بنده تا جایی پیش میرود که خدا چشم او میشود.
در حدیث قدسی آمده و امام هم از حدیث قدسی نقل میکند:
« ما تقرب إلیّ عبدی بشیء أحبّ إلیَّ ممّا افترضتُ علیه و ما یزال عبدی یتقرب إلیّ بالنوافل حتیّ أحبّه، فإذا أحببته کنت سمعَه الذی یسمع به، و بصره الذی یُبصر به، و یده التی یبطش بها، و رجله التی یمشی بها و إن سألنی لأعطینّه و لان استعاذنی لأعیذنه ». بخاری، 8/131 ( باب ما جاء فی الزکاة )؛ این حدیث نیز در کافی، 2/352 با مختصر اختلافی نقل شده است.
هیچ بندهای به وسیله کاری، نسبت به من تقرب نجسته که محبوب تر از انجام فرایض بوده باشد، آنگاه فرمود: بندهی من با گزاردن نماز های نافله آنچنان به من نزدیک می شود که او را دوست می دارم، وقتی او محبوب من شد، من گوش او می شوم که با آن می شنود، و چشم او می شوم که با آن می بیند، و دست او می شوم که با آن حمله می کند، و پای او می گردم که با آن گام بر می دارد، هر گاه مرا بخواند اجابت می کنم و اگر به من پناه آورد، پناهش میدهم.
+عبودیت وبندگی دردرگاه خداوند موجب میشود تا بنده به مقامی برسد که فنای محض شود و نور خداوند دروجود او جلوه گر شود به گونه ای که مظهر اسما وصفات الهی شود و همان گونه که آیینه عکس روبروی خود را نشان میدهد و خودش دیده نمیشود بنده ای که به این مقام برسد نیز تنها حکایت انوار الهی را میکند و صاحب ولایت تکوینی میشود.