نگارنده: سید احمد کربلایی
مخاطب: یکی از دوستان نزدیک
زنده باد حضرت دوست و مرده باد هر چه غیر اوست؛...
فدای حقیقت شوم که از او خبر نداری! دستورالعمل آن است که از خود و خود رأیی دست برداری، جان من به لب آمد از گفتن این که راه نجات و خلاص در استغراق ذکر الهی و تفکر در معرفت نفس و خودشناسی است و ذکر و فکر خود راهنمای تو خواهد شد. «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء»
«دوائک فیک و لا تبصر و دائک منک و لا تشعر»
«درد تو در درون خود توست و نمیبینی و داروی تو هم نزد خود تو است و درک نمیکنی»
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
جناب عالی در همه چیز اهتمام دارید مگر در همین یک کلمه، پس حالا که چنین است:
تو و تسبیح و مصلی و ره زهــــــد و ورع
من و میخانه و ناقوس و ره دیر و کنشت
باری جناب حاج میرزا؛ ان شاء الله از آب و گل بیرون آمده است و رشته معرفت نفس به دست آورده و آقا میرزا هم ماشاء الله خوب مشغول است به حسب ظاهر، امید پیش آمد به زودی ان اشاء الله در او هست. باری نوشته بودی در تضرع و ابتهال هم چیزی بنویس تا نوشتجات ناقص نماند. نمیدانم بر این حرف خنده کنم یا گریه. ای کاش بر دل مبارکت زده میشد و نوشته میشد و الا بر کاغذ خیلی زدهاند و نوشتهاند.
فدایت، این مسأله و باقی مسائل راه آخرت آموختنی نیست. بلکه نوشیدنی است، تضرع و ابتهال از درد و سوز دل برمیخیزد، درد پیدا کن. آن خود تضرع و ابتهال میآورد.
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
هرگز شنیده شده که زنِ بچه مرده را گریه تعلیم کنند؟...
اگر کسی خود را فعلاً و حقیقتاً در جهنم دید، محتاج به آموختن تضرع نخواهد بود:
«هُم و النّارُ کَمن قد رآها فَهُم مُعَّذبون»
«پرهیزگاران نسبت به عذاب جهنم چنانند که گویا آن را میبینند که اهل آن در آن عذاب میشوند»
پیامها و نکتهها:
1- پای در راه سلوک نهادن چیزی است و خبر از سالکان و مقامات داشتن امری دیگر. چند شعر عرفانی دانستن، آه کشیدن و ابرو درهم کشیدن و روی ترش کردن و از مراحل و مقامات عرفان داد سخن دادن، سیر الی الله نیست. سالک کسی است که قدم در راه نهاده خودی را انداخته رو به خدا کرده است و به خود و درمان اندرون خود مشغول است.
2- آنچه ابلیس را از درگاه الهی راند، خودبینی او بود، خودبینی همان گونه که مانع سلوک الی الله است مانع و ترقی و پیشرفت فردی و اجتماعی انسان است و او را از ارتباط و تعامل یا هم نوعان خود باز میدارد. او را از همه بیزار میکند و همه را نیز از او متنفر میگرداند.
منبع نامه:
آیت الله بید آبادی، تذکرة المتقین، قم، نهاوندی، 1380، صص 187-185.