مرحوم آیت الله محمد بهاری :
همچنانکه اگر کسی سمّی خورده باشد اگر طالب صحّت بدنش است لازم است بر او فوری دست و پایی کند و آن سّم را بقیء و غیره خارج نماید از بدن خود اگر مسامحه کرد اورا هلاک خواهد کرد دفعة ً و سمومات معاصی ایضاً چنین است اگر مسامحه از توبه شود بسا میشود فوراً می میرد و ختم به شرّ می گردد نعوذ بالله ، جمیع انبیاء و اولیاء عمده ترسشان در دار دنیا از سوء خاتمه بوده باری فالبدار البدار یا اخوان الحقیقه و خلّان الطریقه الی التوبة الرقیقه الانیقه قبل ان یعمل سموم الذنوب بروح الایمان فلا ینفع بعده الاحتماء و ینقطع عنه تدابیرالاطباء و یعجر عن التاثیر نصح العلماء و تکونوا من مصادیق قوله تعالی و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون .
شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان اینگونه نقل میشود که :
در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه میشوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان میگوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی میگوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما میآیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی میآید و میگوید چه کار دارید؟
امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیهالسلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟
حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول میدهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟
امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان میبارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمیتوانم چنین قولی به شما بدهم.
حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمیتوانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد میدهم و آن این که:
بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» میخوانی.
و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را میگویی.
و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را میخوانی.
و بعد سه بار صلوات میگویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد
و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛ را میخوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.
(سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را میکند، خداوند فرمان خود را به انجام میرساند، و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.)
منبع: سایت معاونت تهذیب حوزه
مرحوممطهّریدر مراجعتاز اینملاقات ها بسیار مشعوفبودند، و می فرمودند: در یکبار کهخدمت شانبودماز منپرسیدند: نماز را چگونهمی خوانی؟ عرضکردم: کاملاً توجّهبهمعانی کلماتو جملاتآندارم!
فرمودند: پسکِیْ نماز می خوانی؟! در نماز توجّهاتبهخدا باشد و بس! توجّهبهمعانیمکن!
انصافاً اینجمله ی ایشانحاویاسرار و دقائقیاست، و حقّ مطلبهمین طور استکهافادهفرمودهاند.
چرا که در نماز اگر انسانمتوجّهمعانینماز شود کهمثلاً إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ بهمعنیآن استکه: منفقطتو را عبادتمی کنمو از تو استعانتمیطلبم، ذهنو فکر نمازگزار بدینحقیقتمتوجّهبودهو از توجّه کاملبهخدا غافلاست؛ در حالی کهباید توجّهصد در صد بهسویخدا باشد و مخاطبفقطخدا باشد، و در این صورتدیگر توجّهبهمعنینیستمگر بهنحوه ی آلیو مِرآتی، همچنان کهدر نماز نباید انسانتوجّهبهالفاظو عباراتآنداشتهباشد مگر توجّهآلیو مِرآتی. زیرا اگر توجّهبهالفاظنماز از صحّتادا کردنو تجوید آنو أداءِ از مخارجآنشود، دیگر آننماز، نماز نیست؛ نهتوجّهبهخداستو نهتوجّهبهمعنی.
ولیاگر توجّهبهخدا شود و انساندر خطابو مکالمهاشبا خدا لحظهایفرود نیاید، نهفکر الفاظنماز را بنماید و نهفکر معانیآن را، در این صورتتمامالفاظخود به خود بهنحو آلیو مِرآتییعنیبا نظر غیر استقلالیآمدهو بهدنبال، جمیعمعانینیز بهطریقآلیو مِرآتینهبا نظر استقلالیآمدهو همهبهنحو صحیحو مطلوبأدا شدهاستبدونآن کهدر توجّهتامّ بهخداوند و حضور قلبخللیوارد آید.
مثلاً در همینمکالماتو گفتگوهائیکهما شبانهروز با همداریم، و در سخنرانی ها و خطابهها و مراجعاتو فصلخصومت ها و سائر اموریکهدر آنها عنوانتخاطبو گفتگو است، تمامتوجّهما بهشخصمخاطباستنهبهخطاب . آنچهدر خطاباز مغز و اندیشه ی انسانبر زبانجاریمی شود همهاشدرستو صحیحاست، بدوناین کهما توجّهبهصحّتآنها داشتهباشیم؛ و اگر یکلحظهتوجّه مانرا بهعباراتو مطالبیکهردّ و بدلمیشود منعطفسازیم، اصلتوجّهبهخطاباز میانمی رود و در آنلحظهدیگر مخاطبیوجود ندارد.
بزرگانفرمودهاند : جمعمیاندو لحاظاستقلالیو آلینمیشود. اگر لحاظ ماندر نمازها مستقلاًّ بهخدا باشد حتماً بهالفاظو معانیآنها باید آلیو غیر استقلالیو تَبَعیباشد؛ و اگر لحاظ مانرا بهالفاظنماز و یا معانیآنمستقلاّ بدوزیم، قهراً و اضطراراً باید توجّه مانبهخدا تبعیو ضمنیباشد نهاستقلالی.
منوقتیبا شما سخنمی گویمو مثلاً می گویم: آقا شما امروز مسافرتنکنید، و در حرمامامرضا بمانید! صد در صد توجّهمبهشما و حقیقتشماست. اینرا نظر استقلالینامند. و البتّهاینمعانیبدونغلطدر ذهنمنمیآید و ذهنمنالفاظیرا متناسببا آنمعانیاستخداممی کند و بر زبانجاری میسازد، و بدونهیچخطائیمُسَلسَلاً اینمعانیو الفاظاستخدامشدهو بهشما برایابراز و اظهار آنمقصود منتقلمی گردد. امّا اگر بخواهممعنیامروز مسافرتنکنید را در ذهنبیاورمو یا الفاظآنرا به خصوصهتصوّر نمایم، دیگر مخاطببودنشما از میانمی رود و استقلالخود را از دستمی دهد؛ مگر ضمنیو تبعیو آلیو مرآتی.
در نماز کهاهمّ امور استباید انساندر حضور قلببهخدا منقطعباشد و هیچخاطرهایو اندیشهایاز ذهنعبور نکند، و اینفقطدر صورتیامکانپذیر استکهجملاتو عباراتنماز کهطبعاً حاویمعانیخود میباشند بدوناندکتوجّهبهخود آنها در ذهنبیاید و بر زبانجاریشود. در این صورتنماز، نماز است. یعنیمخاطبخداست؛ حضور قلببا خداست.
و گرنهحضور قلببا الفاظو یا با معانیاست؛ و خداوند علیّ أعلیمهجور گردیده، و فقطبهنظر ضمنیکهدر حقیقتنظر نیستبهاو ملاحظهشدهاست.
باری، مرحومحاجسیّد هاشمهمبهمرحوممطهّریعلاقمند شدهبودند؛ و در سفر اخیر حقیر بهشامکهحضرتآقا هم بدانجا برایزیارتمشرّفبودند، و اینسفر پساز شهادتآنمرحومبود، برایاینضایعهمتأسّفبودند. رَحِمَ اللهُ الْغابِرینَ، و ألحَقَ الباقینَ بِهِمإنْ شاءَ اللَهُ تَعالَی.
روح مجرّد ، ص 161
ابوبصیر رحمه الله مى گوید:
در کوفه بودم ، به یکى از بانوان درس قرائت قرآن مى آموختم . روزى در یک موردى با او شوخى کردم !
مدت ها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم . آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود:
- کسى که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او بر مى گرداند، این چه سخنى بود که به آن زن گفتى ؟
از شدت شرم ، سرم را پایین انداخته و توبه نمودم .
امام باقر علیه السلام فرمود: مراقب باش که تکرار نکنى .
بحارالانوار جلد 46 صفحه 247
گفته اند که : یکى از پیامبران ، به درگاه پروردگار راز و نیاز کرد و گفت : پروردگارا! چگونه به تو راه یابم ؟ پروردگار، به او وحى فرستاد که : ترک خویش کن ! و سوى من آی !
کشکول شیخ بهایی
حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی:
در یکی از ماههای مبارک رمضان بود که موضوعی را خدمت ایشان عرض کردم.با ایشان تا کنار ماشین قدم میزدم. ایشان فرمودند که این کار را انجام بده، اینطوری انجام بده، آنطوری انجام بده، داشتند توصیه میکردند. من عرض کردم: آقا، خیلی وقت تنگ است؛ اینقدر فرصت نیست. ایشان فرمودند:«چرا وقت تنگ است»؟ گفتم: من صبح میروم سر کار و مسؤولیّت اداری دارم، بعد از ظهر که برمیگردم افطاری میخوریم و بعد هم خودم را برای اینکه خدمت شما برسم، آماده میکنم. بعد تا برسم خانه، ساعت دوازده میشود، تا آماده خواب بشوم، خلاصه من چهار ساعت میخوابم. ایشان فرمودند: «چهار ساعت میخوابی»؟ گفتم: حاج آقا! پس چقدر بخوابم؟ ایشان گفتند: «آقا! جدّاً چهار ساعت میخوابی»؟ من یک شیطنتی کردم گفتم: شما چقدر میخوابید؟ من امیدوارم آنهایی که میشنوند به دقّت بشنوند و باور کنند. ایشان فرمودند: «چهل و پنج دقیقه». من مغلطه کردم و گفتم: حاج آقا! بعد از نماز صبح، چهل و پنج دقیقه؟ فرمودند: «نخیر؛ مغلطه نکن پسر! چهل و پنج دقیقه».
حضرت آیت الله خامنه ای:
به اعتقاد من این جوان از جوان انقلابى اوّلِ انقلاب شأنش بالاتر است. چرا؟ چون آنروز اوّلاً آن انقلابِ با آن عظمت و پرهیجان اتفّاق افتاده بود؛ ثانیاً آنروز اینترنت نبود، ماهواره نبود، این همه تبلیغات گوناگون نبود، این جوان در معرض این همه آسیب نبود، جوان امروز در معرض این همه آسیبها است؛ اینترنت جلوى او است، این همه تلاش دارد میشود براى اینکه این جوان را منحرف کنند، [امّا] این جوان متدیّن باقى میمانَد؛ نمازخوان است، به نماز اهمّیّت میدهد، نمازِ شب میخواند، نافله میخواند، در مراسم مهّم دینى شرکت میکند، پاى انقلاب مىایستد، شعارهاى از دل برآمده میدهد؛ اینها چیزهاى مهمّى است. نسل امروزِ انقلاب، به نظر ما یکى از افتخارات بزرگ است. این یک واقعیّتى است، باید این را دید.
دیدار مجلس خبرگان15.12.92
حکیمی می فرمودند:
تفویض یک مرحله بالا تر از توکله!
حکیمی میفرمود:
برادر عزیزم!
خواهر جان!
کار با حرف درست نمی شودا!
کار با التماس دعا حل نمیشودا!
گمان نکنی من مسجد میرم,چهار رکعت نماز میخوانم ,مشهدی میرم ,کربلایی میرم ,خدا هم که ارحم الراحمین همه رو میامرزه میرم بهشت!
نه نه!
خدا ارحم الراحمین است در جایش اشد المعاقبین هم هست با این حرفا خودتو گول نزن!
این همه تو قرآن داریم یا ایهاالذین امنوا.خدا به مومنین میگه گناه نکن به مومنین میگه غیبت نکن حرام نخور و... به کفار که نمیگه.یعنی اگه تو مومن گناه کنی عذاب داره ها!
بله تا حالا فکر کردی ما چقدر گناه میکنیم که خودمان متوجه نمیشیم؟و اصلا نمیدانیم کار ما گناه است.
آقا جان باید از جان مایه بگذاری!سخت است بله!
اما شما برای بدست اوردن چیز باارزش باید خرج کنی!طلا را مجانی به تو نمیدهند.میخواهی به تو علم لدنی بدهند؟میخواهی چشمت باز شود؟گوشت بشنود؟
باید قیمتش را بپردازی.
حضرت علامه قریب به این مضامین میفرماید که:
جان به لب رسد تا جام به لب رسد
چه کرده؟!
حتی پستهایی
که برای حسین است
نظرات بیشتری دارد.
.........................
طالب
«اگرخواستی صدقه بدهی، همینطوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا علیهالسلام برای سلامتی آقا امام زمانعجاللهتعالیفرجهالشریف بده. برای دو معصوم است، دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد. ممکن نیست که خداوند این صدقه را رد کند. تو هم اینجا واسطهگریات را میکنی. تو واسطهای و همین حق واسطهگری است که اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی.
مگر می شود ما دین را از ریاضیات جدا بدانیم ؟ حدیث شریفی است در کافی که امام صادق به یکی از اصحاب فرمودند که فلانی « اشیاء همه به هندسه آفریده شده اند » فرمود هندسه یعنی چه امام فرمودند یعنی مقدار واندازه . عالم همه به اندازه است تمام کلمات تمام ذرات هرچه هست همه به قدر وبه اندازه آفریده شده است . و مرحوم علامه شعرانی در مورد میرزا حبیب الله ذوالفنون می فرمودند : سوالات ریاضی از گوشه وکنار واطراف واکناف فرستاده می شد و ایشان جواب می داد در مخرو طات در هندسه های فضایی و مسائل بسیار مشکل در حوزه ها این طور نیست که ریاضیات نباشد البته نه به آن صورت که در متقدمین بوده بوده اما به کلی منقطع نشده و امید واریم ان شاء الله دوباره نضج بگیرد و پیش برود .
خدی سبحان در چند جای قرآن کریم خود را به علم شریف حساب متصف فرموده است مانند «انّ الله سریع الحساب » آری صنع احسن عالم کیانی و نظم اتم نظام ربّانی بر اساس استوار حساب و اندازه است . تار وپود فعل حق تعای شأنه حساب واندازه است که در متن خلقت عالم وآدم پیاده شده است و خلاصه اینکه مبنای کلمات کتاب تکوینی و تدوینی نظام هستی مبتنی بر اساس استوار ریاضیات است . علم به قوانین حسابی و قواعد مسایل عددی در تقویت نفس انسانی از اعاظم وسائل است .به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر وقلم وبیان تأثیری به سزا دارد .
حکما وفلاسفه بزرگ گفته اند : برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد آری علوم ریاضی برای حکیم مثابت مسطره برای خطاط است .همچنان که مسطره ؛ مشّاق را از کجی وبی نظمی در کتابت حروف و انحراف سطور حافظ است ؛علوم ریاضی نیز فکر را از خطا و اعوجاج وانحراف باز می دارند و به آن استقامت و اعتدال می دهند .
انسانهای ورزیده در علوم ریاضی ؛ صاحب رأی صائب و نظری ثاقب و کم گوی وگزیده گوی و دیر گوی و نکو گوی می شوندمثلاً عبارات خواجه طوسی به فارسی وعربی ؛ چنان سخت بنیاد و استوار است که گویی به جای مرکّب ؛ سرب مزاب به کار برده است.
محصلین علوم دینی نیز احتیاج مبرم به تحصیل ریاضیات از هندسه و حساب وهیأت دارند .اکثر کارهای بشر دیروزی وامروزی مبتنی بر ریاضیات است . این علوم ریاضی است که اساس نظام اجتماع بشری است.
منبع : کتاب گفتگو با علامه حسن زاده صفحات ۳۳و۱۷۴-176
سلام علیکم
در موسیقی دو مسأله مطرح است:
۱- اثر خاص یک موسیقی
۲- اثر عمومی رواج موسیقی در یک جامعه
از جهت اول ظاهرا میان اهل الله مسلم است که برخی از موسیقیها موجب قرب به خدا و کنده شده دل از عالم کثرت است و لذا عارفانی که از جهت فقهی موسیقی را حلال میدانستند مجلس سماع داشتند و قوالی را میآوردند و میخواند و مطربی مینواخت و در این میان یاد خدا و آخرت را در دل زنده میکردند.
نکتهای که در این باب بسیار مهم است آنست که این موسیقی به حسب شنونده ونوع موسیقی اقسامی پیدا میکند و لذا امثال ملای رومی رضوان الله علیه نیز که به سماع میپرداختند سماع را برای عاشقان خداوند حلال و برای دیگران حرام میدانستند (رک: رساله سپهسالار، ص۵۶) و از هر موسیقی و سبکی هم استفاده نمینمودند بلکه نوع خواندن و موسیقی باید تحت نظر خود پیر میبود.
و لذا چه بسا موسیقی ای که به گمان مفید باشد و در حقیقت موجب غفلت باشد یا نوعی سبکی برای نفس بیاورد که برای حال سلوکی شخص مضر باشد که تشخیص آن برای امثال ما غیرممکن است.
کلا تنوع اقسام موسیقی و آثار آن در قبض و بسط روحی به گونه ایست که اگر در تحت نظر انسان راه رفته و خبیر نباشد مانند استفاده از قرصهای گوناگون با آثار متضاد است که ضررش بیش از نفع آن میباشد. همانطور که بزرگان میگویند استفاده از اذکار در راه خدا باید با اذن استاد باشد و نمیتوان سر خود ذکر گفت استفاده از موسیقی نیز بر فرض حلال بودن بدون نظر استاد چنین است. (مستحضرید که علمای پزشکی نیز از نظر تاثیر موسیقی بر اعصاب چنین سخنانی دارند.)
اما از جهت دوم که مصلحت عامه موسیقی باشد، تشخیص این امر از عقول ناقص ما خارج است و باید در این باب به شرع مقدس مراجعه کرد.
مرحوم حضرت علامه طهرانی قدس سره موسیقی را به همه انواع آن حرام میدانستند و میفرموده اند چون تشخیص موسیقی نافع از موسیقی ضار برای افراد عادی ممکن نیست لذا شارع مقدس باب آن را به طور کل بسته است و نخواسته افراد از این راه به طرف خداوند نزدیک شوند و آن را حرام فرموده است.
نکته بسیار مهمی که از ایشان منقول است و واقعا جای تامل دارد آنست که میفرمودهاند در عصر معصومین انواع موسیقی سنتی و غیر سنتی و مطرب و غیرمطرب رواج داشته است (که با ملاحظه کتبی چون اغانی میتوان دائره آن را مشاهده کرد) و اهل بیت علیهم السلام از همه برای رساندن سالکین به مقام کمال دلسوز تر بودند ولی در تمام دوران حضور ۲۷۰ ساله معصومین هیچگاه هیچ کس را تشویق به استفاده از موسیقی ننمودند و نه به نی و نه به تار یا سنتور یا هر نوع موسیقی لطیفی برای ایجاد توجه و زنده کردن عشق خدا در دل و انصراف از عالم طبع تشویق ننمودند. اگر باور داریم که اهل بیت ارواحنا فداهم از همه عالم تر و از همه دلسوزترند باید بفهمیم این راه مفاسدی دارد که نباید از آن طریق سلوک نمود که اگر خیری در آن بود آن بزرگواران ما را به آن دلالت میکردند. و آنها تشویق که نکرده اند بلکه به همه طرق نهی فرموده اند و لذا حرمت موسیقی از مسلمات فقه شیعه تا سه دهه قبل از این بود.
حضرت آیتالله حاج سید محمد صادق حسینی مدظله سالها پیش در درس مطلبی فرمودند که مضمونش این بود: یک بار در مسیر صدای موسیقی ای بسیار لطیف به گوشم خورد و بسیار متحول شدم و عشق خدا در دلم زنده شد. وقتی خدمت مرحوم علامه رسیدم این مطلب را عرض کردم فرمودند بله برخی از اقسام موسیقی چنین است ولی این مسیر به جهت مفاسد عمومی ای که دارد مبغوض شارع است و انسان نباید برای تقرب به خداوند از مسیر که مبغوض محبوب حقیقی (یعنی خداوند متعال ) است استفاده نماید.
علی ای حال از کنار سیره اهل بیت علیهم السلام در ترک این روش در طول ۲۷۰ سال نمیتوان گذشت و جمع نمودن میان عشق به آن بزرگواران با استفاده از روشی که آنها نمیپسندیدهاند مشکل است.
این مورد یکی از نمونه های تفاوت میان مسیر اهل بیت علیهم السلام که مسیر کامل و جامع است و آثار یک عمل را در افق همه زمانها و همه مکانها میبینند با مسیر بزرگانی چون ملای رومی است که این جامعیت را نداشته و نظرشان در حسن و قبح اعمال فقط بر حال خود و اطرافیان است و نمیتوانستند آثار این عمل را در افق زمان و مکان فراتر از خود مشاهده نمایند.
البته در موارد دیگر عرض شده است که این نقص ملای رومی نقص در طریق است نه در نتیجه و به واسطه اخلاصی که داشته اند خداوند ایشان را به مقام کمال رسانده است.
این خلاصه آنچه بود که حقیر(حاج شیخ محمدحسن وکیلی) در این باب از کلمات بزرگان فهمیده ام.
الهى خانه کجا و صاحب خانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى. آن براى دولتمند است و این براى درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را. آن ترک مال کند و این ترک جان. سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یک بار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق کند و این سیر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نبود. آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانى نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن مُحرِم می شود و این مَحرَم. آن لباس احرام می پوشد و این از خود عارى می شود. آن لبّیک مى گوید و این لبّیک می شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد.
الهی به حقّ خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده
الهی راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر
الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم
الهی خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر
الهی آن خواهم که هیچ نخواهم
در جواب سوال شب اول قبر چه می خواهی بگویی؟
فکر کردی همین که پرسید میگویی الله جل جلاله.
نه!نه!اشتباه نکن!
اونجا نمیشه دروغ بگی دروغ اونجا معنی نداره.نمیتونی هیچ حرفی بزنی.
اگه این دنیا واقعا برای هر کاری گفتی الله جل جلاله ربی اونجا هم میگی و گرنه...
اگه موقع نگاه کردن گفتی الله جل جلاله ربی.پس نگاه نمیکنم.
اگه موقع ربا گرفتن گفتی الله جل جلاله ربی.پس نمیگیرم.
اگه موقع وبگردی گفتی الله جل جلاله ربی.پس نمیرم.
اگه....
موقع جواب دادن به ملک هم میگویی الله جل جلاله ربی وگرنه ....
برداشت هایی از سخنرانی حضرت استاد آذری:
بزرگان بدنبال این بودند که مسلمان بمیرند.در وصیت حضرت ابراهیم به یعقوب هم هست که پسرم مراقب باش جز مسلمان نمیری.این خیلی مهم است که لحظه مرگ مسلمان باشی.
ابوی (پدر ایشان از علما بودند) میگفت ما لحظه ی احتضار و اخر عمر بالای سر بزرگانی بودیم در آن لحظه ازشان درخواست و توصیه و... میخواستیم.آنها فقط میگفتند که بروید دعا کنید که مسلمان بمیریم.
حال انسانها چگونه میمیرند؟
همانطور که زندگی کردی میمیری.اگر مسلم زندگی کردی.مسلم میمیری و در قیامت مسلمی.(مسلم یعنی تسلیم محض)
هر لحظه ممکن است ملک الموت بیاید.چه میکنی؟اگه الان که داری غیبت میکنی بیاد مسلم نمیردی ها!اگه داری نگاه بد میکنی ملک بیاد مسلم نمردی ها!و...
اونوقت میخوای چه کنی؟!پشیمانی سودی نداره ها؟
هروقت خواستی گناه کنی بگو شاید همین الان بمیرم.اگه بمیرم مسلم نبودما!