طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

بنشین و نظاره کن تنهاییم را...
برنمی تابم...
راهی ندارم جز...
پس...
دعایم کن.

+دل نگارهایم بر اساس دریافت ها , درک مطالب خوانده شده ی کتب , شنیده ها و... است.
بنابراین احتمال خطا در انها وجود داره.ممنون میشم اگه اشتباهی دید تذکر بدید.
به امید خدا بقیه مطالب با سند و مدرک ارائه می شوند.



Reba.ir

آخرین مطالب

pic position

pic position

پیوندها

تقویت معنویت و روحانیت درونی

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ
متن نامه:
و اما (به جهت)تقویت روحانیت ( استاد علامه شعرانی می­فرمودند)­ : اولا دائما باید همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانیا تا مى­تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح (=بال) سیر آسمان معرفت است. در ذکر، عمده سفارش اذکار صبح و شام اهمّ آنها که در اخبار وارد شده، و اهمّ تعقیبات صلوات و عمده­تر ذکر وقت خواب که در اخبار مأثور[1] است، لاسیما (به­خصوص) متطهرا (با وضو) در حال ذکر به خواب رود. و شب خیزى مى­فرمودند زمستان­ها سه ساعت ، تابستان­ها یک ساعت و نیم . و مى­فرمودند که در سجده ذکر یونسیه[2] یعنى در مداومت آن که شبانه روزى ترک نشود، هر چه زیادتر توانست اثرش زیادتر است، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است؛ خیلى اثرها دیده ام.
  بنده خود هم تجربه کرده­ام چند نفر هم مدعى تجربه­اند. یکى هم قرآن که خوانده مى­شود به قصد هدیه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود.[3] 
 
 
نکته­ها و پیام­ها:
1-  ذکر از شرایط و مقارنات اصلی سیر الی­الله است که سالک به وسیله آن هماره به یاد محبوب واقعی خواهد بود.
2-  زبان از اعضاء اصلی بدن است و به وسیله آن گناهان زیادی صورت می­گیرد لذا مراقبت از آن و عادت دادنش به طاعت الهی و نیز باز داشتنش از گناه عامل بسیار مهمی در سلوک معنوی است. 
3-   همان­گونه که تمامی اعضاء بدن در سیر و سلوک باید سهیم و دخیل باشند، زبان نیز چنین است و باید دائما معطر به عطر یار باشد تا دیگر اعضاء را نیز به حالت عبادت در آورد. 
4-  برای سیر الی الله اولین مرحله نیل به نفس سرزنش­گر است،  سرزنش و ملامت از کوتاهی در وصول به مقصود عاملی مهم در حرکت دوباره و برداشتن گامی دیگر است.  



[1] - اخبار ماثور همان روایات نقل شده از ائمه اطهار (علیهم­السلام) است.
[2] - مراد از ذکر یونسیه فرازی از آیه شریفه 87 سوره انبیاء است که می­فرماید: ْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ
[3]  -منبع داستان: در آسمان معرفت: تذکره اوحدی از عالمان ربانی:علامه حسن حسن زاده آملی، به اهتمام محمد بدیعی، قم، تشیع ، ص 109، 108.

 منبع سایت پژوهه

۹۳/۰۲/۰۳ موافقین ۷ مخالفین ۰

نظرات  (۱۰)

۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۳۸ فدیناه بذبح عظیم
ممنون بابت این مطلب مفید...

۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۴۵ علی اکبر مجنون الحسین جان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم....
تقدیم به شما گرامییان
از سوی حسینیه ی ققنوس کربلا
خوشبخت باشیدوشیرین کام ان شاالله و از یاران مولایمان اباصالح المهدی ارواحناله لک الفدا
دل مولاجانمان را با خوشبختی و مهربانی خویش با خانواده و وفاداری به همسر و اهل خود شاد کنید
برای خوشبختی همدیگر بسیار دعا کنید.
رضای مولایمان رضای خداست!
امیداست آن سرورعالم؛از همه ی ما در این صبح جمعه ی الهی راضی شود.
امیدوارم هرگز یک تار موی از سر مَحْرَمِتان به نامحرمان دنیا نفروشید.
حلال خدا را حرام نکنید و حرام خدا را حلال نشمارید....
آمین یارب العالمین
زندگی به سبک شهدا!!!
 «می‌برم با خانم و بچه‌ها بخوریم»
جعبه شیرینی رو جلو بردم و تعارف کردم. یکی برداشت و گفت: می‌توانم یکی دیگر هم بردارم؟
گفتم : البته این حرفا چیه؟ سید یک شیرینی دیگر هم برداشت.
هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی تعارفش می‌کردند، بر می‌داشت اما نمی‌خورد. می‌گفت: «می‌برم تا با خانم و بچه‌ها با هم بخوریم.»
به ما هم توصیه می‌کرد که این خیلی موثر است آدم شیرینی‌های زندگی‌اش را با خانواده‌اش تقسیم کند.
شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می‌خواند.
پی نوشت:
برداشتی از کتاب مجموعه خاطرات شهیدسید مرتضی  آوینی
التماس دعای عهد وفرج مولایمان را فراموش نکنیم.....
۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۶ فدایی یوسف فاطمه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم...
استفاده کردیم از این مطلب زیبا ی شما...
ان شاالله توفیق داشته باشیم...
التماس دعای فرج
۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۵۰ علی اکبر مجنون الحسین جان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دارم محضر همه ی بزرگواران و یاران حسینیه ی ققنوس کربلا
هدیه ای تقدیم به محضرتان ؛ان شاالله که در نشرش کوشا باشید....
در هرکجا هستید !
اگر مدیر هستید!
اگر مربی و معلم واستاد و حاج فلانی و ورزشکار ونویسنده و شاعر و هر کسب و کار را دارید....
اگر بنده ی خدا  هستید!
اگر خود را خادم و پای رکاب مولایمان حجت خدا می دانید!
خواهشمندم برای رضای خدا این روایت تاثیر گذاررا چاپ کنید وبه دست همه جامعه برسانید!
جامعه ای که خالی از فرمان حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا باشد وکسی به فرامین آن بزرگواران
توجه واقعی نداشته باشد!به انحطاط و خودپرستی ها و گناهان بزرگ خواهد پیوست!
با توجه به باطن فرمایشات حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا،باید مولایمان امام زمان ارواحناله لک الفدا را یاری نمائیم.ان شاالله

****(هرگز کسى را کوچک نشماریم !!!!)****

على بن یقطین از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسى بن جعفر (ع) و وزیر مقتدر هارون الرشید بود. روزى ابراهیم جمال (ساربان ) خواست به حضور وى برسد. على بن یقطین اجازه نداد. در همان سال على بن یقطین براى زیارت خانه خدا به سوى مکه حرکت کرد و خواست در مدینه خدمت موسى بن جعفر(ع) برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد.

روز دوم محضر امام(ع) رسید. عرض کرد: آقا! تقصیر من چیست که اجازه دیدار نمى دهى ؟

حضرت فرمود: به تو اجازه ملاقات ندادم ، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اینکه او ساربان و تو وزیر هستى اجازه ملاقات ندادى . خداوند حج تو را قبول نمى کند مگر اینکه ابراهیم را از خود، راضى کنى .

مى گوید عرض کردم : مولاى من ! ابراهیم را چگونه ملاقات کنم در حالیکه من در مدینه ام و او در کوفه است . امام(ع) فرمود:  هنگامى که شب فرا رسید، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسى از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا شترى زین کرده و آماده خواهى دید. سوار بر آن مى شوى و تو را به کوفه مى رساند.

على بن یقطین به قبرستان بقیع رفت . سوار بر آن شتر شد. طولى نکشید در کوفه مقابل در خانه ابراهیم پیاده شد. درب خانه را کوبیده و گفت :  من على بن یقطین هستم .
ابراهیم از درون خانه صدا زد: على بن یقطین ، وزیر هارون ، در خانه من چه کار دارد؟
على گفت : مشکل مهمى دارم .

ابراهیم در را باز نمى کرد. او را قسم داد در را باز کند. همین که در باز شد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت :  ابراهیم ! مولایم امام موسى بن جعفر مرا نمى پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذرى و مرا ببخشى .

ابراهیم گفت : خدا تو را ببخشد.
وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت . ابراهیم را قسم داد تا قدم روى صورت او بگذارد؛ ولى ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وى قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت . در آن لحظه اى که ابراهیم پاى خود را روى صورت على بن یقطین گذاشته بود، على مى گفت : خدایا! شاهد باش .

سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر شتر شد و در همان شب ، شتر را بر در خانه امام در مدینه خواباند و اجازه خواست وارد شود. امام این دفعه اجازه داد و او را پذیرفت .

 

پی نوشت :

بحار: ج 48،ص 85.

التماس دعای عهد و فرج مولایمان ان شاالله
امیدوارم شمابزرگواران ازکسانی باشیدکه  فوج فوج به یاری حضرت اباصالح المهدی جان خواهید شتافت.
سلام علیکم...

عجب

عجب از آدم

و

ممنون

ممنون از خدای ما

ولی خدای ما تاکی صبر خواهد کرد؟

خودش گفت بترسید از خشم من

ولی نتیجه واضح است

هرچه کردیم برداشت میکنیم

البته خدای ما

همیشه مهربان است

ولی

زندگی ما چگونه است؟


اجرکم عندالله..
الهی
نه من آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۵۷ زائر آسمان ...
سلام
سپاس حضورتان را
ان شاءالله به خوبی ها عامل باشیم
در پناه خدا
ی
ا
ع ل ی
ممنون خیر ببینید
___________________--------
_________________.-'.....&.....'-.
________________\.................../
_______________:.....o.....o........;
______________(.........(_............)
_______________:.....................:
________________/......__........\
_________________`-._____.-'سلام مدیر
___________________\`"""`'/
__________________\......,...../
_________________\_|\/\/\/..__/
________________(___|\/\/\//.___)
__________________|_______| خسته نباشی
___________________)_ |_ (__
________________(_____|_____)
 *•~-.¸,.-~*ان شاء الله ایام به کام *•~-.¸,.-
عزیز بروز هستیم خواستی یک سر هم به ما بزن مرسی تشکر می کنم
با افتخار دوست داریم با وب شما تبادل لوگو یا لینک داشته باشیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">