در کلاس درس خدا؛
آن هایی که ناله می کنند، رد می شوند؛
آن هایی که صبر می کنند، قبول می شوند؛
آن هایی که شکر می کنند، شاگرد ممتاز می شوند
در کلاس درس خدا؛
آن هایی که ناله می کنند، رد می شوند؛
آن هایی که صبر می کنند، قبول می شوند؛
آن هایی که شکر می کنند، شاگرد ممتاز می شوند
آیت الله جوادی آملی: " نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی" معلوم میکند که درونِ ما نزدمان امانت است و برای ما نیست که حق داشته باشیم به او ظلم کنیم.
دل خانه خداست، به شیطان اجاره اش ندهید.
شرط زیارت آسمان، وداع با زمین است.
وقتی با خدا شروع نکنیم، با شیطان پایان می یابیم.
عاشق خدا باش، تا معشوق خلق باشی. فرشی، عرشی نمی شود.
سجده، قله عبادت ها است.
نمازگزاری که از دنیا دل نکنده است، مانند، خلبانی است که همیشه روی زمین زندگی می کند.
توپ دلت را به هر کس پاس نده.
عرفان، بلوغ روح است.
مزرعه دلتان را وجین کنید.
در دستور زبان عرفان، فعل این گونه صرف شود: من نیستم، تو نیستی، او هست.
وقتی پاها رفتن بشناسند، دستها نیازمند التماس نیستند.
اول هر کار بگو
"قربة الی الله"
همان الله که سنگش را به سینه می زنی!
اگر جرأت کردی انجامش بده...
محاسبه، جان را در حرکت کمکم قوی می کند و نورانیت دل می دهد. یعنی علاوه بر تسلطی که حاصل از استمرار در هر کاری هست، نوری در ما ایجاد می کند که منجر به آگاهی از وضعیت گذشته و فعلی مان و اسباب خیر و شر زندگی مان می شود. افرادی بوده اند که به خاطر محاسبه های دقیق و مداوم مثلا فهمیده اند که خواب ماندن سحرشان به خاطر دو لقمه بیشتر در شام خوردنشان بوده. و این در اصلاح و رشد ما بسیار موثر است.
آری کارهای کوچک ما آثار بزرگی می تواند داشته باشد اینگونه نیست که مثلا دلی را بشکنیم و تمام شود. بزرگترین اثر منفی کارهایمان به خودمان بر می گردد و همینطور اثر کارهای نیک مان: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» :اگر نیکى کنید به خود نیکى کردهاید، و اگر بدى کنید به خود بدى کرده اید( إسراء/ 7)
این افرادی که تقصیر خود را نمی پذیرند و همیشه طلبکارند به شدت سقوط می کنند.
دیگر اینکهفرد اهل محاسبه به توانایی های خود پی می برد.آیت الله جوادی آملی می فرمودند: در دوران طلبگی نشستم و فکر کردم من در چه زمینه ای توانایی بیشتر و نیاز بیشتری به فعالیت دارم. دیدم که علوم معقول( فلسفه، اخلاق و ... ) مناسب تر است. سپس برنامه خود را بر اساس آن بستم.
محاسبه باعث می شودمیزان رغبت و انگیزه هابفهمیم.
محاسبه علاوه بر اینهااز غفلت نیز جلوگیری می کندکه برخی مباحثش گذشت.
اگر انسان خدا را بشناسد، هر درسى که مىخواند، مىیابد که خداشناسى مىآموزد و اگر کسى خدا را نیافته
باشد
حتى اگر عرفان بخواند و بر توحید فلسفیدن داشته باشد، خدا را کنار نهاده و در پردهى غفلت فرو خفته است
|
از مرحوم آیة الله حاج شیخ مجتبى قزوینى خراسانى، نصایح و توصیه هاى متعددى به یادگار مانده است. یکى از مکتوبات جانبخشى که وى به فرزند ارجمند خود مرقوم داشته نوشتار ذیل است:
«بدان راه نجات و رسیدن به مقاصد عالیه تقوى و توسّل به ائمّه هدى خاصّه ولىّ عصر روحى و ارواح العالمین له الفداء مى باشد. مکرّر این دو کلمه را براى شما و آقایان طلاب توضیح داده ام.
1 ـ مواظبت و مراقبت کامل در فعل واجبات و ترک محرّمات باید داشته باشید.
2 ـ نماز توسّل به ولىّ عصر عجّل الله تعالى فرجه الشریف در خود مفاتیح صفحه 45 مطلق است و شرائطى ندارد، هر وقت مى شود خواند، مکرّر با توجّه تام بخوان، در هر امر مهمّى بخوان تا نتیجه بگیرى، من دقّ باباً و لَجّ ولج کسى که در خانه شخصى بزرگ را بکوبد و جدّیت کند داخل خواهد شد، و برخى از دعاهایى را که در مفاتیح و صحیفه سجّادیه است با حال و توجّه به معانى بخوان.
3 ـ این دو امر مهم را با سوره مبارکه یس ترک نکن، امیدوارم آخر الامر به سرّ این دستور برخورى و بفهمى...»
اگر برای هر علمی موضوعی است... علم همه انبیاء هم موضوعش انسان است ... تمام انبیاء موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشن انسان است، آمدهاند انسان را تربیت کنند، آمدهاند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی ما فوق الطبیعه، ما فوق الجبروت برسانند. به خود رسول اکرم (ص) خطاب است لکن خطابات قرآن آن هم که به خود رسول اکرم (ص) است غالبا عام است. «اقرأ باسم ربک» از اول که قرائت شروع میشود تعیین میفرماید که قرائت چه جور باید باشد، به اسم رب باید باشد. تمام قرائتهایی که تمام کلماتی که از اسم رب جدا باشد، شیطانی است.دو جنبه است: یک جنبه رحمانی ویک جنبه شیطانی.
شیطان چه می کند؟ فقط دعوت می کند این نفس است که بیچاره می کند دزد خانگی است.
اعتماد به نفس یک حرف غلطى است، مال ما نیست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در کارمان نیست. نفس چیست که بدان اعتماد کنیم؟ نفسى که هر لحظه در یک حالت متغیر است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!
به دلیل ویژگی های جوان و بحران هایی که او با آن مواجه است، ارتباط با جوان امری چندان ساده و آسان نیست . منظور از ارتباط سخن گفتن با او یا شنیدن سخن او نیست ؛ زیرا سخن گفتن همیشه نشانه ی ایجاد ارتباط نیست و چه بسا ارتباط یکسویه پدید آورد. به همین دلیل مراد ما از ارتباط، ارتباط بین الطرفینی ، مداوم ، تأثیر گذار و نتیجه بخش است که بدون شناخت دنیای جوان امکان ناپذیر است.
درک موقعیت جوان
مهمترین راهکار برای ارتباط با جوان، شناخت و درک و دریافت درست موقعیت اوست. ما همواره به کسی که مشکل ما را جدی نمی انگارد یا رفتار ما را توجیه ناپذیر می شمارد، می گوییم «اگر به جای من بودی چه می کردی ؟»
این به جای من بودن یعنی درک موقعیت من که درک موقعیت، خود باعث می شود، رفتارهای فرد را بهتر تحلیل و تبیین نماییم . جوان نیز در موقعیت خاصی زندگی می کند. اگر بخواهیم با جوان صمیمی و مرتبط باشیم و رفتارهای وی را غیر عقلانی قلمداد نکنیم و مدام بر او خرده نگیریم ، باید از دریچه ی دنیای او به قضایا بنگریم .
شناخت نیازهای جوان و برآوردن آن
جوان نیازهای متفاوتی دارد. هر یک از نیازهای او به یکی از حوزه های شخصیتی او مربوط می شود. اگر جوان به محبت احساس نیاز می کند، این نشانگر آن است که در حوزه شخصیتی دچار احساس خلأ می باشد. نیازهای عاطفی یکی از اساسی ترین نیازهای اوست. هر یک از ما اگر نتوانیم سایر نیازهای جوان را برآورده سازیم، دست کم می توانیم از نظر عاطفه او را از احساس خلأ رهایی بخشیم . در هر صورت شناخت نیاز جوان و در صورت امکان برآوردن آن نیازها می تواند به ایجاد ارتباط با او مۆثر باشد.
سخن گفتن با جوان
خیلی ها با شنیدن واژه ی ارتباط به یاد حرف زدن می افتند؛ یعنی ارتباط و سخن گفتن را با یکدیگر مترادف می یابند و یا آن دو را با هم تداعی می کنند. در حالی که حرف زدن تنها بخشی از ارتباط است و شاید کم اهمیت ترین بخش ارتباط به حساب آید.
حال که سخن گفتن و شنیدن در ایجاد ارتباط تأثیر گذارند، باید در نحوه ی حرف زدن ، نحوه ی شنیدن، انتخاب کلمات، موقعیت گفتاری و شنیداری ، علائق مخاطب و هر چیزی که شنیدن را خوشایند و گفتن را دلپذیر می سازد، دقت کرد.
بسیاری از والدین و معلمان در نحوه ی سخن گفتن دچار مشکل هستند و از این رو مخاطبانشان یعنی فرزندان و فراگیران یا علاقه ای به شنیدن ندارند و یا به گونه ای می شنوند که با خواست و رضایت آنان همگون نیست.
این موانع می تواند ما را از مسیر موفقیت دور کند:
۱ -پشت گوش اندازی
افرادی که علامت مزمن این «بـیـمـاری» در آنها دیده می شود، مایلند با این جملات توجیه کننده که «تمام کردنش کاری نخواهد داشت» و یا «نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است»، کارها و وظایف شان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند. اگر کاری در حد و اندازه قابلیت هایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکرشـده از انجام آن ممانعت به عمل آوردید، قطعا پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع شود. احساس می کنید که زمان در اختیار شماسـت، اما هنگامی کـه وقـت موعود نزدیک می شود، برای اتمام کار به سرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر بازخواهید ماند.
۲ -ترس از موفقیت
مانع اصلی دیگر برای رسیدن به پیروزی واهمه داشتن از موفقیت است. با اینکه چنین افرادی دقیقا می دانند که برای موفق شدن به چه چیزی نیاز دارنـد، امـا به دلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند. در نـظـر ایـشـان راه پـیـش رو، مـخـوف و رعـب آور است. نگرانی از آینده و همه مسایلی که در نهایت گریبانگیر او خواهد شد، منجر به فقدان بصیرت و بازماندن آنها می شود؛ مـخـاطرات ذاتـی روند تجارت، رام نشدنی به نظر خواهد رسید. تشخیص و حل این مشکل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازی است. فردی که از پذیرش مسوولیت هایی کــه موفقیـتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، بـا کمی هم محوری و اندکی صبر و شکیبایی می تواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد.
۳ -وسواس
افراد موفق دارای خصوصیتی مشترک هستند و آن قابـلیـت تمرکز بر اندیشه های بـزرگ است. برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشکل است چراکه خود را کاملا محدود و متعهد به انجام کارهای جزیی و کوچک می کنند. تلاش زیاد برای انجام کارهای جزیی زیان آور است چراکه زاویه دید را محدود خواهد کرد. اگر برای اتمام هر کار کوچکی مصر باقی بمانید، هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا کنید. این گونه افراد، سخت کوشی و تلاش زیاد را لازمه زندگی شان دانسته اما عزم و اراده خود را برای کاربرها و مصارف مفید به کار نمی بندند. تنظیم دقیق مهارت های مدیریـت زمـانـی در برطرف کردن این مشکل کمک فراوانی خواهد کرد.
۴ -احساس ناامنی
افراد ضعیف و سست بنیان به علت داشتن احساس ناامنی، در کارشان پیشرفتی حاصل نمی شود. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت این گونه انسان ها در بی میلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نیست؛ فقدان اطمیـنان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها می شود.
حالا سوال پیش میاد ملکه چه جوری به وجود میاد؟
نفس انسان که در ابتدای تولد ضعیف،بسیط و بی رنگ است، به مرور زمان، توانایی های مختلفی کسب می کند و درگذر ایام، صورت مشخصی می یابد. این توانمندی های ثابت نفس را «ملکه» نامیده اند. هر ملکه صفتی برای جان آدمی است که با اراده و اختیار او و بر اثر تکرار عمل، در طی زمان پدید آمده و پس از پیدایش، انجام عمل را سرعت و سهولت می بخشد.
ملکات نفس را می توان به چند گروه گسترده تقسیم کرد:
الف. پاره ای ملکات، «جسمانی» است و بیشتر در اعضای بدن ظهور و بروز دارد. به دست آوردن این مهارت ها «تربیت بدنی» است؛ مانند مهارت راه رفتن، شنا، سوارکاری و دیگر انواع ورزش های جسمی.
ب. برخی دیگر از ملکات، توانمندی های «ذهنی» هستند و به دست آوردن آنها «تربیت ذهن» به شمار می رود؛ مانند ملکه تمرکز، دقت، یادسپاری، یادآوری، سرعت انتقال، قدرت تجزیه و تحلیل و نقادی، تفکر، برنامه ریزی، وانواع ورزش های فکری.
ج. دسته دیگر ملکات، صفات «روحی» و «قلبی» انسان است که در کتب اخلاقی به آنها پرداخته شده است، ملکه فاضله شجاعت، سخاوت، حلم، تواضع، تسلط بر نفس، صلابت، جدیت و ملکه رذیله نفاق، مکر، ریا و قساوت از این قبیل اند. تحصیل ملکات فاضله اخلاقی «تربیت جان» و تلاش برای به دست آوردن قلب سلیم محسوب است.
د. ملکات پیچیده دیگری نیز وجود دارد که برآیند چندین توانایی مختلف در وجود آدمی است؛ برای مثال ملکه تندخوانی که محصول ترکیب توانایی چشم و تمرکز ذهن است. اکثر هنرها و حرفه ها، مانند گلدوزی، آشپزی، نجاری، آهنگری، خاتم کاری و... در این گروه جای می گیرند.
عرفان اسلامی دارای ابعاد مختلفی از جمله بعد معرفتی است که علم عرفان نظری عهده دار
بیان آن است. عارفان مسلمان به برکت سلوک و هدایت های شریعت، حقایق هستی را از راه قلب شهود نموده و آن را به زبان فنی و علم حصولی ترجمه کرده اند.
علم عرفان نظری، افزون بر آنکه نگاه هستی شناختی عارف را باز می تاباند، دارای کارکردهای ویژه ای در سنت فکری و فرهنگی ماست. از جمله کارکردهای آن، مددی است که به فلسفه می دهد؛ زیرا این دو علم از جهت قلمرو پژوهش هم افقند: فلسفه هستی شناسی عقلی است و عرفان نظری هستی شناسی شهودی. دل مشغولی هر دو فن حوزه های کلان هستی است.
سلام بر دوستان مجازیم
انشاالله اگر عمری باشه میرم اعتکاف.
همین جا میگم که توی ثوابش(اگه چیزی داشته باشه)همه ی شما ها شریکید.
البته یه نکته هم بگم بزرگی میگفت توی زندگی این کارو انجام بدید.چند وقت یک بار ثواب تمام اعمالتون رو هدیه کنید مثلا به شهدا بعد ثواب همون هدیه رو بدید به علما بعد ثواب اون رو بدید به اهل بیت یا... .
حالا من تمام ثواب کارای خوبم رو(در تمام عمر) به شما دوستای عزیز شیعم هدیه میکنم و ثواب اون رو به...
امیدوارم بتونم حق اعتکاف رو ضایع نکنم.
برام دعا کنید.