد قساوت قلب

 با توجه به آیات و روایات اهل بیت:، برخی عوامل قساوت قلب عبارتند از:

گناه و معصیت

گناه و نافرمانی خداوند، از اصلی ترین عوامل سنگدلی و قساوت قلب است. امیرمؤمنان(ع) می فرمایند:

مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکثْرَةِ الذُّنُوبِ؛

چشم ها [از اشک] خشک نمی شود، مگر به دلیل سنگدلی و دل ها سخت نمی شود، مگر به سبب زیادی گناهان.

سنگدلی، از بزرگ ترین عقوبت های الهی است که گنهکاران به آن مجازات می شوند. در روایتی آمده است:

إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِی الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْک فِی الْمَعِیشَةِ وَ وَهْنٌ فِی الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ؛

همانا، خدا عِقاب هایی در قلب و بدن دارد؛ [مانند] تنگی معیشت و سستی در عبادت. و هیچ بنده ای به عقوبتی بزرگ تر از قساوت قلب، مجازات نشده است.

 ترک یاد خدا و غفلت

یکی دیگر از عوامل قساوت قلب، ترک یاد خداوند است. انسان به گونه ای است که دائماً توجهش به سمتی مشغول است. اگر کسی این توجهات را مدیریت کرده، آن را به معنویت و نور هدایت کند، دلش نیز به آن سو متوجه می شود؛ ولی اگر نفس و توجهات آن به حال خود رها شوند، خیلی زود متوجه نفسانیات و خواهش های درونی می گردند و قلب، سخت و تیره می شود. در روایتی قدسی خداوند متعال به حضرت موسی(ع)خطاب می فرماید:

یا مُوسَی! لَا تَفْرَحْ بِکثْرَةِ الْمَالِ وَ لَا تَدَعْ ذِکرِی عَلَی کلِّ حَالٍ فَإِنَّ کثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِی الذُّنُوبَ وَ إِنَّ تَرْک ذِکرِی یقْسِی الْقُلُوبَ؛

ای موسی! به زیادی مال شاد مشو، و ذکر مرا در هر حالی وامگذار؛ زیرا زیادی مال، گناهان را فراموش سازد و ترک کردن ذکر من، دل ها را سخت می کند.

همچنین در روایتی دیگر از امام باقر(ع) نقل شده که می فرمایند:

وَ إِیاک وَ الْغَفْلَةَ فَفِیهَا تَکونُ قَسَاوَةُ الْقَلْبِ؛ مبادا غفلت ورزی که در آن، سنگدلی هست.

 هم نشینی با افراد ناصالح

هم نشین در انسان تأثیر بسیاری دارد؛ از این رو در آیات و روایات، تأکید خاصی بر این موضوع شده و شرایط و آداب بسیاری را برای آن آورده اند. نفس انسان از هم نشین و انیس خود، بسیار تأثیر می پذیرد و به سوی همرنگی با او پیش می رود. در روایات اهل بیت: یکی از گروه هایی که هم نشینی با آنان نهی شده است، افراد هرزه گوی تبهکار هستند. در روایتی در دلیل دوری از این افراد می فرمایند:

این افراد، کردارشان را نیک جلوه می دهند و دوست دارند که انسان همانند آنان شود و در امور دنیایی و آخرتی کمکی به انسان نمی کنند. نزدیک شدن به این افراد، باعث جفاکاری و قساوت قلب است و ورود و خروج بر آنان، باعث ننگ می شود.

همچنین برای مجالست و هم نشینی با پادشاهان و دنیاطلبان، آثار بسیار سویی گفته شده که یکی از آن ها قساوت قلب است.

 آرزوهای طولانی

از دیگر اموری که باعث قساوت قلب می شود، آرزوهای طولانی دنیایی است. کسی که پیوسته می خواهد به آرزوهای دنیایی خود برسد، در بسیاری از مواقع باید آن ها را بر امور معنوی ترجیح دهد. ضمن آنکه چنین شخصی، طبیعتاً برای رسیدن به آرزوهایش دوست دارد مرگ و آخرت همیشه به تأخیر بیفتد. چنین آرزوهایی، پیوسته انسان را به خود مشغول می کند و باعث فراموشی آخرت می شود. در روایتی در این زمینه از حضرت امیرمؤمنان(ع) چنین نقل شده است:

إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیکمُ اثْنَتَینِ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَإِنَّهُ یصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَینْسِی الْآخِرَة؛

من از دو چیز بر شما نگران هستم؛ پیروی از خواهش ها و آرزوهای طولانی. خواهش ها، انسان را از راه حق باز می دارد و آرزوهای طولانی، باعث فراموشی آخرت می شود.

نتیجه فراموشی آخرت، آلوده شدن به گناه و معصیت و سخت شدن قلب و دور شدن از پروردگار متعال است. در حدیثی قدسی خداوند به حضرت موسی(ع) خطاب فرمود:

یَا مُوسَی! لَا تُطَوِّلْ فِی الدُّنْیا أَمَلَک فَیقْسُوَ قَلْبُک وَ الْقَاسِی الْقَلْبِ مِنِّی بَعِیدٌ؛

ای موسی! در دنیا آرزوی خود را دراز مکن که دلت سخت می شود و سخت دل، از من دور است.

 زیادی مال

زیادی مال، یکی دیگر از عوامل قساوت قلب است. مال دنیا -اگر چه از راه حلال هم فراهم شده باشد- دل مشغولی های خاص خود را به همراه دارد و حقوقی را برگردن انسان می نهد که فارغ شدن از آن، کار مشکلی است. خداوند عزوجل به حضرت موسی(ع) فرمود:

یا مُوسَی. .. وَ لَا تَغْبِطْ أَحَداً بِکثْرَةِ الْمَالِ فَإِنَّ مَعَ کثْرَةِ الْمَالِ تَکثُرُ الذُّنُوبُ لِوَاجِبِ الْحُقُوقِ...؛

 ای موسی!... و به کسی به سبب زیادی مالش غبطه نخور؛ زیرا با زیادی مال، گناهان به سبب حقوق واجب، زیاد می شود....

گناهان و حقوقی که از ناحیه زیادی اموال به گردن انسان می آید، باعث تباهی دین و قساوت قلب می شود. در روایتی وارد آمده است:

أَیهَا النَّاسُ!... وَ اعْلَمُوا أَنَّ کثْرَةَ الْمَالِ مَفْسَدَةٌ لِلدِّینِ مَقْسَاةٌ لِلْقُلُوبِ...؛ ای مردم!... بدانید زیادی مال، باعث فاسد شدن دین و سبب سنگ دلی است....

 پرخوری

زیاد خوردن و زیاد آشامیدن، آثار بسیار زیان بار دنیایی و آخرتی دارد که یکی از آن آثار، سنگ دلی است. در روایتی از پیامبر اکرم(ع) نقل شده است:

 مَنْ تَعَوَّدَ کثْرَةَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ قَسَا قَلْبُهُ؛ کسی که به زیاد خوردن و زیاد آشامیدن عادت کند، سنگ دل می شود.

امیرمؤمنان علی(ع) می فرمایند:

إِیاکمْ وَ الْبِطْنَةَ فَإِنَّهَا مَقْسَاةٌ لِلْقَلْبِ و مَکسَلَةٌ عَنِ الصَّلَوةِ وَ مَفْسَدَةٌ لِلْجَسَدِ؛  از پرخوری بپرهیزید، زیرا باعث قساوت قلب و سستی برای نماز و تباه شدن بدن می شود.

در روایتی، خواب زیاد را حاصل پرخوری، و پرخوری را حاصل زیاد نوشیدن دانسته و آن دو را باعث سنگینی نفس برای اطاعت پروردگار و سخت شدن دل برای تفکر و خشوع معرفی کرده است.

خوردن چهل روز گوشت

مداومت بسیار بر خوردن گوشت، در نگاه دینی نهی شده است. در روایتی از پیامبر خدا(ص) آمده است:

مَنْ أَکلَ اللَّحْمَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً قَسَا قَلْبُهُ؛ هر کس چهل روز [پیاپی] گوشت بخورد، سنگ دل می شود.

 پرگویی

زیاد صحبت کردن در غیر امور معنوی و یاد خدا، علاوه بر غفلت از حق تعالی، انسان را در معرض انواع آفات گناهان زبانی- مانند غیبت، دروغ، تهمت و اذیت کردن مؤمن و. ..- قرار می دهد. یکی از آثار مهلک پرگویی، قساوت قلب است. امام صادق(ع) می فرمایند:

کانَ الْمَسِیحُ یقُولُ: لَاتُکثِرُوا الْکلَامَ فِی غَیرِ ذِکرِ اللَّهِ فَإِنَّ الَّذِینَ یکثِرُونَ الْکلَامَ فِی غَیرِ ذِکرِ اللَّهِ قَاسِیةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَکنْ لَایعْلَمُونَ؛

حضرت [عیسی] مسیح(ع) پیوسته می فرمود: به جز ذکر خدا، سخن بسیار نگویید؛ زیرا آنان که به جز ذکر خدا، سخن بسیار گویند، دل هاشان سخت است؛ ولی نمی دانند.

در کتاب بحار الانوار، ذیل حدیث فوق در تبیین «کلام در غیر یاد خدا»، بیانی بسیار قابل توجه ذکر شده است:  این روایت، دلالت می کند بر اینکه کلام زیاد در امور مباح، باعث قساوت قلب است و اما کلام در امور باطل، پس مقدار کم آن مانند زیاد [در امور مباح] است، در پدید آمدن قساوت و نهی شدن از آن.

غنا و لهویات

یکی دیگر از اموری که باعث قساوت قلب می شود؛گوش سپردن به موسیقی و لهویات است. در روایتی پیامبر اکرم(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) می فرمایند:

 یا عَلِی ثَلَاثَةٌ یقْسِینَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّیدِ وَ إِتْیانُ بَابِ السُّلْطَانِ؛

ای علی! سه امر باعث قساوت قلب می شود؛ گوش سپردن به لهویات و به دنبال شکار رفتن و به خانه پادشاهان رفتن.

و در روایتی دیگر آمده است که اشتغال به لهویات، باعث پدید آمدن قساوت قلب و نفاق می شود:

... مَا لَهُ وَ لِلْمَلَاهِی فَإِنَ الْمَلَاهِی تُورِثُ قَسَاوَةَ الْقَلْبِ وَ تُورِثُ النِّفَاق...؛

...[مؤمن] را چه کار با لهویات؟! به درستی که لهویات، باعث سخت دلی و دورویی می شود.

نگاه به بخیل

بخل، یکی از صفاتی است که در قرآن و روایات، به شدت مذمت شده است، تا جایی که حتی از مجالست با صاحبان چنین صفتی نهی شده است. در روایتی، امام زین العابدین(ع) فرزند خود امام باقر(ع) را از هم نشینی و مصاحبت با پنج گروه نهی می فرمایند که یکی از این آنان، فرد بخیل است. صفت بخل به قدری آثار سوء از خود به جای می گذارد که حتی نگاه کردن به صاحبان چنین صفتی، باعث قساوت قلب می شود. در روایتی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که فرمودند:النَّظَرُ إِلَی الْبَخِیلِ یقْسِی الْقَلْبَ؛ نگاه کردن به بخیل، قلب را سخت می کند.

 برخی اشتغالات

طبیعت برخی شغل ها به گونه ای است که دل را سخت و خشن می کند و حتی برخی از آن ها مورد نهی قرار گرفته است. سر بریدن حیوانات، از شغل هایی است که قساوت قلب می آورد. در روایتی که حضرت موسی بن جعفر(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل می فرمایند، پنج شغل که یکی از آن ها قصابی است، نهی شده است:

 وَ أَمَّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ یذْبَحُ حَتَّی تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ؛

قصاب، آن قدر سر می برد، تا اینکه رحم از دلش بیرون می رود. همچنین همان گونه که در مورد نهم اشاره شد، به دنبال شکار رفتن از اشتغالاتی است که باعث قساوت قلب می شود. البته واضح است که این موارد، می تواند زمینه ساز قساوت باشد، نه علّت تامه برای قساوت؛ لذا نه می توان به دیگران در این گونه موارد بدبین بود و نه اختیار شخص را در قساوت نادیده گرفت.

 ریختن خاک بر قبر خویشان

ریختن خاک بر میّتی که از ارحام و خویشان باشد، نهی شده است و باعث قساوت قلب می گردد. در روایتی از حضرت امام صادق(ع) در این زمینه آمده است:

فَقَالَ أَنْهَاکمْ مِنْ أَنْ تَطْرَحُوا التُّرَابَ عَلَی ذَوِی أَرْحَامِکمْ فَإِنَّ ذَلِک یورِثُ الْقَسْوَةَ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْ قَسَا قَلْبُهُ بَعُدَ مِنْ رَبِّهِ...؛ شما را نهی می کنم از اینکه بر رحم خاک بریزید؛ زیرا این کار موجب قساوت قلب می شود و کسی که قسی القلب شد از پروردگار عزّوجلّ دور می گردد

طالب 1
۱۸ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دانشنامه امام رضا علیه السلام با 482 عنوان و 15 سر فصل ؛ مطالب متنوعی از زندگی و حیات فردی ، اجتماعی و سیاسی این امام همام را ارائه می دهد؛ سر فصل هایی که مطالعه هر یک از این فصول می تواند ما را با روش و سبک زندگی اسلامی آشنا کند.



طالب 1
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۷ نظر

به گزارش خبرگزاری فارس، مقام معظم رهبری روز دوشنبه 26 تیر سال 91 در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت حضرت آیت‌الله سیدعلی قاضی بیاناتی را ایراد کردند.

ایشان در ابتدای دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، درباره‌ اعمال و مراقبت‌های وارد شده در ماه ذی‌القعده نکاتی را بیان کردند. ایشان در ضمن این نکات به نامه‌ای از مرحوم آقای قاضی اشاره کردند و گفتند: «مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى رضوان‌الله علیه در ورود ماه ذى‌القعده یک مکتوبى، نامه‌اى دارند به دوستانشان، به مریدانشان و شاگردانشان که در این کتابى که شرح حال ایشان است، درج شده است... یک قصیده‌ خیلى شیوایى ایشان انشاء می‌کند که اول آن این است: «تنبه فقد وافتکم الاشهر الحرم». این قصیده را ایشان مفصل [گفته‌اند]؛ و توصیه‌هایى دارند نسبت به شاگردانشان. فرصتى است براى ما، براى مردم که ان‌شاءالله از برکات این ماه - که آغاز سه ماه متوالى حرام است - بهره ببریم.» متن کامل نامه‌ ایشان به همراه ترجمه‌ اشعار عربی به نقل از جلد نخست کتاب آیت‌الحق که مورد اشاره‌ رهبر انقلاب قرار گرفته بود از این قرار است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

الحمدلله رب العالمین، والصلاة و السلام على الرسول المبین و وزیره الوصى الأمین، و ابنائهما الخلفاء الراشدین، و الذریة الطاهرین و الخلف الصالح و الماء المعین، صلى‌الله و سلم علیهم أجمعین.

تنبّه فَقَد وافَتکم الأشهرُ الحُرُم

تیقّظ لکی تزدادَ فی الزاد و اغتنم

ترجمه: بیدار باش که ماه‌هاى حرام فرا رسیده‌اند؛ شب‌زنده‌دارى کن تا بیشتر بهره‌مند شوى و فرصت‌ها را غنیمت بدان.

فقم فی لیالیها و صم من نهارها

لِشُکر إله تمّ فی لطفه و عم

ترجمه: شب‌ها بیدار شو و روزها روزه‌دارى کن، جهت سپاس از خدایى که نعمت و لطف او فراگیر بوده است.

و لا تهجعن فی اللیل إلا أقله

تهجّد و کم صبّ من اللیل لم ینم

ترجمه: فقط پاسى از شب را بخواب و بقیه را در خواب و بیدارى باش، چون عاشقان (ایشان را روش خواب چنین بود که چندین بار تا صبح برمى‌خاستند و نماز مى‌خواندند و بار آخر نمازهاى شفع و وتر و فریضه را انجام مى‌دادند)

و رتّل کتاب الحق و اقرأه ماکثا

بأحسن صوت نوره یشرق الظلم

ترجمه: کتاب خدا را تلاوت نما و آن را با تأمل قرائت کن، با بهترین صداها که نور آن تاریکی‌ها را روشن مى‌گرداند.

فلم تحظ بل لم یحظ قط بمثله

و أخطأ من غیر الذی قلته زعم

ترجمه: که نه تو و نه دیگران هرگز مانند آن را نخواهند یافت و هرکس غیر از این گوید در اشتباه است.

و سلّم على أصل القرآن و فصل

بقیة آل اللّه کن عبده السّلم

ترجمه: بر قرآن و آنان که بدان عمل نموده و آن را تشریح نمودند، این وابستگان به خدا، درود فرست و بنده‌ خدا باش.

فمن دان للرحمن فی غیر حبهم

فقد ضل فی إنکاره أعظم النعم

ترجمه: هرکس بخواهد بدون عشق ورزیدن به خاندان نبوت (علیهم‌السلام) به خدا نزدیک شود حتماً گمراه شده است، به خاطر نادیده گرفتن بزرگترین نعمت خداوند متعال.

فحبّهم حبّ الإله استعذبه

هم العروة الوثقى فبالعروة اعتصم

ترجمه: عشق به ایشان عشق به خداست، پس به آنان پناه ببر که ایشان ریسمان مستحکم هستند.

و لا تک باللاهی عن القول و اعتبر

معانیه کی ترقى إلى أرفع القمم

ترجمه: از قرآن غافل مباش و از معانى آن پند و درس بگیر تا به مکانهای رفیع برسى.

علیک بذکر اللّه فی کل حالة

و لا تن فیه لا تقل کیف ذا و کم

ترجمه: همواره ذکر خداى گو، بدون حد و مرز، و هرگز تردید به خود راه مده.

فهذا حمى الرحمن فادخل مراعیا

لحرماته فیها و عظّمه و التزم

ترجمه: که آنها (ماه‌هاى) رحمت خداوندى‌اند، پس با حفظ حرمت و رعایت بر آنها وارد شو و آنها را بزرگ شمار و خود را بر آنها متعهد دان.

فمن یعتصم باللّه یهد صراطه

فإن قلت ربی اللّه یا صاح فاستقم

ترجمه: هرکس به خداى متعال متوسل شود، به راه راست خدا هدایت خواهد شد، دوست من! هرگاه الله را خداى خود نامیدى دیگر استوار باش (و به راه خود ادامه بده).

خداوند متعال فرماید: «وَ مَنْ یعْتَصِمْ بِاللّٰهِ فَقَدْ هُدِی إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (هرکس به دین خدا متمسک شود محققاً به راه مستقیم هدایت یافته است) (آیه ‌١٠١‌ آل عمران)؛ و فرمود: «وَ اِسْتَقِمْ کمٰا أُمِرْتَ»؛ و فرمود: «إِنَّ اَلَّذِینَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ اَلْمَلاٰئِکةُ» (آنان‌که گفتند خداى یکتا است و بر این ایمان ماندند فرشتگان بر آنان نازل مى‌شوند) (آیه ‌٣٠‌ فصلت)

 

 

برادران عزیز هوشیار باشید - خداوند شما را توفیق طاعت دهد- که وارد ماه‌هاى حرام مى‌شویم؛ نعمت‌هاى خداوند بر ما چه بزرگ و کامل است؛ آنچه-قبل از هر چیز- بر ما واجب است توبه‌اى همراه با شرط و شروط مخصوص به خود و نمازهاى معروف به آن، و آنگاه دورى جستن از گناهان کبیره و صغیره در حد توان است.

پس شب جمعه - در شب جمعه یا روز آن - یا روز یکشنبه نماز توبه را به پا دارید و سپس آن را روز یکشنبه دوم ماه تکرار کنید. (شاید در آن هنگام روز یکشنبه با دوم ماه مصادف بوده است - مترجم)

سپس مراقبت صغرى و مراقبت کبرى، محاسبه و معاقبه را به آنچه شایسته‌تر است و آن طریق که بهتر است انجام مى‌دهید، که در آنها یادآورى و تذکر است براى کسانى که خواهان یادآورى و داراى ترس مى‌باشند؛ سپس از صمیم قلب نیت کنید و بیمارى‌هاى گناهان خود را معالجه نمائید و به‌ وسیله استغفار نابسامانى‌هاى درون خود را سامان دهید.

و بپرهیزید از هتک حرمت‌ها. زیرا هرکس چنین کند، اگرچه خداوند کریم او را هتک نکند، اما از او هتک حرمت خواهد شد.

چگونه مى‌توان دلى را که شک و شبهه پریشان نموده است رها کرد و آن را به راه راست هدایت نمود و آن را از سرچشمه زلال سیراب کرد؛ باید از خدا کمک بگیریم که اوست بهترین یارى‌دهنده.

1. خود را به انجام فرائض در بهترین اوقات آن، با نوافل آنکه مجموعاً پنجاه و یک رکعت مى‌شود، مکلف نمائید. و اگر ممکن نشد چهل و چهار رکعت بخوانید. و هرگاه گرفتارى‌هاى دنیوى شما را مشغول داشت این نباید کمتر از نماز (اوابین) که همان هشت رکعت نافله ظهر است، باشد.

2. نوافل را بجا آور مخصوصاً نماز شب را که چاره از آن نیست. عجب مى‌دارم از آن‌کس که کمال مى‌طلبد اما شب‌زنده‌دارى نمى‌کند. سراغ نداریم که کسى بدون آن به کمالاتى رسیده باشد.

3. قرآن کریم را با صداى نیکو و حزن‌انگیز به هنگام شب تلاوت نمائید که شراب مؤمن است.

4. وردهاى معمول را که همواره در اختیار شما است انجام دهید و سجده‌ی معروفه را از پانصد تا یک هزار ملازم باشید.

5. همچنین به زیارت هرروزه حرم مبارک حضرت على (علیه السلام) - براى کسانى که مجاور هستند - و رفتن هر چه بیشتر به مساجد معظمه و سایر مساجد ملتزم شوید، که حالت مؤمن در مساجد مانند ماهى است در آب.

6. و هرگز بعد از نمازهاى واجب تسبیح حضرت صدیقه (صلوات‌الله علیها) را ترک نکنید که آن ذکر کبیر است و لااقل در هر مجلسى یک دوره آن ترک نشود.

7. و دعاى فرج جهت ظهور حضرت حجت (صلوات‌الله علیه)، به هنگام قنوت وتر بعد از نوافل شب و بلکه در هر روز و در همه دعاها، از ضروریات است.

8. خواندن زیارت جامعه - منظور جامعه کبیره است - در هر روز جمعه از دیگر ضروریات است.

9. تلاوت قرآن کریم کمتر از یک جزء نباشد.

10. دوستان نیکوکار را زیاد ملاقات کنید، که آنان برادران راه و همراهان تنگه‌ها هستند.

11. و اهل قبور را به هنگام روز، یک در میان، زیارت کنید؛ شب به زیارت قبور نروید.

 ما را چه به دنیا که مغرور بدارد ما را؛ آن ما را گرفتار نموده و به خود مى‌کشاند، در حالى‌که از آن ما نیست. طوبى و خوشى دائم براى کسانى که بدن‌هاى آنها در عالم خاکى است اما دلهایشان در لاهوت (یعنى در عالم احدیت و عزّ پروردگار) است؛ آنان عده محدودى هستند اما واقعیت و اصالت آنها بیشتر و افزون‌تر است.

من آنچه را مى‌شنوید مى‌گویم و از خدا آمرزش مى‌طلبم.

(آخر ج2 /‌١٣5٧‌/ه)

 

منبع: khamenei.ir

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930614000365#sthash.j5HJxK3G.dpuf

طالب 1
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
طالب 1
۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر


   وقتی یک تخم مرغ با یک نیروی بیرونی می شکند یک زندگی نابود می شود وقتی همان تخم مرغ با نیروی درونی می شکند یک زندگی آغاز می شود به این ترتیب تغییرات بزرگ ازدرون آغاز می شوند.



طالب 1
۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

خلاقیت هدیه ی خداوند به ماست با استفاده از خلاقیت خویش، این هدیه را به خدا تقدیم می کنیم.
بسیاری از ما آرزو میکنیم که خلاق تر بودیم، بسیاری از ما احساس می کنیم که بسیار خلاقیم، اما نمی توانیم آن خلاقیت را به طور موثر عیان سازیم. گویی ما اغلب به این باور رسیده ایم که خلاقیت امری ذاتی و فطری است و در همه ما چشمه های جوشان خلاقیت وجود دارد که فقط به دلیل موانع غیر طبیعی، این چشمه ها خشکیده است.

کتاب راه هنرمند نوشته جولیا کامرون، ترجمه گیتی خوشدل به شما کمک میکند که :
۱- برای نوشتن منابع بی کران خلاقیت درون با کودک درونتان آشتی کنید.
۲- موانع خلاقیت را بشناسید و آنها را دور بریزید.
۳- با مفاهیم خلاقیت آشنا شوید و خلاقیت درونی خودتان را تقویت کنید .
۴- حس های ناب وجودی تان را که تمامی خلاقیت ها از آنها منشا می گیرند را با دستورهای عملی دوباره بازسازی کنید( حس هایی همچون: حس امنیت، حس هویت، حس قدرت، حس، امکانات، حس فراوانی، حس اتصال ،حس ایمان و..)

خواندن این کتاب را به همه دوستان بالخصوص به دانشجویان عزیز توصیه می کنیم.
نام کتاب: راه هنرمند(بازیابی خلاقیت)
مولف: جولیا کامرون
ترجمه: گیتی خوشدل
ناشر: پیکان

طالب 1
۱۲ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر


1. نسبت به رفتار دیگران خیلی سریع عکس العمل نشان ندهید. کمی فکر کنید سپس بهترین راه حل را انتخاب کنید.

۲. با نشاط برخورد کنید, خودتان را از زاویه نگاه مستقیم دیگران خارج کنید.

۳. قدرت تجسم و تخیل خودتان را تقویت کنید. تمرین های تجسم خلاق و تصویر سازی ذهنی انجام دهید.

۴. به خاطر داشته باشید که برای حل یک مسئله, همیشه راه حل هایی وجود دارد, و شما باید بهترین راه حل ها را انتخاب کنید.

۵. برروی یک قطعه کاغذ, همه چیزهایی را که در فکر شما میگذرد بنویسید. نوشتن و تخلیه ذهنی راه مناسبی برای ایجاد تفکر خلاق است.

۶. از قضاوت کردن روی اعمال دیگران بپرهیزید. شما از انگیزه های درونی آن‌ها اطلاع کافی ندارید پس قضاوت نکنید.

۷. احساسات خود را نسبت به دیگران نمایش ندهید, فقط آن ها را به آرامی بیان کنید. در این صورت تسلط بهتری بر رفتارتان خواهید داشت.

 

ارسال شده توسط: خانم سوزنچی

در کتاب پردازان
طالب 1
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

 اما از همه راهها نزدیک تر راه آیت بودن است. به عبارت دیگر اگر کسی برود پیش حضرت موسی و بگوید من حاضرم به شما ایمان بیاورم ولی وقتی که به من ثابت شود، یک راهش این است که حضرت موسی عصا را بیندازند و آیتی نشان بدهند، حالا که پیغمبر بر حسب ظاهر در بین مردم نیست چطور؟ از کجا مردم بفهممند اسلام حق است؟

یک راه اساسی، میانبر، متقن، بحث آیت بودن قرآن است و به همین خاطر هست که خداوند معجزه و آیت تمام انبیا را وابسته به نفس همان نبی قرار داده است. برای ظهور وبروز اون اعجاز نفس نفیس آن نبی لازم است. تنها معجزه و آیتی که خداوند کاملا از نفس آورنده اش فارغ و مجزا کرده قرآن است. چرا؟ بخاطر اینکه این آیت باید استقلال داشته باشد، این عصایی هست که همه باید بتوانند آنرا بیندازند. چرا؟ چون دین ابدی است ولی پیامبرش بر طبق آیه مانند دیگر مردم می میرد. پیامبرش مثل سایر انبیا و انسان ها قرار نیست تا روز قیامت به حسب ظاهر با جسم دنیایی شان در این عالم تشریف داشته باشند. چون می خواهد برود و چون دینش خالد است بنابر این باید دعوای خودش را بتواند اثبات کند که من دین برتر و خدایی ام و باید همیشه آیتش جریان داشته باشدو نباید وابسته به نفس نبی اش باشد. همان ضرورتی که در بحث مسلمانی داریم همان ضرورت در بحث آیت مطرح است. از واجبات همه ما بحث از آیت بودن و حقانیت اسلام است. اگر کسی از ما بپرسد به چه دلیل مسلمانیم یک دلیل منطقی و معقول باید داشته باشیم به دور از ادعا. چرا مسلمانیم؟ یک غیر مسلمان را چطور میتوانیم دعوت کنیم؟
دین غیر قابل دفاع ارزش دین داری اش را ندارد!

بالاخره همه ما درجاتی از دلیل و حجت داشتن را داریم، اینطور نیست که دلیلی نداشته باشیم، صحبت سر این است که آیا این دلیل ها کفایت می کند یا نه؟ روز و شب شبهات از هر طرف وارد می شود.

جهل بلای بزرگ و درد بی درمان .جاهایی که منشأش جهل است فونداسیون درست چیده نشده است. یکی از جاهایی که این فونداسیون را تقویت میکند این است که آدم به این باور رسیده باشه که این دین حق است و در اسلام خدا عصایی رو داده که هم خودمان بفهمیم و هم به دیگران بدهیم.



منبع: Gofteman-bartar.ir

طالب 1
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

کمترین سطح مراقبه که واجب هم هست اینست که آدم بداند خدا از او چه می خواهد و چه کاری باید انجام دهد. اینکه توجه به خدا داشته باشیم. مخصوصا آن جاهایی که خود انسان میداند و پایش می لغزد. خداوند می فرماید: وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ(کهف/ 24).سؤال می شود چگونه همزمان با فراموشی به یاد خدا باشیم؟ یک راه این است که راه های امکان خطا را بر خود ببندیم و جلوگیری از خطا داشته باشیم.

اگر چیزی را که بدست بیاوریم حفظ نکنیم شبیه اینست که کوه طلا را داشته باشیم اما فقط یک هفته داشته باشیم. اگر بتوانیم حال خوب را حفظ کنیم می توانیم به ملکوت برسیم. خداوند جوایز را در پایان راه قرار می دهد. وگر نه اکثر اشقیاء هم در برهه هایی حتی خیلی کوتاه از زندگیشان خوب بوده اند اما این حال را حفظ نکردند.



منبع: Gofteman-bartar.ir

طالب 1
۱۰ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

    نادان فقط به خود می اندیشد و خردمند به همگان ( اهدنا الصراط المستقیم )

    طالب 1
    ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۳۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر



    نماز در روز یکشنبه این ماه:
    براى نماز در روز یکشنبه این ماه روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. در فضیلت این نماز، آمده است که هر کس آن را بجا آورد توبه اش پذیرفته مى شود و گناهانش آمرزیده مى گردد و سبب برکت براى نمازگزار و خانوادهاش خواهد بود، و در روز قیامت کسانى که از او طلبى و یا حقّى دارند، از وى راضى گردند و با ایمان از دنیا مى رود و قبرش براى او وسیع و نورانى گردد و پدر و مادرش از او راضى شوند، و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند، ذریّه اونیز بخشیده شوند و روزى او وسیع گردد. فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند و به آسانى جانش را بگیرد.(1)
    رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کیفیّت نماز را این گونه بیان فرمود که، در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت، سوره «حمد» یک مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سوره هاى «فلق» و «ناس» را یک مرتبه بخواند; و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند، سپس بگوید: 
    لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ

    آنگاه بگوید:
    یا عَزیزُ یا غَفّارُ، اِغْفِرْ لى ذُ نُوبى، وَذُ نُوبَ جَمیـعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ.(2)
    از ذیل این روایت استفاده مى شود که این اعمال را در غیر این ماه نیز، مى توان انجام داد.

    طالب 1
    ۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر