طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

صدهزاران طالب اینجا سرنهاد / تا که یک کس اندر این ره پا نهاد

طالب

بنشین و نظاره کن تنهاییم را...
برنمی تابم...
راهی ندارم جز...
پس...
دعایم کن.

+دل نگارهایم بر اساس دریافت ها , درک مطالب خوانده شده ی کتب , شنیده ها و... است.
بنابراین احتمال خطا در انها وجود داره.ممنون میشم اگه اشتباهی دید تذکر بدید.
به امید خدا بقیه مطالب با سند و مدرک ارائه می شوند.



Reba.ir

آخرین مطالب

pic position

pic position

پیوندها

امام زمان حقیقتی است که حیات آن حضرت در این است که در وجود ما باشد! اگر اینگونه نباشد امام زمان حیات ندارد!یعنی حیاتش برای خودشان است به ما چه ارتباطی دارد! کی امام زمان زنده است؟ وقتی که امام زمان در نفس ما باشد آن موقع زنده است! کی امام زمان مرده است؟ آن وقتی که امام زمان در نفس ما نباشد، ولایت او در نفس ما نباشد،آن موقع  است که امام زمان حیات ندارد!او کار خودش را انجام می دهد! تدبیر خودش را می کند،به ما ارتباطی ندارد ! پس ما نباید صرفا به انعقاد مجالس و ذکر و... خیال کنیم مطلب تمام است یک متنی از امام زمان گفتیم و یک شعری هم خواندیم و یک چند کیلو شیرینی و این حرفها هم پخش کردیم و تمام شد شیعه شدیم! نه!بایداینها بجای خود محفوظ باشد افراد مختلف اشخاص مختلف طبقات مختلف آنها باید بهره مند بشوند! بچه ها باید بدانند،بایدبا ولایت امام زمان رشد پیدا کنند زندگیشان باید با یاد امام زمان باشد! اینها همه هست و شرائطی دارد و این شعارها همه در راستای آن است ولی بالاتر از این مسئله چیست؟ این است که ما او را در خودمان بگذاریم و این هم سخت و مشکل است ، دوام می خواهد! قوام می خواهد! همت می خواهد همتش راهم باید از خود حضرت بگیریم! ایام نیمه شعبان است و ایام ولادت آن حضرت است ، در ماه شعبان ماه رجب ماه رمضان که مشخص است مسائل دستورات باید به چه نحو باشد مراقبه باید به چه کیفیت باشد حداقل این سه ماهمان را یک قدری نسبت به این کلام امام صادق بیشتر دقت کنیم که ولا یدع ایامه باطلا ایامش را به بطالت نگذراند! نیازی نیست مدام به خودمان فشار بیاوریم و دائما یاد آن حضرت باشیم!

طالب 1
۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

باسمه تعالی

حضرت علی‌بن موسی‌الرضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَغْبَةً فِی ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ صَامَ یَوْماً فِی وَسَطِهِ شُفِّعَ فِی مِثْلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ وَ مَنْ صَامَ یَوْماً فِی آخِرِهِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُلُوکِ الْجَنَّةِ وَ شَفَّعَهُ فِی أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ ابْنِهِ وَ ابْنَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ أُخْتِهِ وَ عَمِّهِ وَ عَمَّتِهِ وَ خَالِهِ وَ خَالَتِهِ وَ مَعَارِفِهِ وَ جِیرَانِهِ وَ إِنْ کَانَ فِیهِمْ مُسْتَوْجِبٌ لِلنَّار».

 هرکس اولین روز ماه رجب را به امید ثواب الهی روزه بدارد، بهشت برای او واجب می‌گردد و کسی که یک روز از وسط آن ماه را روزه بدارد شفاعتش در مانند دو قبیله ربیعه و مضر پذیرفته گردد، و هرکه روز آخر آن ماه را روزه دارد خداى«عزّ و جلّ» او را از حاکمان بهشت گرداند و شفاعتش را در باره‌ی پدر و مادر و دختر و برادر و خواهر و عمو و عمه و دائى و خاله و آشنایان و همسایگانش بپذیرد گرچه در میان آن‌ها مستحقان دوزخ باشند.

ملاحظه می‌فرمایید که در روایت فوق برای صائم اول ماه رجب بهشت را واجب کرده است که یک نوع برگشت به عالَمی است فوق عالم دنیا بلکه عالمی در زیر سایه و پوشش رحمت واسعه‌ی الهی، و به صائم وسط ماه رجب، آن‌چنان شخصیت تأثیرگذاری عطا می‌کند که می‌تواند شفیع تعداد زیادی از افراد جامعه‌ی خود گردد به این معنا که شخصیت تأثیرگذار او اُسوه‌ای برای زندگی برتر اطرافیان خواهد شد و به صائم آخر ماه رجب قدرت و کمالی عنایت می‌فرماید که از یک طرف حاکم بهشت گشته و از طرف دیگر همه‌ی اطرافیان خود را شفیع می‌باشد حتی اگر آن‌ها در مسیری قرار داشته باشند که در آن مسیر، مستوجب آتش باشند، با راهنمایی شخصیت متعالی آن فرد در جهت دیگری قرار می‌گیرد که به بهشت ختم می‌شود.

بحث ما در این مقاله بیشتر نظر به چگونگی حیاتی دارد که در روزه‌دار اول ماه رجب ایجاد می‌شود و نسبتی که با بهشت برای او پیش می‌آید، در حدّی که از آن شخصیتی که از بهشت رانده شد، آزاد می‌گردد.

در قرآن می‌فرماید خداوند به آدم و حوا فرمود: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمین‏» به این شجره نزدیک نشوید که از ظالمین خواهید شد، و آن‌ها نزدیک شدند و فیض الهی از آن‌ها برگرفته شد و چشم‌شان بهبرهنگی‌شان افتاد.

 چشم آدم پس از گناه و خروج از ذیل اراده‌ی الهی به برهنگی‌اش افتاد در حالی‌که تا آن زمان در زیر سایه‌ی فیض الهی پوشیده بود.

چون آدم خواست به اختیار خود عمل کند خداوند نیز او را به خود واگذاشت و سیادتِ فیض الهی‌ از سر او برداشته شد.

آدم قبل از آن‌که عصیان کند و به شجره‌ی ممنوعه نزدیک شود، جسمی داشت و خود را به گونه‌ای می‌دید که پس از گناه، آن جسم را برهنه یافت و حال در وضعی قرار گرفته که با خودش تنها مانده و جسمی دارد که از پوشش فیض الهی بی‌بهره است.

جسمِ ذیلِ اراده‌ی الهی یک جسم است که برهنگی ندارد و جسمِ ذیلِ اراده‌ی «من» یک جسم است که برهنگی دارد و انسان با این دو جسم، دو نوع انسان است با اهداف و نیازهای مختلف.

وقتی انسان اراده کند خودش باشد چشمش به هستی خود و به چیزهای دیگر آن‌گونه باز می‌شود که همه‌ی افراد را و همه‌ی ‌چیزها را برهنه می‌یابد و به زعم خود می‌خواهد آن برهنگی‌ها را با فکر و برنامه‌ی خود بپوشاند، و این رازِ سرگردانی بشرِ «خودبنیاد» است.

وقتی انسان اراده کند و بگوید: «من»، عملاً خواسته است راه خود را در نظام عالم هستی با تکیه بر خود بیابد و لذا با انواع برهنگی‌ها روبه‌رو می‌شود و دیگر هیچ فیضی از فیوضات الهی را نمی‌یابد تا مدّ نظر قرار دهد. حالا باید بر پای خود بایستد و خودش از همه‌چیز سر در بیاورد و علم جدید نیز با همین «من می‌خواهم بدانم» آغاز شد نه این‌که «من می‌خواهم بندگی کنم» تا در آن صورت با دانایی خدا عمل کرده باشد.

بشر با «من می‌خواهم بدانم» با جهانی روبه‌روست که از الطاف الهی برهنه است و این جهان همان جهانی است که علم جدید می‌بیند و از این جهت هرگز در باب سعادت انسان با ما سخن نمی‌گوید و راه بشر به سوی خدا در آن بسته است.

جهان برهنه، جهانی است که در ذیل حکمت الهی دیده نمی‌شود و با فیض الهی پوشیده نیست و از این جا است که باید متوجه شویم برهنگی و پوشیدگی انسان و جهان به خود انسان‌ها بستگی دارد که آیا بنده‌ی خداوند‌اند یا بنده‌ی میل‌‌های خود؟ اعمال و رفتار انسان‌ها در این دو وضع متفاوت است.

بشر امروز که در زیر سایه‌ی این علم که جهان را و بشر را برهنه می‌بیند بهشت را گم کرده است و با ورود به ماه رجب می‌تواند بهشت را و آن آرامشِ ذیل فیض الهی را پیدا کند.

فرا رسیدن ماه مبارک «رجب» بر همه‌ی عزیزان مبارک باد.

والسلام

طالب 1
۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

أعوذُ بالله منَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم 
وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرین
ولعنةُ الله على أَعدائِهم أجمَعین

    

اصل این دستور را حضرت علّامه آیة الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات تربته، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیة الحقّ مرحوم آیة الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی که بنام «صَفَحاتٌ منْ تاریخ الأعلام» بقلم فرزند ایشان نوشته شده است، بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند [لذا این حقیر از روی نسخۀ ایشان در کتابخانۀ معظّم له استنساخ نمودم] اینک متن عربی آن را با استفاده ترجمه و توضیح مختصر آن بزرگوار به علاقمندان تقدیم می نمائیم و آن متن از این قرار است: 
«أَلْحمدُ للهِ رَبِّ العالمین، وَ الصَلوةُ وَ السلامُ علی الرَّسولِ الْمبینِ وَ وَزیرهِ الْوصیِّ الأَمین وَ أبْنآئهُما الْخلفاءِ الرَّاشدین وَ الذُّریَّة الطاهرین وَ الخَلَفَ الصالح وَ الماءِ الْمعین صَلّی اللهُ وَ سلّمَ علیهمْ أجْمَعینَ». 
«حمد مختصّ ذات أقدس پروردگار عالمیان است. و صلوات و سلام خدا و فرشتگان مقرّب و همۀ جهانیان، بر فرستادۀ آشکار او، و بر وزیر و وصیّ أمین آنحضرت، أمیرالمؤمنین؛ و بر فرزندان آن دو بزرگوار که خلفاء راشدین و راه یافتگان و راهنمایان به حقّ و صراط مستقیم، و ذرّیۀ طاهرین آنان می باشند باد. و درود و سلام بر خلف صالح و جانشین بحقّ و شایستۀ آنها باد که آب گوارا بر کام تشنۀ اُمّت و شیعیان می باشند. 
«صَلَّی الله وَ سَلّمَ علیهمْ أجْمعینَ» درود و سلام خداوند بر همۀ آنان باد.» 
تَنبهْ فَقدْ وافَتکمُ الْأشهُرُ الْحرُمْ                              تَیقظْ لکی تَزدادَ فی الزَّادِ وَ اغْتنمْ 
فقُمْ فی لیالیها وَ صُمْ منْ نهارها                              لِشکْر إلهٍ تَم فِی لُطْفه وَ عَمّْ (2) 
وَ لا تَهجَعَنْ فی اللَیل إلاَّ أقَلَّهُ                              تَهَجّدْ وَ کمْ صَبٍّ من اللَیْل لَمْ یَنَمْ (3) 
وَ رتِّلْ کتابَ الْحَقِّ وَ اقرأَهُ ماکثاً                              بِأَحْسن صوتٍ نورُهُ یشرقُ الظلمْ (4) 
فَلمْ تحظَ بَلْ لَمْ یُحظَ بِمِثْله                              وَ أخْطأَ مَنْ غیرَ الذی قُلْتُهُ زَعمْ (5) 
وَ سلِّمْ علی أَصْل القُرانِ وَ فصلِهِ                              بَقِیَّة آل الله کُنْ عبْدَهُ السَّلمْ (6) 
فَمنْ دانَ للرَّحْمن فی غیرِ حُبِّهمْ                              فَقَدْ ضَلَّ فی إنکارهِ أعظمَ النِّعمْ (7) 
فَحُبهمْ حُبُّ الالهِ اسْتعذْ به                              هُمُ الْعروَةُ الوُثقی فَبالعرْوَة اعْتصمْ (8) 
فلاتَکُ باللاهی عن الْقول وَ اعْتَبرْ                              معانیه کیْ تَرْقی إلی أرْفَع الْقمَمْ (9) 
عَلیکَ بِذکر الله فی کُلِّ حالةٍ                              وَ لا تَن فیهِ لا تقُلْ کیْفَ ذاوکم! (10) 
فهَذا حِمی الرَّحمن فادْخلْ مُراعیا                              لِحرماته فیها عَظِّمْهُ وَ التزمْ (11) 
فَمَنْ یعتصم بالله یُهْدَ صراطُهُ                              فإنْ قُلْتَ رَبِّی اللهُ یا صاحِ فاسْتقمْ (12)
 
1- آگاه و متوجه باش! که ماههای حرام (رجب و شعبان و رمضان که در نزد أهل عرفان ماههای حرامند) از راه رسید؛ بیدار باش! تا اینکه برای مسافرت خویش توشه برداری و این فرصت را از دست مده و غنیمت بشمار!. 
2- شبهای آن را به بیداری و روزهای آن را به روزه گرفتن سپری نما، بشکرانۀ اینکه خداوند لطف خویش را عام و شامل همگان فرموده است!. 
3- و شب را جز به مقدار کمی استراحت و خواب سپری مکن؛ و نماز شب را بنحو تهجّد و بیدار و خواب بجای آور (یعنی چند رکعتی نماز بخوان و مقداری بخواب و سپس بیدار شو و به همین ترتیب عمل نمای، تا نافلۀ شب پایان پذیرد) و چه بسیارند عاشقانی که هرگز در شب نمی خوابند!. 
4- و کتاب حقّ را تلاوت نمای و آنرا با بهترین صوت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن، چرا که ظلمتها و کدورتها را تبدیل به نور و روشنائی می نماید. 
5- پس تو بهره مند نشدی، بلکه هیچکس از چیزی به مانند قرآن بهره نبرده است! و هر کس غیر از گفتۀ مرا بگوید سخت در اشتباه فرو رفته، مرتکب خطا گردیده و گمان او گمان باطلی خواهد بود!. 
6- و سلام بفرست بر أصل قرآن و فصل آن (که مقصود محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم أجمعین هستند) که آنان باقیماندگان آل الله می باشند و در برابر آنان عبد محض و تسلیم و بدون اراده باش!. 
7- هر کسی که در غیر حبّ آنها خود را در ذمّۀ خداوند رحمن درآورد و به اندازۀ ذرّه ای از محبّت غیر آنها در دل راه دهد، او محققاً گمراه شده و منکر نعمت ولایت آنان گردیده؛ و در این انکار خود نعمتهای پروردگارش را از دست داده است!. 
8- پس محبّت به آنها محبّت به خداوند است و در این صورت تو خود را در پناه حبّ خداوند درآور!. 
9- و دربارۀ قرآن کوتاهی مکن و آنرا از روی لهو و لعب قرائت منمای و در معانی آن دقّت کن تا بواسطۀ دقت در قرآن به بالاترین ذروه از قلل مجد و شرف نائل آئی!. 
10- و در هر حال بر تو باد که ذکر و یاد خدا؛ و مبادا کوتاهی کنی در قرائت قرآن و ذکر پروردگار و هیچگاه در این مورد عذر نیاور که: چگونه و چه مقدار به یاد او باشم. (یعنی اشتغال به امور دنیوی و تراکم شواغل و مشاغل تو باعث نشود که در این دو مهمّ سستی و تکاهل ورزی و آنرا بعنوان عذر برای خویش تلقّی نمائی 
11- این ماهها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاههای خداوند است، پس در این قرقگاه داخل شو، اما حرمت آنرا پاس بدار و آنها را معظّم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش. 
12- پس هر کسی که به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نماید و به ریسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او می یابد و اگر گفتی «ربّی الله» ای گوینده! روی این کلام ایستادگی نمای و دست از آن برندار. 
«قالَ عَزَّ منْ قائلٍ: «وَ مَنْ یعتصِم بِالله فقَدْ هُدی إلَی صِراطٍ مستقیمٍ[1]». 
وَ قالَ: «وَ اسْتقمْ کَمآ أمرْتَ..... [2] » 
وَ قالَ جلَّ جلالُهُ العَظیمُ: «إنَّ الذین قالوا رَبُّنا اللهُ ثمَّ استَقَموا تتَنَزَّلُ علیْهمُ الملئکَة... [3] ». 
«خداوند عزیز می فرماید: «و هر کسی که اعتصام به خدا پیدا کند براستی در صراط مستقیم و راه راست هدایت شده است». 
و نیز فرموده است «به آنچه که مأموریت یافتی پایداری و استقامت نما!» 
و نیز پروردگار که دارای جلال و مجد و عظمت است می فرماید: «براستی آن کسانیکه بدین معنی اقرار نمودند که: پروردگار ما «الله» است و پس از این اقرار و اعتراف، استقامت و پایداری را پیشۀ خود ساختند، ملائکۀ پروردگار بر آنها فرود می آیند......»» 
«انتبهوا إخوانی الأعزَّة وَفقَکمُ اللهُ لطاعتِهِ، فَقَدْ دَخلنا فی حِمی الأشَهرِ الْحرُمِ، فَما أعظم نِعَم الْباری علینا وَ أتَمَّ؟! 
فالْواجِبُ علینا قَبْلَ کُلِّ شیْءٍ التوبَةُ بشُروطها اللازمَةِ وَ صَلَواتُها الْمعْلُومَةِ ثُمَّ الاحتمآء مِنَ الکبائِرَ وَ الصَّغائِرِ بِقدْر القُوَّة.» 
«هان ای برادران عزیز و گرامیم – که خدای شما را در طاعت خود موفّق بدارد – آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه داخل شده ایم و همانگونه که در زمینهای حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی محسوب می شود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد، و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می رسد. پس چقدر نعمتهای پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است؟!. 
پس حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبه ایست که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است (مقصود همان دستور توبه ایست که رسول خدا صلی الله علیهِ وَ اله و سلم در ماه ذوالقعدة الحرام داده اند و در کتب ادعیه مثل «مفاتیح الجنان» آمده و چهار رکعت نماز دارد[4].) 
و پس از توبه، واجب ترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جائیکه توان و قدرت و استطاعت داریم!.» 
«فَلَیْلَةُ الجُمُعه أوْ یوْمُ الأحدِ تُصَلوُّنَ صَلوةَ التوبة لیلةَ الْجمعَةِ أوْ نهارِها؛ ثُمَّ تعیدُونها یوْمََ الأحَدِ فی الْیومِ الثانِی مِنَ الشَّهْرِ. 
ثُمَّ تلتزمونَ المراقَبَة الصَّغْری وَ الکُبْری وَ المُحاسَبَةَ وَ المُعاتَبَة بِما هُوَ أحْری. فَإنَّ فیها تَذْکرةً لِمَنْ أرادَ أن یَتَذَکَّرَ أوْ یَخْشی.» 
«پس (ای برادران عزیر) دستور توبه را در شب جمعۀ اول ماه (رجب) یا روز جمعه؛ و یا روز یکشنبۀ آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبۀ دوّم همان ماه تکرار و اعاده نمائید. 
سپس ملتزم شوید به مراقبه، چه مراقبۀ صغری (باز داشتن نفس از آنچه که خداوند بدان راضی نیست) و چه مراقبۀ کبری (نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمی پسندد). 
و نیز خود را وادار به محاسبه (حساب کشیدن از نفس) و معاتبه (سرزنش نمودن در صورت لغزش) و معاقبه (تنبیه نمودن نفس در صورت ارتکاب خلاف) به آن چیزی که شایسته و سزاوار است نمائید. 
پس براستی هر کسی که در صدد متذکر شدن به ذکر حقّ و در مقام خشیت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده باشد می تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذکر گردد!.» 
«ثُمَّ اقْبَلوا بقلوبکُمْ وَ داوُوا أمراضَ ذُنوبکُمْ وَ هَوَّنُوا بالْإسْتغْفار خُطُوبَ عُیوبِکُمْ. 
وَ إیاکُمْ وَ هَتْکَ الْحرماتِ فَإنَّ مَنْ هَتَکَ وَ إنْ لَمْ یهتکِ الکریمُ علیِهِ فهُوَ مَهْتوکٌ. 
وَ أنّی یرْجی النزجاةُ لِقلبٍ ارتبکَتْ فیهِ الشُّکوکُ حتی یسلِکَ سَبیلَ المتقینَ وَ یَشْربَ منَ المآءِ الْمَعینِ مَعَ الْمُحسنین؟! وَ اللهُ الْمستعانُ علی نَفْسی وَ أنْفسِکُمْ وَ هُوَ خیْرُ مُعینٍ». 
«پس از این مرحله، با دلهای خود بخداوند رو آورده، بیماریهای گناهانتان را معالجه و مداوا نمائید و بوسیلۀ استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید. 
و بپرهیزید از اینکه حریم الهی را بشکنید و پرده های حجاب را بالا زده حرمت حرم را هتک نمائید! 
زیرا براستی چنین شخصی در نظام تکوین بی آبرو و مهتوک است گرچه خداوند کریم از روی کرمش، بحسب ظاهر آبروی او را حفظ نماید؛ و همین جزای اوست و نیازی به مجازات پروردگار ندارد!. 
و کجا امید نجات است برای دلی که شبهات وارد آن شده در او نفوذ نموده است؟! (یعنی یکی از واجبات و لوازم حتمیّۀ سلوک إلی الله، یقین داشتن به مبدأ و معاد و حقانیت طریق و شیخ و استاد است، و در صورت پیدایش کمترین شک و تردیدی سالک خودبخود از حرکت باز می ماند. بنابراین، محال است با وجود شک، سالک از مهلکه نجات پیدا نماید.) و چنین شخصی هرگز نمی تواند در راه متقین قدم بردارد؛ و هیچگاه قدرت ندارد به مقام محسنین راه یابد و با آنان از چشمۀ آب گوارا بنوشد. 
و خداوند تنها محلّ اتّکای من و شما است و او بهترین یار و یاور می باشد.» 
«1- عَلیْکُمْ بالْفرائض فی أَحْسن أوقاتها وَ هی مَعَ نوافلها الإحْدَی وَ الخمْسین. فانْ لَمْ تتَمَکَّنُوا فبأرْبَعٍ وَ أرْبعینَ. وَ إنْ مَنعتکُمْ شواغِلُ الدُّنْیا، فَلا أقَلَّ مِنْ صلوة الْأوَّابین. 
2- وَ أما نَوافلُ اللیْلِ فلا محیصَ منها عنْدَ المؤْمنین. وَ العجبُ ممَّنْ یَرومُ مرْتبةً مِنَ الکَمالِ وَ هُوَ لا یَقُومُ اللیال! وَ ما سَمعنا أحَداً نالَ مرْتبةً مِنهُ إلا بِقیامِها.» 

    

و اما دستورالعمل این سه ماه:

«1- بر شما باد به اینکه نمازهای فریضۀ خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت[5] است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید؛ و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت[6]* آنرا بجا بیاورید. 
چنانچه باز هم شواغل دنیا شما را بازداشت، حتماً نافلۀ ظهر را که به او «صلوة أوّابین» می گویند، انجام بدهید. 
و نماز ظهر را هم در وقت فضیلت انجام دهید که در قرآن بدان تأکید شده و مراد از صلوة وُسطی» همان نماز ظهر است. 
2- و امّا در مورد نافلۀ شب بخصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنین و سالکان حضرت معبود از واجبات است و هیچ چاره ای جز أتیان آن نیست! و تعجّب است از کسانی که قصد رسیدن به مرتبه ای از مراتب کمال را داشته ولی به قیام شب و انجام نوافل آن بی توجّه هستند!. 
و ما هیچگاه ندیده و نشنیده ایم که احدی به یک مرحله و مرتبه ای از کمال راه یافته باشد مگر بواسطۀ برپاداری نماز شب!.» 
«3- وَ عَلیکُمْ بِقرائةِ الْقرآنِ الْکریم فی اللَیل بِالصوتِ الْحَسَنِ الْحزین، فهُوَ شرابُ الْمُؤمنین. 
4- وَ علیکُمْ بالتزام الْأوْراد الْمعْتادَة التی هی بید کُلِّ واحدٍ منْکُمْ. وَ السّجْدَةِ الْمَعهُودَةِ مِنْ 500 إلی 1000.» 
«3- بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافله های شب که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع می نماید و برای او بسیار مفید است. تغنّی به قرآن، انسان را بخدا نزدیک می کند! بخلاف غنای محرم که آدمی را به لهو می کشاند. پس تا می توانید در شبها قرائت قرآن کنید، چرا که قرائت قرآن شراب مؤمنین است. 
4- بر شما باد اینکه: به انجام دادن اوراد و أذکاری که هر یک از شما بعنوان دستور در دست دارید، ملتزم و متعهد باشید!. 
و بر شما باد به مداومت سجدۀ یونسیّه و گفتن ذکر یونسیّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانکَ إنی کُنْتُ مِن الظالمین[7]» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.» 
«5- وَ زیارَة المشْهد الْمعظَّم الْأعظم کُل یومٍ. و‌ إتیانُ الْمساجدِ الْمعظَّمَة ما أمْکنَ. وَ کذا سائِرَ الْمساجدِ. فَإنَّ الْمُؤْمن فی الْمسجد کالسَّمَکة فی المآءِ. 
6- وَ لا تترُکوا بَعدَ الصلواتِ الْمفروضاتِ تسبیحةَ الصِّدیقة صلواتُ اللهِ علیها، فإنَّها مِنَ الذِّکْر الکبیر. وَ لا أقَلَّ فی کلِّ مَجْلِسٍ دوْرَةٌ.» 
«5- بر شما باد به زیارت مشهد اعظم، که مراد همان حرم مطهر امیرالمؤمنین و قبر نورانی آن بزرگوار است. و نیز سایر مشاهد مشرفۀ اهل البیت علیْهم السلام و مساجد معظمه مانند: مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه، مسجد سهله و بطور کلی هر مسجدی از مساجد! زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی است در آب دریا!. 
6- و هیچگاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدیقه صلَوات الله علیها را ترک ننمائید، زیرا این تسبیحات، یکی از انواع «ذکر کبیر» شمرده شده است.» 
«7- وَ مِنَ اللازمِ الْمُهمَّ الدُّعآءُ لفرجِ الْحجَّة صَلواتُ اللهِ عَلیهِ فی قُنوتِ الْوتر. بَل فی کُلِّ یومٍ و فی جمیع الدَّعوات. 
8- وَ قراءةُ الْجامعة فی یومِ الجُمُعة أعْنی الجامعةَ الْمعروفَةَ الْمشروحَة. 
9- وَ لا تَکونُ التلاؤَة أقلَّ مِنْ جزْءٍ.» 
«7- یکی از وظائف مهم و لازم برای سالک إلی الله، دعا برای فرج[8]* حضرت حجّت صلوات الله علیه در قنوت «وَتْر» است. بلکه باید در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا نمود. 
8- و یکی دیگر از وظائف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به «جامعۀ کبیره» در روز جمعه است. 
9- لازم است که قرائت قرآن حتماً کمتر از یک جزء نباشد.» 
«10- وَ أکْثروا منْ زیارة الإخوان الأبرار؛ فإنهمْ الاخْوانُ فی الطریق وَ الرَّفیقُ فی المضیق. 
11- وَ زیارة القبور فی النَّهار غبّاً وَ لا تزورُوا لیْلاً. 
مَا لنا..... وَ للدُّنْیا؟! قَدْ غرَّتْنا! وَ شَغلتْنا وَ اسْتهوَتنا وَ لیْسَتْ لَنا!!. 
فَطوبی لرجالٍ أبْدانُهمْ فی الناسوت وَ قلوبُهُمْ فی اللاهوتِ.... اولئک الأقلونَ عدَداً...... وَ الأکْثرونَ مَدَداً..... أقولُ ما تسْمعونَ. وَ أَسْتغفرُالله.» 
«10- تا می توانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید، چرا که براستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را از کریوه های نفس و تنگناها و عقبات آن عبور می دهند!. 
11- به زیارت اهل قبور ملتزم باشید ولی نه بصورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد) و نباید زیارت قبور در شب واقع گردد. 
ما را با دنیا چه کار؟! براستی دنیا ما را فریب داده، به پستی و ذلّت کشانید! ما را از مقام عزت و رفعت پائین آورد! و دنیا پست تر از آنست که برای ما هدف قرار گیرد! پس آن را برای اهل دنیا واگذارید!!. 
پس به به! خوشا بحال آن مردانی که بدنهای آنان در این عالم خاکی است ولی قلوبشان در عالم لاهوت، یعنی در عالم احدیت و واحدیّت و عزّ پروردگار در پرواز می باشد!. 
و این افراد، اگر چه از نظر تعداد بسیار کم هستند ولیکن از نظر قوّت و مدد و از جهت واقعیت و اصالت و حقیقت دارای اکثریت می باشند. 
من می گویم آنچه را که شما می شنوید و از ذات اقدس حضرت حق طلب مغفرت می نمایم.» (1357 ه ق) 
این دستوراتی است که مرحوم قاضی به شاگردان خود داده است ، و رفقا این دستورات را در این سه ماه انجام می دهند ؛ البته این اعمال را در حد امکان ، هر کسی که نمی تواند هر روز را روزه بگیرد حتی الامکان 5 روز از رجب و 10 روز از شعبان را بگیرد، خلاصه بحسب ملاحظه مزاج و قوه و حال و استعداد بگیرد. 
و قراءة القرآن در شب علی حد قدرة . 
اگر می توانی نخواب و اگر کسی نمی تواند همه شب را نخوابد ؟ صب باشد ، صب یعنی جگر سوخته ، بیدار خوابی کند، شب زود بخوابد و سعی کند بیدار خواب کند طوری که بدن استراحت خود را بگیرد. 
؟ مرحوم قاضی اول شب می خوابیدند بعد نماز می خواندند و بعد می خوابیدند و باز نماز می خواندند ، همینطور تا دو ساعت به اذان که دیگر نمی خوابیدند ، مرحوم آخوند 3 ساعت به اذان صبح بیدار بودند، اگر نافله شب را بجا نیاورید فائده ندارد و عرفان معنی ندارد. 
عرفان به عمل است نه به گفتن! 


اللهم صل علی محمد و علی محمد 


1/ذیل آیۀ 101 از سوره آل عمران: 3.

2/قسمتی از آیۀ 15 از سورة الشورَی: 42.

3/ آیۀ 30 از سورۀ فصّلت: 41.

[4/رحوم محدّث قمی (ره) در فصل پنجم که در اعمال ماه ذی القعده است گوید:..... و کیفیت آنچنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گذارد: در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل هوالله احد، سه مرتبه و معوذتین یک مرتبه، پس استغفار کند هفتاد مرتبه و ختم کند استغفار را به «لا حَوْل وَ لا قوَّةَ الا باللهِ العَلیِّ العَظیم» پس بگوید: «یا عَزیزُ یا غفار أغْفر ذُنوبی وَ ذنوبَ جَمیع المُؤْمنینَ وَ المُؤمناتِ فإنَّه لا یَغْفِر الذُّنوبَ إلا أنْتَ». فقیر گوید: ظاهر آنست که: و ذکور و دعای بعد را، بعد از نماز باید بجا آورد.

5/یرا نمازهای واجب هفده رکعت است و هر یک از آنها دارای نوافل می باشند؛ بدین ترتیب: دو رکعت نافلۀ صبح که وقت آن قبل از نماز صبح است و هشت رکعت نافلۀ ظهر و هشت رکعت نافلۀ عصر که قبل از ظهر و عصر خوانده می شوند و چهار رکعت نافلۀ مغرب، که وقتش بعد از فریضۀ مغرب است و یک رکعت ایستاده و یا دو رکعت نشسته که یک رکعت حساب می شوند و وقتش بعد از نماز عشاء است؛ و مجموع آنها، بیست و سه رکعت می شوند و یازده رکعت آن هم نافلۀ شب است که جمعاً سی و چهار رکعت می باشند. بدین ترتیب مجموع نوافل و فرائض، پنجاه و یک رکعت می شوند.

6/بدینصورت که چهار رکعت از عصر و دو رکعت از مغرب و «وُتَیره» که مجموعاً هفت رکعت می باشد حذف شود. (این توضیح از مرحوم علاّمه طهرانی روحی فداه است.)

 ذیل آیۀ 87، از سورة الْأنبیاء: 21.

طالب 1
۳۱ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مناجات با خدا در سحرگاهان بیش از آنکه فرصتی برای خداشناسی باشد، فرصتی برای خودشناسی است. انسان وقتی با خدا خلوت می‌کند انگار با خود خلوت کرده است و هنگامی که خود را در ارتباط با خدا قرار می‌دهد، گویی با خودش رابطه صمیمانه‌تر و عمیق‌تری برقرار کرده است.

طالب 1
۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آمدن ماه رجب یعنی دوباره دعوتنامه ای الهی برای ما فرستاده شده است که دوباره ما تو را دعوت کردیم اگر خودت نیامدی و پای این سفره ننشستی این دیگر به خودت مربوط است، ما دعوت را فرستادیم و نگویید که از کجا معلوم است که این برای ماست، این برای بزرگان است، این حرفها را نزنید، بزرگان در همان موقع که مثل ما بودند، مثل ما بودند تفاوتی با ما نداشتند، فقط تفاوتشان یکی بود که همتشان را بردند بالا و الّا اول بزرگان که بزرگ نبودند و اولیای خدا که ولیّ نبودند، اول آن علمای ربّانی که عالم ربّانی نبودند، کم کم آمدند همّت داشتند و صلابت داشتند و مسأله را گرفتند.

تأکید مرحوم علّامۀ طهرانی بر اهمیت ماه رجب به رفقا و دوستان شان

ماه رجب ماهى است که فیوضات پروردگار در این ماه خیلى زیاد است و از کیفیّت ادعیۀ ماه رجب، ما مى‏توانیم این مطلب را استنباط کنیم. دعاهاى آن با ادعیۀ سائر ایّام فرق مى‏کند. جنبۀ توحیدى در این دعاها غلبه دارد. دأب و دِیدَن مرحوم علّامۀ طهرانی- رضوان الله علیه- اینگونه بود و بنده به کرّات و مرّات  شاهد بودم که ایشان هر ساله قبل از ماه رجب  دوستان و شاگردان شان را جمع مى‏کردند و راجع به اهتمام ماه رجب و  فضائل این ماه براى آنها مطالبی را بیان مى‏کردند و خیلى تأکید داشتند بر اینکه انسان در این ماه باید خیلى مراقبت  و مواظبت کند. مراقبۀ او و توجّه او باید از سایر شهور و ایّام بیشتر باشد. و حساب جدایی برای این ماه نسبت به سایر ماهها در نظر می گرفتند. حتی به یاد دارم در بعضی ازاین مجالس می فرمودند که بزرگان طریق و اولیاء الهی از ماهها قبل مراقبه و مجاهده و توجه خودشان را بیشتر می کردند، کمتر صحبت می کردند، و مطالبی را که ضرورت نداشت بیان نمی کردند. تا اینکه توجه آنها به نفس و تمرکز آنها بیشتر شده باشد و از تشتّت و افتراق دورتر باشند و به تجمع و جمعیّت و اجتماع نزدیک تر باشند، خلاصه بیشتر در خودشان باشند تا اینکه  بخواهند به مسائل دیگری فکر کنند. آنچه را که من بدون توجّه به روایات و احادیثى که در فضیلت ماه رجب آمده است از تجربیّات شخصى خودم با ایشان و سایر بزرگان به یاد دارم این است که در تمام ایّام سال، به این ماه نسبت به سایر ماهها اهتمام بیشترى داشتند.

بهترین کار برای سالک این است که در آغاز ماه رجب توبه کند

 ورود در ماههای حرام و ماههایی که مورد عنایت و لطف خاص پروردگار است آداب و شرایطی دارد، شما وقتی که به دیدن یک نفر می روید با همان لباسی که در منزل است که نمی روید، لباس خود را عوض می کنید، حمام می روید، عطر می زنید، خودتان را آماده می کنید، چه صحبتی بکنید؟ چگونه تکلّم کنید؟ ماه رجب هم از دیدگاه اولیاء الهی  یک چنین خصوصیتی دارد، لذا می فرمودند بهترین کار برای سالک این است که توبه کند، قبل از ماه غسل کند، غسل توبه و غسل استخاره و سر به سجده بگذارد بعد از دو رکعت نماز، صد مرتبه « اسْتَخیرُاللـهَ بِرَحْمَتهِ» بگوید یعنی خدایا من خودم را برای ورود در این ماه می خواهم آماده کنم، دست و پای خودم را می خواهم جمع کنم، وضع خودم را می‌خواهم درست کنم و حساب خودم را می خواهم با تو تصفیه کنم! در یک جایی بودیم و رفقا از من سؤال کردند، بهترین عمل برای ماه رجب چیست؟ گفتم: من همانی را عرض می کنم که بزرگان فرمودند، بهترین عمل این است که انسان خود را از خود بیرون بیاورد، از خودیت بیرون بیاورد و بعنوان یک عبد باشد و ارادۀ خود و اختیارخود را تسلیم اختیار پروردگار کند، هرکاری را قبل از اینکه بخواهد انجام دهد، اول ببیند که خدا چه می‌خواهد؟ بعد انجام بدهد، هر فکری که می خواهد در ذهنش بیاید اول ببیند که خدا بر چه امری رضایت دارد؟ بعد راجع به آن فکر کند، هر اقدامی که می خواهد بکند اول یک جنبۀ اتصال و ارتباط به او را در نظر بگیرد و بعد نسبت به این قضیه اقدام کند، این مقام عبودیتی است که اگر خداوند توفیق بدهد به بنده‌ای، می تواند حظّ و نصیب بیشتری را ببرد.

ماه رمضان براى عامّۀ مردم انفع است ولى ماه رجب براى خصوص سالکان الى الله نفعش از ماه رمضان بیشتر است‏

ماه رمضان براى عامّۀ مردم نَفع بیشترى دارد ولى ماه رجب براى خصوص سالکان الى الله از ماه رمضان نافع تر است در واقع ماه رجب تفاوتش با دیگر ماه ها این است که بروزات آن خفیّ است، در ماه رمضان همه می فهمند، همه این اختلاف را متوجه می شوند، همین روزه ای که انسان می گیرد می فهمد که این روزه چه تغییری در او ایجاد کرده است حتی افرادی که خیلی اهل این مطالب هم نیستند معترف اند، متوجه می شوند و می فهمند ولی ماه رجب را کسی نمی فهمد، نکته اش هم همین است، ماه رجب برای خاصّان است، لذا خدا نگذاشته که همه بفهمند، متعلق به کسانی است که به دنبال مطلب هستند، برای آنهایی است که در راه اند، برای آنهایی است که به دنبال یک چاره ای می گردند، ماه رجب برای آنهاست، اهتمام  بزرگان نسبت به ماه رجب حتّى از ماه رمضان هم بیشتر بود و عبارت ایشان این بود که ماه رجب و ماه های حرام ، ماه هایی هستند که سالکین نسبت به این ماه­ها باید واکنش و حساسیت بیشتری نشان بدهند، مسأله یک مسألۀ اعتباری و توهّمی نیست، بلکه یک مسألۀ واقعی است، مشخص است وقتی که ماه رجب می آید حال و هوا با ماه جمادی فرق دارد، چطوری که شما ماه رمضان را می فهمید و متوجه می شوید! حال و هوا در ماه رمضان تفاوت می کند، چطور وقتی محرّم می آید متوجه می شوید حال و هوا عوض شده است، آن اثر معنوی این حادثه، چطور  فضا را تغییر می دهد و محزون می کند و فضا را فضای دیگری می کند.

طالب 1
۲۲ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

این مطلب از وبلاگ دوست عزیز عبادالرحمن برداشته شده.انشاالله موفق و پیروز باشند.

دیشب ناخودآگاه توجهم به سبزه هایی که خانواده برای عید درست کرده بودند جلب شد. دیدم که جوانه های سبز رنگش به یک سمت مایل هستند. برایم جالب بود که همه آن ها یک دست و به سمت نور لامپ اتاق تمایل پیدا کرده بودند. با خود گفتم جای این سبزه ها را عوض کنم تا ببینم آیا باز هم به سمت نور خواهند رفت یا خیر. 

 امروز دیدم جهت میل آن جوانه های نوپا در جهتی خلاف جهت دیروزشان است و  میخواهند به نور برسند و به سمت او رهسپارند.

برای جوانه های گندم مکان و شرایط فرقی نمیکند. آن ها در هر موقعیتی خود را به سوی منبع نور سوق میدهند و تنها او را میطلبند و در این طلبشان استقامت دارند. تمام جوانه های گندم سراسر کره خاکی از همین آیین و روش بهره میبرند و تنها طالب همین یک مقصدند. این نور است که پروراننده آن هاست و این نور است که جاذب آن هاست و این نور است که موجب طراوت آنهاست. به یک تعبیری نور رب آن هاست. آنها از ظلمت به سوی نور رهسپارند و خود نور است که مخرج آن ها به سوی خویش میباشد.

نور آن ها را به سوی خویش میخواند و ندای تعالو ( بالا بیایید) سر میدهد و این سالکان نورانی از ظلمات رحم خاک به سوی منبع نور پاک راهی میشوند.

این سالکان در حقیقت واصلانند. اینها جوانه گندم نیستند بلکه استاد عرفان عملی اند. جوانه های گندم استاد سیر و سلوک اند که راه و رسم سلوک را به احسن وجه به ما می آموزند. سبحان الله

حق متعال در قران کریم میفرماید: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... (النور/35) خداوند نور آسمانها و زمین است.

و در جایی دگر میفرماید:اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ... (البقرة/257)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند.

جوانه های گندم از شکم مادر خویش سر بیرون می آورند و سیر و سلوک خویش را آغاز مینمایند و در این مسیر چشم از نور بر نمیدارند. وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ ... (النحل/78) و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود

خطاب به خویش میگویم. ای در خواب غفلت فرو رفته و ای از مبدا و معاد غافل شده. بنگر به این اساتید عرفان عملی. بنگر این عارفان و واصلان کوی الله نور السماوات و الارض چه سیر و سلوک پاک و عاشقانه ای دارند.

ای انسان به مانند جوانه های گندم سر از ظلمات عالم طبیعت بیرون آور و به سوی نور رهسپار شو. او تو را به سوی خویش دعوت نموده و تو را به ضیافتخانه فیض خویش خوانده.

در هر موقعیتی که هستی و با هر شرایطی که هستی از او چشم بر ندار و راهت را از او منحرف مکن. اگر دست تقدیر موقعیتت را تغییر داد و شرایطتت را دگر گون کرد باز هم غفلت به تو روی نیاورد.

از استاد خویش ( جوانه های گندم ) بیاموز.  راه و رسم و شیوه عاشقی را از او بیاموز. درس استقامت و ایستادگی را از وی یاد بگیر. وقتی نورانی شدی سبز میشوی و وقتی سبز شدی همه از طراوتت لذت خواهند برد و نوید بخش بهار خواهی بود.

دل به ظلمت دادن همانا و پژمرده شدن همانا. مبادا در این مسیر زندگی دل خوش به طاغوت شوی. طاغوت تو را پژمرده میکند. تنها نور است که موجب طراوت توست. بدان که این سخن خداست:وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ... (البقرة/257)

(اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند. 

 آیت الله بهجت میفرمودند:اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود.

همه عالم استاد ماست. پس به دنبال استاد مباش. به دنبال اهلیت یافتن باش و از هم اکنون شروع کن. شروع بهار طبیعت را شروع زندگی الهی خویش قرار بده.

فی امان الله

طالب 1
۱۸ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۰۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی : " چون نیک بنگریم، در هر لحظه و هر نفس عالم نو است و تغییر میکند؛ ما فکر میکنیم ثابت است؛ اما عالم هر نفس، هر لحظه و هر آنی در تغییر است. یک آن تکرار در عالم نیست، ثبات نیست. عالم طبیعت تجلی خداوند است و تجلی خداوند از ابد تا ازل دوبار هم تکرار نمیشود؛ یعنی هرگز اتفاق نمیافتد که تجلی خداوند تکرار شود. 
از نظر عرفا همیشه عید است و همیشه عالم تازه و نوروز است و در واقع باید گفت هر «نولحظه» و «نوآن»، عالم تازه است. "

صوفیان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
...
 شمع‌ها می‌زنند خورشیدند
تا که ظلمات را شهید کنند
باز هر ذره شد چو نفخه صور
تا شهید تو را سعید کنند

"مولوی"
طالب 1
۱۷ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

و چون مصلی می گوید :« سمع الله لمن حمده » خویشتن را و کسانی را که خلف او هستند اخبار میکند له اینکه حق تعالی حمد حامدان را شنیده است.پس ملائکه و حاضران می گویند : (( ربنا و لک الحمد)). پس همانا سخن حق تعالی بر لسان عبد مانند شجره طور سیناست که آنجا (( انی انا الله)) میگوید و در اینجا اخبار می کند که (( سمع الله لمن حمده )) . پس بنگر علو رتبت صلات را و اینکه در نهایت امر ، صاحب خود یعنی مصلی را به کجا می کشاند.

منبع: ممد الهمم در شرح فصوص الحکم

طالب 1
۱۵ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


فاطمه نخستین شهید راه ولایت است که به انگیزه بازخواهی فدک، نه فدک را مد نظر داشت که ولایت را... فاطمه با آن ناله های دردناکش، حق امام و ولی امرش را می خواست بازستاند و اگر نتوانست - که نمی توانست - باید حق را برملا سازد و مظلومیت علی را آشکار نماید و پرده از سقیفه پردازان بردارد ولی فریاد دختر معصوم پیامبر در قلب های تیره کارساز نبود، اما تاریخ، آن سخنرانی جاودانه را ثبت و ضبط کرد تا آیندگان بدانند.. بسنجند.. بفهمند.. و تصمیم بگیرند.

زهرا همو که خشمش خشم خداست، فریادش بی پاسخ ماند؛ نه، اشتباه نکنم، پاسخش را با سوزاندن در و شکستن پهلو دادند، آن سنگدلان جاهلی تبار.

ویو اکنون که حجت را بر همگان تمام کرد و نقش دفاع از ولایت را به خوبی ایفا نمود، با دلی شکسته و بدنی علیل به خانه باز می گردد؛ او شکایت را به خدا می برد و به پدرش، رسول خدا و چنین با خدایش راز و نیاز می کند که:

«پروردگارا؛ نیرو و قدرت از آن تو است و انتقام ظالمان را تو خواهی گرفت؛ پس به تو پناه می برم و از تو استمداد می جویم و به درگاهت روی می آورم که حق شویم را از این نااهلان بازستانی».

زهرا مناجات می کرد و علی به او گوش می داد. شاید در دیدگان علی قطرات اشک گرد آمده بود که بر رخساره مبارکش سرازیر شود ولی خودداری می کرد تا زهرا بیش تر نرنجد؛ به هر حال باید زهرا را تسلی دهد و قلب شکسته اش را آرامش بخشد، به او فرمود: «لا ویل لک بل الویل لشانئک، نهنهی عن وجدک یا ابنة الصفوة و بقیة النبوة فما امد لک افضل مما قطع عنک فاحتسبی لله»

بدبختی برای تو نیست، برای دشمنانت است، اندوهت را برگیر و بر خویشتن سخت مگیر ای دخت برگزیده ترین انسان و ای بازمانده خاتم پیامبران. همانا آن چه خدا برای تو آماده ساخته برتر است از آن چه از تو گرفته شده، پس برای خدا بردبار باش و صبر را پیشه خود ساز.

و این سان سایه تبسمی آرام بر رخساره رنجور و بی رنگ فاطمه نقش بست چنان که تابش غروب، هنگام هجرت آفتاب در دریای تار شب بر افق آسمان. با صدایی ضعیف چونان همسه بلبلی بال شکسته در قفس تنهایی، در برابر تنها یار و یاورش، که اکنون غریبانه در خانه، زندانی شده است، پاسخ داد: «حسبی الله » خدا مرا بس است.

و این بود آغاز هجرت غریبانه زهرا، چرا که قلب، نالان.. سینه، تنگ.. زخم، ژرف.. بدن، رنجور.. پهلو، شکسته.. دیده، اشکبار و غربت در وطن، افزون بر بلا و رنج شده بود.

ویژه

طالب 1
۱۲ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

آقای من ! من همان کودکم که تو پرورانیدیش و همان نادانم که دانایش ساختی و همان گمراهم که هدایتش کردی  و همان فرودستم که رفعتش بخشیدی و همان بنده ترسانم که امانش دادی و همان گرسنه ام که سیرش نمودی و همان تشنه ام که سیرابش ساختی و همان برهنه ای که بر او لباس پوشاندی و همان فقیرم که توبی نیازش نمودی و همان ناتوانم که تو نیرویش بخشیدی و همان بنده خوار وذلیلم که  عزتش دادی و همان بیمارم که شفایش بخشیدی و همان گدایم که تو به او عطا کردی و همان گناهکارم که تو زشت کاریش را پوشاندی و همان خطاکارم که از او در گذشتی!

بخشی از دعای ابوحمزه

طالب 1
۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
اگر چه توصیه‌های رهبر انقلاب در یک‌و‌نیم سال گذشته به مسئولین نظام در موضوعات گوناگون و متنوعی انجام شده‌اند و فهرستی طولانی را تشکیل می‌دهند، اما بی‌شک حدس زدن پربسامدترین آنها کار آسانی است: «توجه به ظرفیت‌های درونی کشور و استعدادهای ملت ایران»
 
این توصیه‌ای است که ایشان در جلسات خصوصی و عمومی با مسئولین حدود ۲۱ بار، مورد تأکید قرار داده‌اند: «دولتى‌ها هم بدانند که آنچه میتواند آنها را بر انجام وظیفه‌ى خودشان قادر کند تکیه بر نیروى داخلى است؛ تکیه بر نیروى مردم است. من بارها این را عرض کردم در جلسات عمومى و همچنین در جلسات خصوصى با مسئولین دولتى، نگاهشان به دست بیگانه نباشد.» [۱]

* یکی از اولین توصیه‌ها در اولین روز دولت
اهمیت توجه دولتمردان به استعدادهای درونی ملت ایران در جهت‌گیری کلی نظام جمهوری اسلامی آن‌چنان است که رهبر معظم انقلاب در اولین روزی که دولت، مسئولیت سنگین اداره‌ی کشور را بر عهده می‌گیرد به آن اشاره می‌کنند و «خلع سلاح» در مقابل مشکلات را عاقبت کسانی می‌دانند که به بیرون کشور دل ببندند:
«درس بزرگی که ما از این فشارهای اقتصادی دریافت کردیم، این است که هرچه میتوانیم، باید به استحکام ساخت داخلی قدرت بپردازیم؛ هرچه میتوانیم، در درون، خودمان را مقتدر کنیم؛ دل به بیرون نبندیم. آنهائی که دل به بیرون ظرفیت ملت ایران میبندند، وقتی با یک چنین مشکلاتی مواجه شوند، خلع سلاح خواهند شد. ظرفیت‌های ملت ایران خیلی زیاد است. ما باید بپردازیم به استحکام ساخت درونی اقتدار ملی[۲]
طالب 1
۰۵ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

همنشین از همنشین خو میگیرد و بدان شناخته می شود، خوشا به حال آنکه مصاحب حق تعالی است و به قول فصیح لبید بن ربیعه صحابی: والمرء یصلحه القرین الصالح. 


منبع: هزار و یک نکته، نکته 276، حضرت علامه حسن زاده آملی



برگرفته از ghasedoon.blog.ir

طالب 1
۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی امروز در ادامه درس تفسیر خارج خود گفت: این سوره مبارکه غافر اصول کلی دین را بیان میکند، به مناسبتهای متعدد با آیات متنوع اصول کلی دین را بیان میکند، جریان نزدیک بودن قیامت را میشود از این راه هم بیان کرد که قیامت رجوع به ذات اقدس اله است و اگر معاد عود إلی الله است و اگر الله به ما خیلی نزدیک است، مرجع ما به ما نزدیک است و مقدار قرب ما به بیانهای عادی آسان نیست.

وی با اشاره به اینکه در آیات محل بحث کلمه «الیوم» شش بار که به معنای روز قیامت است، ذکر شده است، افزود: این نشان دهنده اهمیت قیامت است، و در همین آیات مراحل متعدد بعد از مرگ و قیامت را ذکر میکند، مانند آنجا که گفت قیامت نزدیک است و از شدت ترس گویا دل بالا آمده و به حنجره رسیده است.

مفسر برجسته قرآن کریم با اشاره به آیه «وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ ﴿18﴾»، خاطرنشان کرد: در جریان معاد فرمود اینها مجبور هستند که غم خود را فروببرند که جان نسپرند، زیرا مرگی وجود ندارد، این جان به حنجره میرسد و اینها مدام آن را کظم میکنند، اما چون اینان ظالم هستند در قیامت دوست حمیم و صمیمی که مشکل آنان را حل کند و شفیعی که شفاعت آنان را بکند، وجود ندارد.

هم خودمان شرکت کنیم و هم دیگران رادعوت به حضور در راهپیمایی کنیم

وی گفت: اگر آزادی و استقلال و امانت و عدم دخالت در امور دیگران و زندگی مسالمتآمیز وجود دارد باید بر محور عدل باشد، این را همه قبول دارند و معنای عدل را که هر چیزی در جای خود قرار بگیرد را همه میدانند، اما جای اشخاص و جای افراد کجاست؟ آیا گوسفند و خوک هر دو حلال هستند؟ آیا شربت و شراب هر دو حلال هستند؟ اینان چون وحی ندارند، میگویند ما جای اشخاص و اشیا را تعیین میکنیمف این همان اومانیسم است، غیر از این است که جای اشخاص و اشیا را اشخاصآفرین و اشیاآفرین میداند.

نویسنده کتاب مفاتیحالحیات با بیان اینکه عقل چراغ است نه صراط ادامه داد: از عقل صراطسازی برنمیآید، عقل یک چراغی است و میآید میفهمد، موضوع و محمول در اختیار عقل نیست، ولو عقل آفتاب هم باشد از آفتاب هیچ کاری ساخته نیست، آفتاب که مهندس نیست، آفتاب که صراط نمیسازد، هر چه انسان نابغه و باهوش باشد او تنها راه را میتواند بشناسد و نمیتواند راهسازی کند.

وی با اشاره به اینکه استکبار امروز هم همان حرف فرعون را میزنند، خاطرنشان کرد: من را تنها بگذارید که من حضرت موسی(ع) را عذاب میکنم و من خودم مسأله را حل میکنم، خداوند درباره تبهکاران مروانی و اموی این چنین حرفی زد، شما لازم نیست غصه بخورید چه میشود ما خودمان با سنت استدراج بساطشان را برمیچینیم، الان هم همین طور است، ما خودمان بساط غرب و اومانیسم و استکبار را برمیداریم، ما نیازی به یاوری شما نداریم.

حضرت آیتالله جوادی آملی بیان کرد: ما وظیفهمان این است که در راهپیمایی شرکت کنیم و حرمت امام و خون شهدا را حفظ کنیم، خودمان شرکت کنیم و دیگران را هم دعوت کنیم، اما بدانیم که دیگری است که این کشور را دارد حفظ میکند و مکر دشمنان را به خودشان باز گردانیم، وظیفه ما عرض ادب به دستورات ذات اقدس اله و ادای دین به انقلاب و خون شهدا است.

طالب 1
۱۹ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۱۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

حضرت آیت‌ا... حاج آقا مجتبی تهرانی: 

حضرت امیر المؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند همان‌طور که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمی‌شوند، محبّت و دلبستگی به خداوند نیز با محبّت  و دلبستگی به دنیا جمع نمی‌شوند. 
خیلی زیبایی در این روایت دیده می‌شود. انسان اگر بخواهد بفهمد حبّ به خدا دارد یا نه، راهش چیست؟‌ این امری نیست که هفته‌ای و ماهی یا سالی یک بار پیش بیاید، بلکه انسان در هر روز چندین بار بر سر دو راهی دنیا و آخرت قرار می‌گیرد؛ آن هم نه فقط بُعد وجودی او، بلکه تمام ابعاد وجودی‌اش مثل قلب، عقل، اعضا و جوارح، دست، پا، زبان، گوش، چشم و حتّی خطورات ذهنیّه او مثل دروغ، غیبت، تهمت، مال حرام خواری، نگاه به نامحرم و... انسان ببیند کدام را انتخاب می‌کند امر الهی را انتخاب می‌کند که نور است، یعنی محبّت و دوستی به خداوند را، یا این‌که معصیت را انتخاب می‌کند که ظلمت و تاریکی و محبّت و دلبستگی به دنیاست؟
نور و ظلمت در یک جا جمع نمی‌شوند و دل ظرف محبّت خداوند است و دو شیء و دو چیز در او جای نمی‌گیرد، محبّت و دلبستگی به خداوند یعنی نورانیّت، نشاط، آرامش، برکت، نیکوکاری. و محبّت و دل بستگی به دنیا، یعنی ظلمت، تاریکی، اضطراب، افسردگی، فساد، گناه و معصیت. حالا انسان ببیند در شبانه روز زندگی خود چه چیز را انتخاب می‌کند؟‌ این از عمل انسان معلوم می‌شود. آیا دل را در اختیار صاحب خانه با محبت خود و انجام فرامین او قرار داده‌ایم؟ یا این‌که با نافرمانی، معصیت و گناه صاحب خانه را از دل بیرون کرده به مستأجر و یا بالاتر به غاصبی که محبّت دنیا و شیطان است داده و دل را بیمار کرده‌ایم؟
انسانی که کارهای شیطانی انجام می‌دهد و می‌گوید خدا را دوست دارم، حرفش یک دروغ و فریب شیطان است. او دل را به شیطان تحویل داده است. البته چون خداوند کریم، مهربان و توّاب است، انسان می‌تواند با توبه و انجام اعمال نیک دل خود را از شیطان پس گرفته و ظرف محبّت خدا کند.

هفته نامه پرتوسخن شماره729


طالب 1
۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تا با عارف محبت نباشد او را سلوک دست ندهد، و محبت از معرفت است پس تا معرفت نباشد عبادت دست ندهد حضرت خاتم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: العلم امام العمل و العمل تابعه (آخر فصل 5 عین الیقین فیض ص 5 ط 1)

نکته 814 هزار و یک نکته



برگرفته شده از tajaliazam.blog.ir

طالب 1
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۳۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

شاید بعضی از دوستان بگویند "ما که عضو هیچ گروه بین المللی رسانه ای بزرگ با تعداد کاربران بسیار زیاد نیستیم و این کار ما چه اثری در عالم می گذارد؟"

شاید بعضی از دوستان بگویند "قدرت رسانه ای ما نسبت به رسانه های پر سر و صدای غربی، خیلی محدود است و ما هر کدام فقط یک اکانت داریم که می توان با آن کاری کرد؛ کار ما چه اثری دارد؟"

شاید بعضی از دوستان بگویند "این یک کامنت و یا یک مطلب که ما در شبکه اجتماعی می گذاریم، چقدر اثرگذار است و واقعاً کار را پیش می برد؟"

شاید بعضی از دوستان حرف هایی از این جنس در ذهن شان بگذرد و احساس کنند ممکن است کارشان چندان موثر نباشد؛ اما واقعیت امر این است که خداوند متعال، دین خود را و پیام خود را به وسیله ی همین افراد محدود بارها و بارها در دنیا منتشر ساخت؛ همانطور که در جنگ بدر، تنها 313 تن مسلمان که همه مسلمانان جهان در آن روز را تشکیل می دادند، به فضل خدا و با کمک امدادهای غیبی خداوند به پیروزی بزرگی رسیدند...

همه اینها به این دلیل است که " و ما رمیت اذ رمیت، و لکن الله رمی...

ما تنها مأمور به تکلیف هستیم و نتیجه با خداست...

و در روزگاری که اهل حق، در زمین اکثریت نیستند، قطعاً و یقیناً خداوند بیشتر از هر زمان دستگیر اهل حق خواهد بود ان شاءالله...

http://letter4u.blog.ir/

طالب 1
۰۳ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

آیة الله سیدابوالقاسم دهکردى مقامات والایى را طى کرد و مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت و با معارف باطنى ولایت آشنا شد چنان که در کتاب خود به این حقیقت اشاره مى کند:

«پس از این که با تمام وجودم به خداى روى آوردم، در بارگاه الهى انس گرفتم و نفس خود بینم را خداى بین کردم. عقلم در آسمان قدس به پرواز درآمد، حقیقت یقین را چشیدم، راه هاى پر بیم و هراس برایم هموار شد. از فضاى کوچک تنگ بینان رستم و گشادگى سینه و وسعت دل پیدا کردم. خداوند عنایت فرمود و حقایق و معارف بلندى را در جانم افکند. این معارف ابعاد وجودى و استعدادهاى معطل و راکدم را احیا کرد و گذشته عمرم را نقد نمود. البته این برکات از کتاب خوانى و پر مطالعه اى برنیاید بلکه مرهون انقطاع الى الله، و تضرّع به درگاه او و تدبّر در آیاتش است».

طالب 1
۰۲ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

همه چیزها را برای من میخواهی

اما من

هیچ بفکرت نیستم.

خدایا مگر جز این است؟


طالب 1
۳۰ دی ۹۳ ، ۱۷:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

خیال با وجود کارکردهای مهم و اساسی آن در حوزه معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی به ویژه تجسم و ترویج و صورت‌گری و محاکات، در انسان ممکن است به دلیل تصرف اوهام و خرافات و تلقین و القات غلط، صورت‌هایی هول‌انگیز و وحشتناک را در خود ایجاد کند و فشار انحراف و بیماری‌های مختلف روانی و جسمانی شود. علامه طباطبایی درباره تأثیر تلقین و توهم در روان انسان می‌گوید: وقتی آدمی تنها بدون مونس در بیابانی وسیع در شب تاریک قرار گیرد، در چنین وضعی هیچ مایه دلگرمی که او را ایمن بخشد وجود ندارد، چه بسا در چنین حالتی خیال صورت‌هایی در ذهن تصویر کند. از قبیل حرکات، رفت و‌ آمدها، صعود به آسمان، نزول به زمین یا اشکال و تمثال‌هایی که پیوسته در ذهنش تکرار می‌شود تا در آن نقش می‌بندد به گونه‌ای که اگر در وقت دیگر و جای دیگر دچار وحشت شد، آن صحنه‌های خیالی یادش می‌آید حتی ممکن است با نقل آن صحنه‌ها برای دیگران در آن‌ها نیز ترس و دلهره ایجاد کند و دیگران نیز برای افراد دیگر نقل کنند تا منتشر شود. در حالی که اصل آن خرافه بود و به یک خیال واهی منتهی می‌شود. در چنین مواردی گاهی خیال، حس دفاع آدمی را تحریک می‌کند که برای دفع شر این موجود موهوم، چاره‌ای بیندیشد، حتی ممکن است دیگران را نیز وادار کند که برای ایمنی از شری که او گرفتار شده، چاره‌ اندیشی کنند و همین باعث می‌شود به تدریج آن قضیه به صورت یک خرافه رایج شود. 

اسماعیل منصوری لاریجانی، محقق و نویسنده عرفان اسلامی، استاد دانشگاه و مجری برنامه تلویزیونی معرفت


طالب 1
۲۹ دی ۹۳ ، ۱۰:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت آیت‌الله انصاری شیرازی، از ایشان با لقب «حکیم و عارف الهی» یاد کرده‌اند که عمر با برکت‌شان «یکسره با پارسائی و پرهیزگاری سپری شد و در خدمت علم و ترویج معارف الهی به کار رفت.» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین محمدباقر تحریری، استاد حوزه‌ی علمیه‌ی قم به واکاوی ابعاد فردی و اجتماعی شخصیت این عالم برجسته پرداخته است.
 * آیت‌الله انصاری شیرازی را می‌توان نمونه‌ی یکی از علمایی که دارای «جامعیت» بوده است، دانست. البته عمدتاً به جایگاه و مقام اخلاقی آن مرحوم اشاره می شود و به نوعی خصوصیت اخلاقی و عرفانی ایشان، سایر عرصه ها را تحت الشعاع قرار داده است. لطفا کمی در مورد جامعیت ایشان توضیح بفرمایید.

جامعیت آیت‌الله انصاری شیرازی این است که از یک طرف، شخصیت فلسفی و فیلسوف بودند و سال‌ها جلسه‌ی تدریس و کرسی درس در سطوح مختلف تا سطوح عالیه داشتند؛ علاوه بر این ایشان شخصیت عرفانی بودند چون در وادی عرفان نظری هم ید طولایی داشتند. هم‌چنین ارتباط آیت‌الله انصاری شیرازی با کتاب و سنت قابل توجه بود که وقتی وارد کتاب و سنت می‌شدند، گویی ایشان فیلسوف نیستند.

از سوی دیگر، آن جنبه‌ی ارتباطات اجتماعی و صبغه‌ی سیاسی ایشان نیز حائز اهمیت است که این ویژگی نیز یک بُعد جامعیت است که البته از آن دید بلند ایشان نسبت به دین سرچشمه می‌گرفت. ایشان به دین نگاه یک بُعدی نداشته و مانند حضرت امام رحمه‌الله بودند که یک شخصیت دارای ابعاد مختلف که دین را آن‌طور که رسیده می‌پذیرفتند. این موضوع حکایت از ایمان بالا نسبت به مقصد دارد که مقصد، رساندن انسان‌ها به سعادت ابدی و عبودیت خدای متعال است؛ اما با پیاده کردن دین در شئون گوناگون جامعه و با رهبری الهی و رهبری معصوم و بعد از معصوم نیز رهبری نائبان معصوم و امام خمینی رحمه‌الله و بعد از ایشان هم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28557/smpl.jpg
 دیدار آیت‌الله انصاری شیرازی با رهبر انقلاب در حاشیه‌ی سفر رهبر انقلاب به قم ۱۳۸۹/۷/۲۸
هم‌چنین مسئله‌ی صبغه‌ی اخلاقی ایشان نیز مهم است که واقعاً ایشان الگو بودند. نه این‌که بگوییم شخص اخلاقی بود، بلکه ایشان در قله‌های اخلاقی به سر می‌برد که سخن ایشان جنبه‌ی تأثیرگذاری داشت. برخورد و رفتارهای ایشان هم جنبه‌ی تأثیرگذاری داشت و اصلاً در مجلسی که ایشان حضور داشت، حتی اگر سخنی هم نمی‌فرمود، انسان را دگرگون می‌کرد.

یک بعد دیگر هم جنبه‌ی ولایی ایشان است که عرض ارادت خاص ایشان به ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام در گوشت و پوست ایشان رخنه کرده بود و یک شخصیت عجیبی را شکل داده بود که گاهی در بعضی از افراد می‌بینیم که این خصوصیات در یک نفر جمع نمی‌شود. اما ایشان در این موارد و جنبه‌ها نمونه بود. در مسئله‌ی اخلاق هم که ایشان همان شاخص خاص بودند که گاهی نقل می‌کنند که وقتی به ایشان می‌گفتند درس اخلاق بدهید، انقلابی در ایشان ایجاد می‌شد و خود را لایق این کار نمی‌دید.
ایشان رهبر انقلاب را ادامه‌دهنده‌ی راه امام خمینی می‌دانستند و به ایشان عشق می‌ورزیدند. در سفر اخیری هم که رهبر انقلاب به قم آمدند، می‌بینیم که آیت‌الله انصاری شیرازی در کنار ایشان بودند، آن هم در حالی‌که خیلی حال مساعدی هم نداشتند. اما این را برای خود افتخار می‌دانستند.

یکی از دوستان نقل می‌کرد که قبل از انقلاب ایشان منبری رفت و جمعیت در داخل حسینیه پر بود. ایشان اشاره‌ای به مسئله‌ی کارهای خود در آبادان کرد که چه حرکت سیاسی در آنجا انجام داده و چه تأثیری گذاشته است. ناگهان در حین بحث به خود می‌آید که مثل اینکه دارد از خود تعریف می‌کند. یک مرتبه خجالت کشید و استغفرالله گفت و از مردم عذرخواهی کرد که از خودش تعریف کرده است. این آقا می‌گفت که من خودم دیدم که ایشان خیس عرق شده بود و همین‌طور عرق می‌ریخت به‌طوری‌که از گوشه و کنار جمعیت دستمال برای ایشان آوردند که عرق‌های خود را پاک کنند. واقعاً این چنین شخصیتی داشتند و تصنعی نبود.


طالب 1
۲۵ دی ۹۳ ، ۲۳:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر